يكى از ابعاد مهم تربيت اسلامى تربيت اخلاقى است. مراد ازتربيت اخلاقى اعمال روشها و بهكارگيرى اصولى است كه در پرتوآنها فرد فضايل اخلاقى راكسب مىكند و صفات رذيله رااز خود دورمىسازد. بامطالعه و بررسى سيره تربيتى امام على(ع)به خوبىآشكار مىگردد كه تربيت اخلاقى در كنار تربيت دينى مهمترين واساسىترين بعد تربيتبوده، آن حضرت بيشترين تلاش خويش را صرفاين دو بعد تربيتى فرزندان كرده است. نامهها و وصاياى آن حضرتبه فرزندان گواه صادقى بر اين مدعاست. بررسى تربيت اخلاقىفرزندان از ديدگاه امامعلى(ع)و سيره آن حضرت، كتابى مستقل نيازدارد. بدين سبب،تنها برخى از روشهاى تربيت اخلاقى مورد نظر آنحضرت را مورد بررسى قرار مىدهيم:
1- الگوى عملى بودن
بهنظر مىرسد مهمترين و كارآمدترين روشى كه ائمه عليهم السلامدر تربيت اخلاقى فرزندانشان به كار مىگرفتند، رفتار عملى آنانبود. آنها خود الگوى كامل و مطمئن اخلاقى براى فرزندانشانبودند. اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت وفرزندان با ديدن آنها مشق زندگى مىگرفتند. سيره تربيتىعلى(ع)مملواز رفتارهاى عملى است كه براى همه سرمشق بود.
2- موعظه
پند دادن يكى از روشهاى اخلاقى است كه در سيره تربيتىعلى(ع)بسيار ديده مىشود. آن حضرت در فرصتهاى مناسب فرزندانخويش را پند مىداد و دلهاى پاك و نورانى آنان را نورانىترمىساخت. روش تربيتى موعظه چنان در سيره تربيتى آن حضرت مهم بودكه حتى در بستر شهادت از آن بهره جست. نامه طولانى حضرت بهفرزند معصومش از مهمترين جلوههاى اين روش تربيتى شمرده مىشود.
3- ياد مرگ و قيامت
از جمله روشهاى تربيت اخلاقى، ياد مرگ و قيامت است. ياد مرگ وقيامت موجب مىشود انسان از آرزوهاى مادى جدا گرديده، به گناهتن ندهد. على(ع)در خطبهها و نامههايش همواره مرگ را يادآورىمىكرد و بخصوص فرزندانش را به فراموش نكردن آن توصيهمىفرمود.حضرت ضمن نامهاى به امام حسن(ع)مىفرمايد: «فرزندم! فراوان بهياد مردن باش و به ياد موقعيتى كه در آن قرار مىگيرىو پس از مردن بدان روى مىكنى تا چون برتو درآيد، ساز خويش راآراسته و كمر خود را بسته باشى چنان نباشد كه ناگهان مرگ تورادريابد و برتو چيره گردد» .
ج)تربيت اجتماعى
تربيت اجتماعى از ابعاد مهم تربيت در نظام تربيتى اسلام است. اسلام دين عزلتگزينى و فردگرايى نيستبلكه علاوه بر توجه به امورفردى، به مسايل اجتماعى نيز توجه ويژه دارد و اين يكى ازامتيازهاى بزرگ دين خاتم است. در سيره معصومان عليهم السلام،بويژه امامعلى(ع)،تربيت اجتماعى از جايگاهى ويژه و با اهميتبرخوردار است. مراد از تربيت اجتماعى مجموعه ديدگاهها در زمينهروابط اجتماعى و نيز رفتارهاى عملى است كه امام على(ع)فرزندانشرا به آن سفارش مىكرد.
