امام علی (ع) و تربیت فرزند (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (ع) و تربیت فرزند (2) - نسخه متنی

علی همت بناری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امام على(ع) و تربيت فرزند(2)

على همت‏بنارى

ب)تربيت اخلاقى:

يكى از ابعاد مهم تربيت اسلامى تربيت اخلاقى است. مراد ازتربيت اخلاقى اعمال روشها و به‏كارگيرى اصولى است كه در پرتوآنها فرد فضايل اخلاقى راكسب مى‏كند و صفات رذيله رااز خود دورمى‏سازد. بامطالعه و بررسى سيره تربيتى امام على(ع)به خوبى‏آشكار مى‏گردد كه تربيت اخلاقى در كنار تربيت دينى مهمترين واساسى‏ترين بعد تربيت‏بوده، آن حضرت بيشترين تلاش خويش را صرف‏اين دو بعد تربيتى فرزندان كرده است. نامه‏ها و وصاياى آن حضرت‏به فرزندان گواه صادقى بر اين مدعاست. بررسى تربيت اخلاقى‏فرزندان از ديدگاه امام‏على(ع)و سيره آن حضرت، كتابى مستقل نيازدارد. بدين سبب،تنها برخى از روشهاى تربيت اخلاقى مورد نظر آن‏حضرت را مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

1- الگوى عملى بودن

به‏نظر مى‏رسد مهمترين و كارآمدترين روشى كه ائمه عليهم السلام‏در تربيت اخلاقى فرزندانشان به كار مى‏گرفتند، رفتار عملى آنان‏بود. آنها خود الگوى كامل و مطمئن اخلاقى براى فرزندانشان‏بودند. اعمال و رفتارشان هر لحظه در منظر فرزندان قرار داشت وفرزندان با ديدن آنها مشق زندگى مى‏گرفتند. سيره تربيتى‏على(ع)مملواز رفتارهاى عملى است كه براى همه سرمشق بود.

2- موعظه

پند دادن يكى از روشهاى اخلاقى است كه در سيره تربيتى‏على(ع)بسيار ديده مى‏شود. آن حضرت در فرصتهاى مناسب فرزندان‏خويش را پند مى‏داد و دلهاى پاك و نورانى آنان را نورانى‏ترمى‏ساخت. روش تربيتى موعظه چنان در سيره تربيتى آن حضرت مهم بودكه حتى در بستر شهادت از آن بهره جست. نامه طولانى حضرت به‏فرزند معصومش از مهمترين جلوه‏هاى اين روش تربيتى شمرده مى‏شود.

3- ياد مرگ و قيامت

از جمله روشهاى تربيت اخلاقى، ياد مرگ و قيامت است. ياد مرگ وقيامت موجب مى‏شود انسان از آرزوهاى مادى جدا گرديده، به گناه‏تن ندهد. على(ع)در خطبه‏ها و نامه‏هايش همواره مرگ را يادآورى‏مى‏كرد و بخصوص فرزندانش را به فراموش نكردن آن توصيه‏مى‏فرمود.حضرت ضمن نامه‏اى به امام حسن(ع)مى‏فرمايد: «فرزندم!

فراوان به‏ياد مردن باش و به ياد موقعيتى كه در آن قرار مى‏گيرى‏و پس از مردن بدان روى مى‏كنى تا چون برتو درآيد، ساز خويش راآراسته و كمر خود را بسته باشى چنان نباشد كه ناگهان مرگ تورادريابد و برتو چيره گردد» .

ج)تربيت اجتماعى

تربيت اجتماعى از ابعاد مهم تربيت در نظام تربيتى اسلام است.

اسلام دين عزلت‏گزينى و فردگرايى نيست‏بلكه علاوه بر توجه به امورفردى، به مسايل اجتماعى نيز توجه ويژه دارد و اين يكى ازامتيازهاى بزرگ دين خاتم است. در سيره معصومان عليهم السلام،بويژه امام‏على(ع)،تربيت اجتماعى از جايگاهى ويژه و با اهميت‏برخوردار است. مراد از تربيت اجتماعى مجموعه ديدگاهها در زمينه‏روابط اجتماعى و نيز رفتارهاى عملى است كه امام على(ع)فرزندانش‏را به آن سفارش مى‏كرد.

