مركز فرهنگ و معارف قرآن - پرسش های قرآنی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پرسش های قرآنی - نسخه متنی

مرکز فرهنگ و معارف قرآن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





مركز فرهنگ و معارف قرآن





پرسش‏هاي
قرآني

پاسخ به


پرسش 1: هدف از آفرينش چيست؟


الف) اگر پاسخ داده شود: «هدف، همان عبادت و پرستش خداوند است.»، اين پرسش مطرح مي‏شود كه «مگر خداوند، نيازمند عبادت و پرستش بندگان است؟».


ب) اگر پاسخ بدهيد: «خداوند، قادر و متعال است.»، اين پرسش به ذهن مي‏آيد كه «چرا و چگونه جهان را آفريد؟ آيا هرقادري كه مي‏تواند كاري كند، بايد آن را انجام دهد؟»


پ) در صورتي كه پاسخ داده شود: «هدف، تكامل انسان‏ها است.»، اين پرسش مطرح مي‏شود كه «تكامل انسان، چه اثري دارد؟ چگونه مي‏تواند هدف آفرينش باشد؟»


ت) بر فرض، به تكامل معهود و كمال مطلوب رسيد، چه مي‏شود؟


پاسخ: اين پرسش، سابقه ديرينه‏اي دارد و مانند برخي از مسايل فلسفي، براي همگان مطرح است. غالب انسان‏ها مايلند بفهمند كه «هدف خلقت خودشان و يا مجموعه انسان‏ها چيست؟»...


اين پرسش براي افرادي به صورت يك عقده «لاينحل» در مي‏آيد، كه دايره هستي را به جهان ماده منحصر مي‏نمايند و مرگ را پايان زندگي بشر مي‏دانند و عالمي به نام «رستاخيز» و سرايي به عنوان «آخرت» را نمي‏پذيرند.


اما كساني كه زندگي مادّي را براي انسان منزلي از منازل زندگي بشر مي‏دانند و به دنبال اين جهان به سراي ديگري معتقدند و اين جهان را روزنه و پلي براي نيل به ابديت مي‏دانند، در مكتب اين افراد، پاسخ به اين پرسش، آسان است و برفرض اگر هدف از آفرينش انسان را در اين جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان ديگر و در زندگي ابدي، جست و جو مي‏كنند و مي‏گويند: «هدف خلقت انسان در اين جهان، آماده كردن او براي يك زندگي جاوداني است كه خود هدف و مطلوب نهايي است.»


بعد از ذكر اين مقدمه، ابتدا به طور اجمال به بررسي هدف از آفرينش مي‏پردازيم و سپس مطالبي درباره پرسش‏هايي كه مطرح شد، بيان مي‏شود.


در خلقت و آفرينش، دو هدف مي‏توان تصور كرد: نخست، هدف متوسط و دوم، هدف غايي و عالي. با مراجعه به آيات قرآن و روايات اهل‏بيت عليهم‏السلام روشن مي‏شود كه هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگي خداست. اين مطلب، در همه پديده‏هاي عالم ساري و جاري است. خداوند، درباره همه اشياي مادّي عالم مي‏فرمايد: «... وان من شي‏ء الاّ يسبّحُ بحمده و لكن لاتفقهون تسبيحهم...»(1)، همه موجودات تسبيح خدا مي‏گويند، اما شما تسبيح آنان را نمي‏فهميد. و درباره جنّ و انسان نيز مي‏فرمايد: «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون»(2)؛ آفرينش جنّ و انسان براي بندگي است. بنابراين از ديدگاه وحي، همه هستي تسبيح گوي ذات او هستند و مشغول عبادت، و عبادت هم هدف متوسط خلقت است.(3)


اما هدف عالي و غايي، وصول به مبدأ نور هستي است، يعني منتهي اليه سير مخلوقات، اوست: «و انّ الي ربّك المنتهي»(4)؛ انتهاي سير انسان به سوي پروردگار است. «الي ربّك الرجعي»(5)؛ برگشت به سوي خداست. «انّا للّه و انّا اليه راجعون»(6): كه همگي اين آيات غايت سير را روشن مي‏كنند. البته رسيدن به خدا همان به كمال مطلق رسيدن مخلوقات است. موقعي پديده‏هاي هستي، كمال آخر خود را مي‏يابند كه به قرب الهي برسند. پس روشن شد هدف غايي خلقت، به كمال رسيدن همه موجودات و رسيدن انسان به مقام قرب الهي است.


در اين جا دو مطلب ديگر را نيز بايد مورد توجه قرار داد:


نخست اين كه خداي تعالي فيّاض، به تمام معناست و باران رحمت او بر سربندگان، هميشه مي‏بارد و مانعي هم براي آن نمي‏توان تصور كرد. به ديگر سخن، مقتضي موجود و مانع مفقود است، پس بايد خلق كند، چون لازمه ذات او، خلاقيت و فيّاض بودن است.