1- تربيت اجتماعى در خانه:
آغاز تربيت اجتماعى از جامعه كوچك خانواده است و فرزنداننخستين برخوردهاى اجتماعى را در درون خانه تجربه مىكنند. رفتاربا پدر، مادر، برادران و خواهران ابتدايىترين ارتباطات اجتماعىفرزندان است. اگر فرزندان بتوانند توافق و سازگارى مناسب داشتهباشند و آن را در خانه و با نزديكان خويش به درستى تجربه كنند،در بيرون از محيط خانه و در اجتماع بزرگتر نيز نقش اجتماعى خودرا به درستى ايفا خواهند كرد. درسيره تربيتى امامعلى(ع)ايننكته مورد توجه بود و آن حضرت با ايجاد رابطه اجتماعى صحيحميان فرزندان خود به تربيت اجتماعى آنان اقدام مىفرمود. درروايت آمده است: امام على(ع)به امام حسن(ع)و امام حسين(ع) فرمود: «شما را به تقواى الهى و گرايش و رغبتبه آخرت و زهددر دنيا سفارش مىكنم. بر آنچه از دنيا از دست دادهايد، تاسفنخوريد. كار خير انجام دهيد و دشمن ستمگر و ياور ستمديدهباشيد.» سپس فرزندش محمد را صدا زد و فرمود: «آيا آنچه را بهبرادرانتسفارش كردم شنيدى؟» او گفت: «آرى.» فرمود: «شما را نيز به آنها سفارش مىكنم. بر تو باد به نيكىبه برادرانت امامحسن(ع)و امامحسين(ع)و رعايت احترام آنها وشناخت فضل و مقام آنان. بدون نظر آنان كارى انجام مده.» سپس به امامحسن(ع)وامامحسين(ع) فرمود: «شما را به نيكىدرباره محمد وصيت مىكنم; زيرا او برادر شما و فرزند پدر شماست. مىدانيد پدرتان پيوسته او را دوست مىداشت، پس شما نيز او رادوستبداريد»
2- تربيت اجتماعى خارج از خانه:
فرزند در خارج از خانه با اجتماع سر و كار دارد و در پرتواين ارتباط به زندگى اجتماعى خود استمرار مىبخشد. از اينرونيازمند برقرارى ارتباط سالم و عاطفى با ديگران است. على(ع)درهنگام احتضار، امام حسن(ع)و امام حسين(ع)و محمد بن حنفيه وساير فرزندان خود را جمع كرد و در پايان وصيتخويش فرمود: «يابنى عاشروا الناس عشره ان غبتم حنوا اليكم و ان فقدتمبكو عليكم.» با مردم به گونهاى معاشرت و ارتباط داشته باشيد كه اگر ازنظرشان دور شديد دل در هواى شما داشته باشند و اگر مرديدشديدبر شما بگريند.
3- ميزان ومعيار رابطه درستبا ديگران:
امام على(ع)در سيره تربيتى خويش براى برقرارى ارتباط درست وسالم با ديگران و نيز برخورد با آنها معيار و ملاك كليدى را بهفرزندان خود ارائه فرمود و آن نقش انسان است: «يا بنى اجعلنفسك ميزانا فيما بينك و بين غيرك...» فرزندم! خود را ميان خويش و ديگرى ميزان قرار ده، پس آنچه رابراى خود دوست مىدارى، براى غير خود نيز دوست داشته باش و آنچهرا براى خود خوش ندارى، براى ديگرى نيز خوش مدار; ستم نكنچنانكه دوست ندارى به تو ستم شود; و نيكى كن چنانكه دوست دارىبه تو نيكى كنند....»
د)تربيت جسمانى
درسيره تربيتى معصومان عليهم السلام تربيت جسمانى و حفظتندرستى مورد توجه واقع گرديده; جسم مركب روح و حفظ سلامتى جسم،مقدمه سلامتى روح تلقى شده است. از اينرو تغذيه مناسب و رعايتنكات بهداشتى در سيره تربيتى حضرت على(ع)مورد توجه ويژه قرارگرفته است.