1- تربيت اجتماعى در خانه:

آغاز تربيت اجتماعى از جامعه كوچك خانواده است و فرزندان‏نخستين برخوردهاى اجتماعى را در درون خانه تجربه مى‏كنند. رفتاربا پدر، مادر، برادران و خواهران ابتدايى‏ترين ارتباطات اجتماعى‏فرزندان است. اگر فرزندان بتوانند توافق و سازگارى مناسب داشته‏باشند و آن را در خانه و با نزديكان خويش به درستى تجربه كنند،در بيرون از محيط خانه و در اجتماع بزرگتر نيز نقش اجتماعى خودرا به درستى ايفا خواهند كرد. درسيره تربيتى امام‏على(ع)اين‏نكته مورد توجه بود و آن حضرت با ايجاد رابطه اجتماعى صحيح‏ميان فرزندان خود به تربيت اجتماعى آنان اقدام مى‏فرمود. درروايت آمده است: امام على(ع)به امام حسن(ع)و امام حسين(ع)

فرمود: «شما را به تقواى الهى و گرايش و رغبت‏به آخرت و زهددر دنيا سفارش مى‏كنم. بر آنچه از دنيا از دست داده‏ايد، تاسف‏نخوريد. كار خير انجام دهيد و دشمن ستمگر و ياور ستمديده‏باشيد.» سپس فرزندش محمد را صدا زد و فرمود: «آيا آنچه را به‏برادرانت‏سفارش كردم شنيدى؟» او گفت: «آرى.»

فرمود: «شما را نيز به آنها سفارش مى‏كنم. بر تو باد به نيكى‏به برادرانت امام‏حسن(ع)و امام‏حسين(ع)و رعايت احترام آنها وشناخت فضل و مقام آنان. بدون نظر آنان كارى انجام مده.»

سپس به امام‏حسن(ع)وامام‏حسين(ع) فرمود: «شما را به نيكى‏درباره محمد وصيت مى‏كنم; زيرا او برادر شما و فرزند پدر شماست.

مى‏دانيد پدرتان پيوسته او را دوست مى‏داشت، پس شما نيز او رادوست‏بداريد»

2- تربيت اجتماعى خارج از خانه:

فرزند در خارج از خانه با اجتماع سر و كار دارد و در پرتواين ارتباط به زندگى اجتماعى خود استمرار مى‏بخشد. از اين‏رونيازمند برقرارى ارتباط سالم و عاطفى با ديگران است. على(ع)درهنگام احتضار، امام حسن(ع)و امام حسين(ع)و محمد بن حنفيه وساير فرزندان خود را جمع كرد و در پايان وصيت‏خويش فرمود:

«يابنى عاشروا الناس عشره ان غبتم حنوا اليكم و ان فقدتم‏بكو عليكم.»

با مردم به گونه‏اى معاشرت و ارتباط داشته باشيد كه اگر ازنظرشان دور شديد دل در هواى شما داشته باشند و اگر مرديدشديدبر شما بگريند.

3- ميزان ومعيار رابطه درست‏با ديگران:

امام على(ع)در سيره تربيتى خويش براى برقرارى ارتباط درست وسالم با ديگران و نيز برخورد با آنها معيار و ملاك كليدى را به‏فرزندان خود ارائه فرمود و آن نقش انسان است: «يا بنى اجعل‏نفسك ميزانا فيما بينك و بين غيرك...»

فرزندم! خود را ميان خويش و ديگرى ميزان قرار ده، پس آنچه رابراى خود دوست مى‏دارى، براى غير خود نيز دوست داشته باش و آنچه‏را براى خود خوش ندارى، براى ديگرى نيز خوش مدار; ستم نكن‏چنانكه دوست ندارى به تو ستم شود; و نيكى كن چنانكه دوست دارى‏به تو نيكى كنند....»

د)تربيت جسمانى

درسيره تربيتى معصومان عليهم السلام تربيت جسمانى و حفظتندرستى مورد توجه واقع گرديده; جسم مركب روح و حفظ سلامتى جسم،مقدمه سلامتى روح تلقى شده است. از اين‏رو تغذيه مناسب و رعايت‏نكات بهداشتى در سيره تربيتى حضرت على(ع)مورد توجه ويژه قرارگرفته است.

1)تغذيه:

تغذيه مناسب يكى از عوامل تداوم سلامت انسان است و براى‏كودكان و نوجوان اهميت ويژه دارد. براى كودك شير مادرمناسب‏ترين و با بركت‏ترين ماده غذايى است. على(ع) مى‏فرمايد:

«مامن لبن رضع به الصبى اعظم بركه عليه من لبن امه.»