دوم اين كه آيا خدا در آفرينش ذي نفع است يا نه؟ در پاسخ بايد گفت: منفعت و سود به خلق برمي‏گردد نه به خالق، يعني خدا ذي نفع نيست، يا به عبارتي، ناقص نيست كه با اين كار به كمال برسد، بلكه سود به مخلوق بر مي‏گردد.


بلكه تا بربندگان جودي كنم من نكردم خلق تا سودي كنم


به عبارت ديگر آفرينش، احسان و فيض است از جانب خدا نسبت به مخلوقات؛ و چنين آفرينشي حسن ذاتي دارد و قيام به انجام فعلي كه ذاتاً پسنديده است؛ جز اين كه خود فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نيازي ندارد. بنابراين اگر كسي بپرسد: «چرا خالق منّان، دست به چنين كار پسنديده بالذات زده است؟» در پاسخ بايد گفت: «خداوند كه فياض علي الاطلاق است، باتوجه به اين كه مي‏توانست موجودي را خلق كرده و به كمال برساند، اگر چنين نمي‏كرد، جاي پرسش و ايراد به او بود.»


پاسخ بخش الف:


همان طوركه مي‏دانيد هدف از فعل، در خداوند متعال و انسان‏ها متفاوت است. در افعال ما انسان‏ها هدف و غرض عبارت است از آن فايده‏اي كه هنگام فعل، انسان در نظر مي‏گيرد و براي رسيدن به آن تلاش مي‏كند. يعني هدف انسان از فعاليت‏هايش، دفع كمبودها و نيازمندي‏هاي خودش مي‏باشد؛ اما خداي متعال به چيزي نياز ندارد تا براي تأمين آن، كاري انجام دهد. او كمال مطلق است و هركس هرچه دارد و هرچه كه از هستي بهره‏اي داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چيزي نيست تا باكار واجد شود؛ بلكه هدف از افعال خداوند تناسب با ذات الهي داشتن يا رفع نياز بندگان است.


درمورد عبادت هم همان طور كه بيان شد، عبادت جزو اهداف آفرينش است و از اهداف متوسط براي رسيدن به كمال نهايي و غايي مي‏باشد و فايده عبادت و هر اثر خوبي كه داشته باشد، تنها عايد بنده مي‏شود و او را پرورش داده، از نقص به كمال مي‏برد و در اين عبادت عبد هيچ فايده‏اي براي خداوند متصور نيست.


پاسخ بخش ب:


در اين كه خداوند قادر علي الاطلاق است بحثي نيست، همچنان كه كارهايش بي‏غرض نمي‏باشد و اين طور نيست كه هركاري انجام بدهد، بلكه كارها و افعالش از روي حكمت، مصلحت و هدف خاصي صورت مي‏گيرد كه به حكيمانه بودن افعالش امور ذيل دلالت دارد:


1 ـ وجدان و تجربه؛ به هر موجودي كه در عالم نگاه مي‏كنيم آن را با هدف و حكيمانه مي‏بينيم كه اين حاكي از حكيم بودن خداوند و حكيمانه بودن افعالش است.


2 ـ يكي از اسماي الهي كه در قرآن برآن تكيه شده «حكيم» است؛ اقتضاي اين صفت، اين است كه تمام افعال خداي متعال حكيمانه باشد. همچنان كه آيات متعددي (انعام/ 73؛ آل عمران/ 119؛ دخان/ 38 و...) دلالت مي‏كند براين كه تمام افعال الهي داراي هدف صحيح است.


بنابراين، خداوند قادر است و جهان را از روي هدف و غرض آفريده است كه بيان مشروحش در عبارت بالا (به ديگر سخن...) گذشت.


پاسخ بخش پ:


همان طور كه اشاره شد، هدف غايي از خلقت انسان، تكامل و وصول به رحمت الهي است و افرادي مي‏توانند از اين رحمت و فيض الهي استفاده كنند كه به نهايت درجه تكامل رسيده باشند؛ از اين رو اثر تكامل آرامش در سايه سار رحمت الهي است: «... و لا يزالون مختلفين* الاّ من رّحم ربّك و لذلك خلقهم»(7)؛ آنان همواره در اختلافند، مگر كساني كه پروردگارت رحمت آورد؛ و براي همين (رحمت) آنان را آفريد.