1)تغذيه:
تغذيه مناسب يكى از عوامل تداوم سلامت انسان است و براىكودكان و نوجوان اهميت ويژه دارد. براى كودك شير مادرمناسبترين و با بركتترين ماده غذايى است. على(ع) مىفرمايد: «مامن لبن رضع به الصبى اعظم بركه عليه من لبن امه.» براى نوزاد هيچ شيرى با بركتتر از شير مادر نيست.» براى اينكه اهميت اين كلام على(ع)بيشتر آشكار گردد، توجه بهكلام يكى از متخصصان رشد كودكان سودمند مىنمايد: «غذاى ايدهآل براى نوزادان، شير مادر است. شير مادر داراىمزاياى خوراكى، بهداشتى، كاربردى و عاطفى مىباشد. مزيتخوراكى: شير مادر دقيقا دربردارنده همان موادى است كه نوزاد براى رشدو فعاليت نياز دارد. مزيتبهداشتى: شير مادر و آغوز، نوزاد را در برابر بسيارى از عفونتها وامراض مصون مىسازد. البته اگر خود مادر مبتلا به بيمارى نباشد، شير مادر همچنين براى رشد و سلامتسيستم گوارش نوزاد مناسب است. مزيت كاربردى: فوايد كاربردى شير مادر زياد است اما از همه مهمتر اينكهدستورالعمل مخلوط كردن نمىخواهد، مجانىاست و نوزاد هر وقت و هرمقدار بخواهد، مىتواند بنوشد و محدوديتى ندارد. مزيت عاطفى: بين مادر و نوزادى كه از مادر تغذيه مىكند يك رابطه عميقعاطفى ايجاد مىشود چرا كه مادر احساس مىكند چيزى را كه نوزادنياز دارد، او تامين مىكند.»
2- رعايتنكات بهداشتى:
علاوه بر تغذيه سالم و مقوى، رعايت نكات بهداشتى چه در هنگامغذا خوردن و چه در تداوم سلامتى كودك نقشى مهم دارد،حضرتعلى(ع)به فرزندش امامحسن(ع)فرمود: آيا نمىخواهى چهار صفتبه تو آموزم كه از پزشك و دارو بىنياز شوى؟ عرض كرد: آرى. حضرت فرمود: هرگز بر سر غذا منشين مگر اينكه گرسنه باشى و ازغذا دست مكش مگر اينكه هنوز به غذا اشتها داشته باشى. در جويدنغذا خوب دقت كن و در وقتخواب خود رااز فضولات فارغ ساز. اگرايندستورها را بكار بندى، از پزشك بىنياز خواهى شد.»
شيوههاى تربيت فرزندان درسيره و كلام امام على(ع):
روش شناسى و بررسى شيوههاى تربيتى در نظام تعليم و تربيتاسلامى از جايگاهى مهم برخوردار است. در واقع درخت پرثمر تربيتآنگاه به بار مىنشيند كه نكات تربيتى درقالب شيوههاى درست ومناسب در امر تربيت فرزندان به اجرا درآيد. امام على(ع)درسيرهتربيتى خويش روشها وشيوههايى را به كار گرفت كه كشف و بررسىآنها رهتوشه بزرگى براى رهروان راستين آن حضرت به شمار مىآيد. برخى از مهمترين شيوههاى تربيتى آن حضرت عبارت است از:
الف)شيوه محبت
استفاده از محبت، از موثرترين و كارآمدترين شيوههاى تربيتىاست. محبت جاذبه مىآفريند، انگيزه خلق مىكند. انسانهاى پرتلاطمو مضطرب را آرامش مىبخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را راممىكند. محبتشيوهاى است كه به مرحلهاى خاص از تربيت اختصاصندارد; اما كودكان و نونهالان بيشتر به آن نيازمندند. حبس كردنمحبت در دل و پرهيز از اظهار آن، كارساز نيست و در فرزندانگيزه و جاذبه پديد نمىآورد. از اينرو، بايد به روشهاى مناسبابراز گردد. براى كودكان در آغوش گرفتن و بوسيدن و براىبزرگترها دادن هديه و اظهار محبت زبانى از مناسبترين شيوههاست. على(ع)مىفرمايد: «هر كه فرزند خود را ببوسد، براى او پاداش وحسنه خواهد بود و هر كه فرزند خود را شاد كند، خداوند در روزقيامت او را شاد خواهد فرمود...» آن حضرت هنگام موعظه فرزندان با جملاتى محبتآميز و پرجاذبهآنها را آماده شنيدن و گوش جان سپردن مىساخت. در نامهاى بهامام حسن(ع)چنين مىفرمايد: «...وجدتك بعضى بل وجدتك كلى حتىكان لواصابك اصابنى...» (فرزندم!)تو جزئى از وجود و بلكه تمام وجود منى; به طورى كهاگر به تو بلايى رسد، به من رسيده است و اگر مرگ تو را در كامگيرد، مرا در كام گرفته است. آنچه از وضع و حال تو مورد توجهمن قرار گرفته همان وضع و حال خود من است كه برايم اهميتبسياردارد...»
ب)شيوه احترام به شخصيت فرزند
از ديگر شيوههاى مهم تربيتى در سيره كلام امام على(ع)، شيوهاحترام به شخصيت فرزند و واگذار كردن مسووليتبه او است. احترام به فرزند و تكريم شخصيت او، اعتماد به نفس را در وىتقويت مىكند و او را براى انجام مسووليتهاى مهم فردى و اجتماعىآماده مىسازد. از سوى ديگر، تحقير و سرزنش زياد فرزند، آتشلجاجت و دشمنى را در او شعلهور مىسازد. على(ع)دراين زمينهمىفرمايد: «الا فراط فى الملامه يثبت ناراللجاجه» زياده روى در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن مىكند.» درحديثى ديگر مى فرمايد: «عقاب و تندى زياد نداشته باشيد;زيرا اين امر كينه را در پى دارد و فرد را به سوى دشمنى فرامىخواند.» على(ع)در سيره تربيتى خود شيوه احترام به شخصيت فرزندان رامورد توجه ويژه قرار داده و با واگذار نمودن مسووليت مناسب بهآنان، حس اعتماد به نفس و احساس شخصيت را در آنان تقويتمىفرمود. موارد زير نشان دهنده اهتمام امام(ع) بدين امر است: 1- «روزى اميرمومنان على(ع)در حالى كه امام حسن(ع)و سلمانهمراهش بودند و حضرت به دستسلمان تكيه زده بود، واردمسجدالحرام شد و نشست. در اين هنگام، مردى با چهره و لباس زيباوارد شد; به حضرت سلام كرد، مقابل وى نشست و گفت: اىاميرمومنان! از تو درباره سه مساله مىپرسم؟ حضرت فرمود: بپرس. عرض كرد: وقتى انسان مىخوابد، روحش كجا مىرود؟ چگونه انسانبه ياد مىآورد و فراموش مىكند؟ و چگونه فرزند انسان به عمههاوخالههايش شباهت پيدا مىكند؟ اميرالمومنان على(ع)به امامحسن(ع)فرمود: اى ابامحمد! جوابشرا ده. وامامحسن(ع)پاسخ پرسشها را به تفصيل بيان كرد. 2- شخصى خدمت اميرالمومنان رسيد و گفت: اگر دانشمندى، بگومراد از «الناس» و «اشباهالناس» و «النستامن»(درقرآن)چيست؟ حضرت به امام حسين(ع)فرمود: حسين، پاسخ ده. امام حسين(ع)با استناد به آيات قرآن پرسش را پاسخ داد. 3- گروهى نزد اميرالمومنان(ع)از خشكسالى شكايت كرده و ازحضرت خواستند دعا كند و از خداوند باران بخواهد. حضرتامامحسن(ع)و امام حسين(ع)را صدا زد و به امام حسن(ع)فرمود: براى آمدن باران دعا كن. امام(ع)دعا كرد. سپس به امام حسين(ع)فرمود: دعاكن. امام حسين(ع)نيز دعاى استسقا خواند. هنوز آن دو بزرگوار دستاز دعا نكشيده بودند كه خداوند تبارك و تعالى باران را فروفرستاد. بارانيد، راوى مىگويد از سلمان سئوال شد آيا آنها ايندعاها را تعليم ديدهاند؟ عرض كرد واى بر شما حديثرسولالله(ص)را نشنيدهايد كه فرمود: خداوند بر زبانهاى اهلبيتمن چراغهاى حكمت را جارى نمود» 4- روزى اهل كوفه خدمت على(ع)، از خشكسالى شكايت كردند و ازحضرت خواستند براى آنان باران بطلبد. امامعلى(ع)به فرزندشحسين(ع)فرمود: برخيز و باران طلب كن. و حسين(ع)ايستاد، حمد وسپاس خداوند گفت; و بر پيامبر عليهم السلام درود فرستاد و عرضكرد: «اللهم معطى الخيرات و منزل البركات،ارسلالسماءعلينامدرارا و استضاغيثا مغرورا واسعا غدقا مجللاسحاسفوحا نجاجا، تنفس بهالضعف من عبادك و تحيى بهالميت منبلادك، آمين ربالعالمين» هنوز حسين(ع)از دعا فارغ نشده بود كه باران باريد و بعضى ازبياباننشينان اطراف كوفه خبر دادند كه درهها از آب باران آكندهشده است.