كه اين (رحمت) باعث ورود به بهشت و مخلد بودن در آن و زندگي جاودان داشتن در آن جا مي‏شود.(8)


چنان كه مولاي متقيان مي‏فرمايد: «اما بعد بي‏گمان خداي سبحان دنيا را مقدمه‏ي زندگي پس از آن قرار داده است و آن را براي مردم، بوته آزموني شمرده است تا هر آن كه را نيكوكارتر است، باز شناسد. اين است كه ما براي دنيا آفريده شده‏ايم و مأموريت مان تلاش در جهت آن نيست؛ بلكه براي آزمايش در دنيا نهاده شده‏ايم.»(9)


پاسخ بخش ت:


نكته اساسي در مورد اهداف اين است كه هدف نهايي هرچه باشد، چرا ندارد. توضيح اين كه اگر از محصّلي سؤال كنيم: براي چه درس مي‏خواني؟ مي‏گويد: براي اين كه دكتر يا مهندس شوم. مي‏گوييم: مدرك براي چه مي‏خواهي؟ مي‏گويد: براي اين كه فعاليت مثبتي انجام دهم و در آمد خوبي داشته باشم. باز مي‏گوييم: در آمد خوب را براي چه مي‏خواهي؟ مي‏گويد: براي اين كه زندگي آبرومند و مرفهي داشته باشم، سرانجام مي‏پرسيم: زندگي مرفه و آبرومند براي چه مي‏خواهي؟ در اين جا مي‏بينيم لحن سخن او عوض مي‏شود و مي‏گويد: خوب براي اين كه زندگي مرفه و آبرومندي داشته باشم. يعني همان پاسخ سابق را تكرار مي‏كند.


اين دليل براين است كه او به پاسخ نهايي خويش رسيده كه وراي آن، پاسخ ديگري نيست. در اين جا هم وقتي گفته مي‏شود: هدف از آفرينش چيست؟ مي‏گوييم: براي تكامل انسان و دريافت رحمت. اگر پرسيده شود: تكامل و قرب پروردگار براي چه منظوري است؟ مي‏گوييم: براي قرب به پروردگار! يعني اين هدف نهايي است و همه چيز را براي تكامل و قرب مي‏خواهيم، اما قرب و دريافت رحمت را براي خودش (يعني براي تقرّب به پروردگار) كه ماوراي آن پاسخ ديگري نيست.(10)


پرسش 2: با توجه به اين كه قرآن مي‏فرمايد: «نحن قسمنا بينهم معيشتهم»(11)؛ پس اگر فقيري يا ثروتمندي در جامعه باشد، خواست خداوند است؛ بنابراين، كمك به فقيري كه فقرش معلول خواست و اراده خداست، چه معنايي دارد؟


پاسخ: پاسخ اين پرسش بستگي به شناختن نحوه رازقيت خداوند دارد؛ آن طور كه شايسته قدوسيت و كبريايي اوست، آن گاه روشن مي‏شود كه رزاقيت نسبت به بندگان با اين كه مكلف باشيم، منافات ندارد. چرا كه اگر منافات داشت، خود قرآن كريم كه خداوند را به رزاقيت وصيت كرده، سعي، عمل و كوشش را واجب نمي‏كرد و نيز اولياي الهي براي احقاق حقوق مردم، جانبازي و فداكاري نمي‏كردند.


روشن است كه روزي‏رساني ذات اقدسش با تعهدات و ضمانت هاي انساني يك گونه نيست. تعهد آفريننده اين نظامات و مخلوقات با تعهد مخلوقي كه جزيي از همين نظام و تحت تأثير موجودات اين نظام است، تفاوت دارد؛ بنابراين، شناخت فعل خداوند و رزاقيتش مترتب برشناختن نظام‏هاي شگفت اين عالم است، قوه تغذي و جذبي كه در گياهان است و مواد غذايي را به سوي آن‏ها مي‏كشاند، از اسباب رزقي است كه خداوند در داخل اين نظام قرار داده است. خداونداين جاندارها را با همه تجهيزات حيرت‏انگيز آفريده و روزي آن‏ها را در هوا و خاك و نور و مواد غذايي اين عالم قرار داده است. خداوند ميل‏ها و رغبت‏ها را در جاندارها قرار داده است تا در پي نياز خود بروند.


عقل و اراده را در انسان قرار داده است تا اين كه حق خود را حفظ كند و براي به دست آوردن روزي تلاش كند و اگر اين كفالت و ضمانت در جهان هستي نبود، «و ما من دابة في‏الارض الاّ علي اللّه رزقها»نه ميلي بود و نه غريزه‏اي، نه قوه جذبي و نه دفعي، نه هضمي، نه گياه ريشه در زمين داشت و نه حيوان و نه انسان جهازات هضم و جذب و دفع و تغذي داشتند و نه انسان درباره حفظ حقوق خود مي‏انديشيد؛ همه اين شورها و نشاط‏ها و جنبش هااز رازقيت او پيدا شده است.