ج)شيوه تشويق و تنبيه
از شيوههاى مسلم تربيتى، تشويق و تنبيه است. تشويق عاملبرانگيزاننده و تنبيه عامل بازدارنده است. شيوه تشويق باعثايجاد انگيزه و رغبت در فرزند گرديده، شوق رفتار مثبت را در اومضاعف مىكند. البته درباره اين شيوه بحثهاى بسيار مطرح است. تشويق مقدم است و يا تنبيه؟ تشويق بطور مطلق و در همه مقاطع سنى مفيد و موثر استيابيشتر در دوران كودكى؟ ابزار و وسايل تشويق چيست و انواع آن كدام است؟ ملاك تشويق چيست و تشويق چه وقت موثر و كى زيانبار است؟ آيا تنبيه حدودى دارد يا خير؟ آيا تنبيه بدنى جايز است؟ در چه جاهايى بايد از تنبيه استفاده كرد؟ مراتب تنبيه كدام است؟ اينهابخشى از پرسشهايى است كه پيرامون اين شيوه مطرح است ومجال بحث آنها در اين مقال نيست. آنچه در اينجا بدان مىپردازيمآن است كه تشويق و تنبيه از شيوههاى مسلم تربيتى است; تشويقحتىالامكان بر تنبيه مقدم است و فقط وقتى تشويق كارساز نباشد،از تنبيه بهره مىبريم. على(ع)در سيره تربيتى خود از اين شيوهبهره جستهاست. موارد زير بر درستى اين سخن گواهى مىدهد:
1- تشويق:
دركتاب منتخب آثار اميرالمومنين(ع)چنين روايتشدهاست: روزىپيامبراكرم(ص) نشسته بود و على(ع)نزد او بود. در اين هنگام،حسين(ع) كه شش سال بيشتر نداشت. وارد شد. رسول خدا(ص)او رادر آغوش گرفت و لبها و ميان چشمانش را بوسيد. على(ع)پرسيد: آيافرزندم حسين(ع)را دوست دارى؟ فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم درحالى كه او عضوى ازاعضاى من است. سپس پرسيد: يا رسولالله(ص)كداميك از ما نزد تو عزيزتراست؟ منيا حسين؟ در اين هنگام حسين(ع)فرمود: اى پدر هر كه از حديثشرف عالىتراست نزد نبى(ص) محبوبتر است و منزلتبيشترى دارد على(ع)فرمود: حسين! آيا بر من فخر مىفروشى؟ عرض كرد: پدر، با اجازه شما آرى. آنگاه على(ع)فرمود: من اميرالمومنانم، من زبان راستگويانم،من وزير مصطفايم.. .. امام(ع)حدود هفتاد منقبت از مناقب خود را برشمرد و لب فروبست. پيامبراكرم(ص)به حسين(ع)فرمود: شنيدى اباعبدالله؟ آنچهعلى ذكر كرد، يك دهم از يك دهم فضايل و از هزار هزار فضيلتاواست; و او از همه اينها بالاتر است. حسين(ع)عرض كرد: حمد و ستايش خداوندى را سزاست كه ما را بربسيارى از بندگان مومنش و تمام مخلوقاتش برترى بخشيد.اىاميرمومنان! در آنچه بيان كردى صادق و امينى. آنگاه نبىاكرم(ص)به حسين(ع)فرمود: اكنون تو فضايلت را بيانكن. حسين(ع)فرمود: من حسين فرزند علىبنابيطالب هستم. مادرمفاطمهزهرا سيده زنان جهان و جدم محمدمصطفى سرور تمام بنىآدماست. اى على، مادرم نزد خدا و تمام مردم بافضيلتتر از مادرتواست و جد من نزد خدا و مردم از جد تو افضل است. جبرائيلواسرافيل در گهواره با من همسخن شدند. اى على! شما نزد خداونداز من برترى; اما از نظر پدران و مادران و اجداد، من از شمامفتخرترم. آنگاه حسين(ع)دستبه گردن پدر افكند و او را بوسيد وعلى(ع)حسين(ع)را مىبوسيد و مىفرمود: خداوند بر شرف، عظمت،افتخار، دانش و شكيبايىات بيفزايد و ستمگران به تو را لعنتكند. اين حديث نشان مىدهد حضرت على(ع)شيرين كارى كودكش رابابوسيدن و در آغوش گرفتن وى پاسخ داد و تشويق كرد. اصبغ بن نباته نقل مىكند «آن هنگام كهعلى(ع)بر مسند خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند، به مسجدرفت و در حالى كه عمامه، لباس، كفش و شمشير رسولالله(ص)راهمراه داشت، بر منبر نشست و با مردم سخن گفت... . سپس بهحسن(ع)دستور داد خطبه بخواند و او خطبه خواند. آنگاه بهحسين(ع)فرمود: «فرزندم! بر بالاى منبر بايست و چنان سخن بگو تاپس از من براى قريش ناشناخته نباشى و نگويند حسين(ع)چيزى دركنمىكند. بايد سخنان تو به دنبال سخنان برادرت باشد. حسين(ع)از منبر بالا رفت، خدا را ستود، بر رسولش درود فرستادو فرمود: «اى مردم! از رسول خدا شنيدم كه فرمود: «همانا علىشهر هدايت است; هر كه در آن داخل شد، نجات مىيابد و هر كه ازآن تخلف كرد، هلاك مىگردد.» در اين لحظه، على(ع)به طرف او رفت، او را به سينه فشرد وبوسيد...»
2)تنبيه:
همچنان كه تشويق در سيره امامعلى(ع)روشىكارآمد است، حضرت ازروش تنبيه نيز در مواردى استفادهمىفرمود. البته فرزندان تربيتيافته على(ع) بويژه دو فرزند معصومش حسن و حسين عليهما السلامبه تنبيه نياز نداشتند. اما در مواردى كه مسالهاى بسيار مورد اهتمام على(ع)بوده وفرزندان آن حضرت ترك اولى انجام مىدادند، آن حضرت موضعىسختگيرانه و انعطاف ناپذير داشتهاند و گاهى فرزندان خود راتهديد مىنمودند; براى نمونه در امور مربوط به بيت المال كهبسيار براى آن حضرت مهم مىنمود، آنگاه كه فرزندان در مورد آنهااحتياط نمىنمودند و موجب ترك اولى مىشدند، حضرت بسيار سختمىگرفتند. در ذيل به دو نمونه اشاره مىگردد:
1- گردنبند عاريهاى:
على بن ابى رافع مىگويد: من خزانه دار و كاتب بيت المال درحكومت على(ع) بودم، در بيت المال على گردنبندى بود كه در جنگبصره به دست آمد، دختر على(ع) كسى را نزد من فرستاد و گفت: شنيدم كه در بيت المال اميرالمومنين گردنبند مرواريد وجود داردو آن در اختيار شماست و من دوست دارم كه آن را به عنوان عاريهبه من بدهى تا در ايام عيد قربان خود را با آن زينت دهم. من بهاو پيغام دادم كه آيا آن را به شكل عاريه مضمونه مردوده به تودهم؟ عرض كرد بلى. به مدت سه روز آن را به او دادم. على(ع)گردنبند را بر گردن دخترش ديد و آن را شناخت، از اوپرسيد: اين گردنبند چگونه به تو رسيد؟ گفت: آن را از على بنابىرافع خزانهدار بيت المال اميرالمومنين عاريه گرفتم تا درايام عيد از آن استفاده نمايم و بعد آن را به بيت المال برمىگردانم. على(ع)به دنبال من فرستاد و من نزد او آمدم، و ايشانخطاب به من فرمود: «اى ابن ابىرافع! آيا به مسلمين خيانتمىكنى؟ من به او گفتم: به خدا پناه مىبرم از اينكه به مسلمينخيانت كنم. فرمود: چگونه بدون اذن من و رضايت مسلمين به دختراميرالمومنين عاريه دادهاى؟ عرض كردم: يا اميرالمومنين! اودختر توست و او از من خواست كه عاريهاى به او بدهم و من هم بهصورت عاريه مضمونه مردوده به او دادهام، من آن را از اموالخودم ضمانت كردم و بر من واجب است كه سالم آن را به بيت المالبرگردانم. حضرت فرمود: همين امروز آن را برگردان و برحذر باشاز اينكه دوباره چنين كنى، كه در آن صورت تو را عقوبتخواهمكرد. سپس فرمود: اگر دخترم گردنبند را به صورت عاريه مضمونهمردوده نمىگرفت، نخستين فرد هاشمى بوده كه دستش را به خاطردزدى قطع مىنمودنم. اين برخورد حضرت به گوش دخترش رسيد و بهپدرش عرض كرد: يا اميرالمومنين! من دختر و پاره تن شما هستم پسچه كسى سزاوارتر از من به استفاده از اين گردنبند هست؟ اميرالمومنين(ع)فرمود: اى دختر على بن ابيطالب! خودت را از حقدور مكن; آيا زنان مهاجرين نيز در ايام عيد به چنين چيزى خودرا زينت مىدهند؟! سپس حضرت گردنبند را از او گرفت و به جايشبرگردانيد.»
2- امام حسن(ع)و ميهمانى:
روزى براى امام حسن(ع)ميهمان آمد، حضرت از قنبر پيمانهاى ازعسلى كه از يمن آورده بودند، قرض نمود، هنگامى كه على(ع)آمادهتقسيم آن بين مسلمين گرديد، فرمود: يا قنبر! اين ظرف عسل دستخورده است. عرض كرد: درست گفتهاى. و جريان را به حضرت گفت،حضرت درمقام كتك زدن حسن(ع)برآمد و فرمود: «چه چيزى تو راواداشت كه قبل از تقسيم عسل از آن بردارى؟ حسن(ع)فرمود: ما هماز آن حقى داريم و وقتى سهم ما داده شد، آن را به جايشبرمىگردانم. حضرت فرمود: پدرت به فدايتباد، هر چند تو نيز ازآن حق دارى اما تو اجازه ندارى قبل از آنكه مسلمين از حقوقشانبهرهمند شوند، تو از حقتبهرهمند گردى. اگر نه اين كه خودمديدم رسول خدا(ص)دندانهاى پيشين تو را مىبوسيد، تو را به صورتدردناكى تنبيه مىنمودم. سپس به قنبر درهمى دادند و فرمود: «بااين درهم بهترين نوع عسلى كه ممكن است، تهيه كن.» راوىمىگويد: گويا به دستان حضرت كه بر دهانه ظرف عسل بود، نگاهمىكردم و قنبر عسل را به آن برگردانيد و دهانه آن را بست وحضرت دعا مىكرد: «پروردگارا! حسن را ببخش، او نمىدانست.»