پس، رازقيت خداوند به اين معناست كه او موجودات را طوري آفريده كه احتياج به رزق و روزي دارند و طوري خلق شده‏اند كه بايد از موجود ديگري كه خداوند آفريده، تغذيه كنند تا بتوانند باقي بمانند. خداوند متعال بين روزي و روزي خوار انطباق كامل برقرار كرده است؛ همچنان كه در بعضي موارد روزي را آماده در كنار روزي خوار قرار مي‏دهد.





  • ابر را راند هماره سوي او
    آيد و ريزد وظيفه برسرش
    طفل را چون پانباشد مادرش



  • چون زمين را پا نباشد جود او
    طفل را چون پانباشد مادرش
    طفل را چون پانباشد مادرش



گاهي نيز روزي‏خوار وظيفه دارد كه به طرف روزي حركت كند و خود را به روزي برساند؛ مانند: گياهان، حيوانات و... اما در مورد انسان، از آن جا كه او موجودي عالي‏تر است و افزون بر روزي حيوانات طلب مي‏كند؛ بنابراين، وسايل زيادتري در اختيار او قرار داده، دستگاه هدايت در وجود انسان تقويت شده، به او عقل و علم و فكر داده شده و وحي و نبوت، به كمك او آمده و برايش وظيفه و تكليف مقرر كرده است.(12)


بعد از اين كه خداوند با اراده تكويني‏اش تمام مواهب زمين و اسباب به دست آوردن روزي را براي انسان فراهم كرد، انسان را براي تحصيل روزي از راه حلال تشويق نمود: «وان ليس للانسان الاّ ما سعي»(13)؛ و وسعت و تنگي روزي را مشروط به شرايطي كرد كه بر زندگي انسان‏ها حكم فرماست؛ از قبيل ، تلاش‏ها، كوشش‏ها، اخلاص‏ها، فداكاري‏ها و...


پرواضح است، در جامعه‏اي كه استفاده از مواهب طبيعي‏اش براي همگان آزاد است، برخي سودجويان و سوء استفاده كنندگان پيدا مي‏شوند كه براي مردم و افراد جامعه ناراحتي‏هايي مي‏آفرينند و ديگران را از مواهب طبيعي محروم مي‏كنند. يا اين كه افرادي بر اثر از دست دادن سرپرستان، از كار، كسب و بهره‏مندي از طبيعت باز مي‏مانند كه در اين جا خداوند براي مبارزه با اين پديده و براي مهار غرايز، تهذيب نفوس و تربيت انسان‏ها، طبق اراده تشريعي‏اش از طريق ايثار و فداكاري و گذشت و انفاق، قوانين را وضع نمود و مردم را به انفاق و كمك به فقرا توصيه فرموده است.


در قرآن آمده است: «و اذا قيل لهم انفقوا ممّا رزقكم اللّه قال الّذين كفروا للّذين آمنوا انطعم من لويشآءاللّه اطعمه ان انتم الاّ في‏ضلالٍ مبين»(14)؛ و هنگامي كه به آنان گفته مي‏شود از آن چه خدا به شما روزي كرده، انفاق كنيد، كافران به مؤمنان مي‏گويند: آيا ما كسي را اطعام كنيم كه اگر خدا مي‏خواست، او را اطعام مي‏كرد؟ (پس خدا خواسته كه او گرسنه باشد.) شما فقط در گمراهي آشكاريد.


اكنون به وضوح در مي‏يابيم كه اين پاسخ در مقابل توصيه به انفاق، مغالطه‏اي بيش نيست.(15)







1 ـ سوره اسراء، آيه 44.


2 ـ سوره ذاريات، آيه 56.


3 ـ سوره النجم، آيه 42.


4 ـ سوره علق، آيه 8.


5 ـ سوره بقره، آيه 156.


6 ـ ر.ك: ترجمه الميزان، موسوي همداني، ج 18، ص 612 ـ 614، نشر بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبايي(ره).


7 ـ سوره هود، آيات 118 و 119.


8 ـ ر.ك: معارف قرآن، آية‏اللّه مصباح يزدي 3/1، نشر در راه حق.


9 ـ فرهنگ آفتاب تفصيلي نهج البلاغه، عبدالحميد معاديخواه، ج 1، ص 77، نشر ذره.


10 ـ ر.ك: تفسير نمونه، آية‏اللّه مكارم شيرازي، ج 22، ص 393.


11 ـ سوره زخرف، آيه 32.


12 ـ مجموعه گفتارها، شهيد مطهري، گفتار شانزدهم، رازقيت الهي، انتشارات صدرا.


13 ـ سوره نجم، آيه 39.


14 ـ سوره يس، آيه 47.


15 ـ ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي، ج 17، ص 93، جامعه مدرسين و نيز تفسير نمونه، ج 18، ص 401، دارالكتب الاسلاميه.

/ 1