د)شيوه الگويى:
شيوه الگويى نيز از شيوههاى مهم تربيتى است زيرا در پرتوى آنشخصى تربيتشده با نصبالعين قرار دادن رفتار و كردار الگوها،آنها را نيز در خود ايجاد نموده و به تدريج درونى مىكند. اينشيوه تربيتى امام على(ع)از اهميت زيادى برخوردار است و آن حضرتبه دو طريق از اين شيوه تربيتى فرزندان خود بهره مىجستند: يكىاز طريق معرفى نمودن الگوهاى مطمئن و ديگرى الگو بودن خودشانبراى آنان. على(ع)در نامه تربيتى خود به امام حسن(ع)، پيامبراكرم(ص) را به عنوان الگوى مطمئن معرفى مىنمايد: فرزندم! بدانكه كسى همانند رسول الله(ص)درباره خداوند سخن نگفت، پس بهرهبرى او راضى شو و در طريق نجات خويش او را پيشوا و الگوى خودقرار بده.» اما مهمتر از معرفى و ارائه الگو در خارج از محيطخانه، على(ع)خود الگوى تمام نما و كامل براى فرزندانشان بودندو سيره عملى و رفتارهاى مثبت او بهترين الگو و سرمشق براى آنانبودند، در موارد متعدد حضرت درس عملى به فرزندانشان دادهاند وغير مستقيم رفتارها و آداب اخلاقى را به آنان القاء نمودهاند كهپيش از اين به برخى از آنها اشاره شده و اكنون به يك نمونهديگر اشاره مىگردد: روزى دو تا از برادران مومن حضرت(ع)كه يكىپدر و ديگرى پسر بوده به خانه امام آمدند، امام(ع)به احترامآنها ايستاد و آنان را بر بالاى مجلس نشانيد و خود در مقابلآنان نشست امام(ع)دستور تهيه غذا داد، غذا حاضر شد و آنها باهم غذا خوردند، بعد از غذا قنبر غلام حضرت آمد كه دستهاى آنانرا با آفتابه بشويد، حضرت خود از جاى برخاست و آفتابه را ازقنبر گرفت تا دست ميهمان را بشويد، پدر امتناع ورزيد و عرضكرد: يا اميرالمومنين! چگونه خداوند مرا ببيند در حالىكه تو بردستان من آب مىريزى؟ فرمود: برخيز و دستانت را بشو، به درستىكه خداوند مىبيند كه برادر تو كه بر تو برترى ندارد، بر دستانتآب مىريزد. آن مرد برخاست و حضرت فرمود: اجازه بده به راحتى بردستان تو آب بريزم همچنان كه اگر قنبر آب مىريخت او رامىگذاشتى! آنگاه حضرت بر دستان اوآب ريخت و او دستان خود راشست. وقتى نوبتبه شستن دستان فرزند رسيد، على(ع)آفتابه را بهمحمد بن حنفيه دادند و فرمودند: فرزندم! اگراين فرزندبه تنهايىپيش من مىآمد و به همراه پدرش نمىبود، خودم بردستان او آبمىريختم ولى خداوند ابا دارد كه وقتى پدر و فرزند با هم هستندبين آنان به مساوات رفتار شود، بلكه پدر بر دست پدر آب بريزد وپسر دستان پسر را بشويد. آنگاه محمدبن حنفيه بر دستان پسر آبريخت و او دستانش را شست.» . از اين حديثبه روشنى آشكارمىشود كه حضرت به طور عملى هم نحوه رفتار با ميهمان و چگونگىآداب ميهمان نوازى را به آنان آموخت و هم در عمل و غير مستقيملزوم احترام به والدين را به فرزندش محمد آموخت.
ه)شيوه همراه كردن امور دينى با خاطرات خوشايند:
يكى از شيوههاى جالب توجه در تربيت دينى فرزندان همراه نمودناموردينى و معنوى باخاطرات خوشايند براى آناناست. بدين صورت كهرفتارها وآداب دينى و مذهب را در يك فضاى مطبوع و همراه باايجاد خوشايندى و مطلوبيتبه فرزندان القاء نمود. براى نمونه،هنگامى كه فرزند را همراه خود به نماز جمعه مىبريم حتىالامكاندر آنجا براى آنان هديه يا خوراكى تهيه نماييم و يا آنها رابيشتر در مجالس ائمه عليهم السلام كه همراه با شادى و پذيرايىاست، ببريم و ... على(ع)در حديثى به اين شيوه جذاب و موثراشاره فرمودهاند: «طرفوا اهاليكم فى كل جمعه من الفاكهه كىيفرحوابا بالجمعه; در هر جمعه به مقدارى ميوه براى خانوادهتانتهيه نماييد تا آنان از فرا رسيدن جمعهها شادمان باشند(وجمعهها را دوست داشته باشند » .