براى نوزاد هيچ شيرى با بركت‏تر از شير مادر نيست.»

براى اينكه اهميت اين كلام على(ع)بيشتر آشكار گردد، توجه به‏كلام يكى از متخصصان رشد كودكان سودمند مى‏نمايد:

«غذاى ايده‏آل براى نوزادان، شير مادر است. شير مادر داراى‏مزاياى خوراكى، بهداشتى، كاربردى و عاطفى مى‏باشد.

مزيت‏خوراكى:

شير مادر دقيقا دربردارنده همان موادى است كه نوزاد براى رشدو فعاليت نياز دارد.

مزيت‏بهداشتى:

شير مادر و آغوز، نوزاد را در برابر بسيارى از عفونتها وامراض مصون مى‏سازد. البته اگر خود مادر مبتلا به بيمارى نباشد، شير مادر همچنين براى رشد و سلامت‏سيستم گوارش نوزاد مناسب است.

مزيت كاربردى:

فوايد كاربردى شير مادر زياد است اما از همه مهمتر اينكه‏دستورالعمل مخلوط كردن نمى‏خواهد، مجانى‏است و نوزاد هر وقت و هرمقدار بخواهد، مى‏تواند بنوشد و محدوديتى ندارد.

مزيت عاطفى:

بين مادر و نوزادى كه از مادر تغذيه مى‏كند يك رابطه عميق‏عاطفى ايجاد مى‏شود چرا كه مادر احساس مى‏كند چيزى را كه نوزادنياز دارد، او تامين مى‏كند.»

2- رعايت‏نكات بهداشتى:

علاوه بر تغذيه سالم و مقوى، رعايت نكات بهداشتى چه در هنگام‏غذا خوردن و چه در تداوم سلامتى كودك نقشى مهم دارد،حضرت‏على(ع)به فرزندش امام‏حسن(ع)فرمود: آيا نمى‏خواهى چهار صفت‏به تو آموزم كه از پزشك و دارو بى‏نياز شوى؟

عرض كرد: آرى.

حضرت فرمود: هرگز بر سر غذا منشين مگر اينكه گرسنه باشى و ازغذا دست مكش مگر اينكه هنوز به غذا اشتها داشته باشى. در جويدن‏غذا خوب دقت كن و در وقت‏خواب خود رااز فضولات فارغ ساز. اگراين‏دستورها را بكار بندى، از پزشك بى‏نياز خواهى شد.»

شيوه‏هاى تربيت فرزندان درسيره و كلام امام على(ع):

روش شناسى و بررسى شيوه‏هاى تربيتى در نظام تعليم و تربيت‏اسلامى از جايگاهى مهم برخوردار است. در واقع درخت پرثمر تربيت‏آنگاه به بار مى‏نشيند كه نكات تربيتى درقالب شيوه‏هاى درست ومناسب در امر تربيت فرزندان به اجرا درآيد. امام على(ع)درسيره‏تربيتى خويش روشها وشيوه‏هايى را به كار گرفت كه كشف و بررسى‏آنها ره‏توشه بزرگى براى رهروان راستين آن حضرت به شمار مى‏آيد.

برخى از مهمترين شيوه‏هاى تربيتى آن حضرت عبارت است از:

الف)شيوه محبت

استفاده از محبت، از موثرترين و كارآمدترين شيوه‏هاى تربيتى‏است. محبت جاذبه مى‏آفريند، انگيزه خلق مى‏كند. انسانهاى پرتلاطم‏و مضطرب را آرامش مى‏بخشد و فرزندان نابهنجار و ناسازگار را رام‏مى‏كند. محبت‏شيوه‏اى است كه به مرحله‏اى خاص از تربيت اختصاص‏ندارد; اما كودكان و نونهالان بيشتر به آن نيازمندند. حبس كردن‏محبت در دل و پرهيز از اظهار آن، كارساز نيست و در فرزندانگيزه و جاذبه پديد نمى‏آورد. از اين‏رو، بايد به روشهاى مناسب‏ابراز گردد. براى كودكان در آغوش گرفتن و بوسيدن و براى‏بزرگترها دادن هديه و اظهار محبت زبانى از مناسب‏ترين شيوه‏هاست.

على(ع)مى‏فرمايد: «هر كه فرزند خود را ببوسد، براى او پاداش وحسنه خواهد بود و هر كه فرزند خود را شاد كند، خداوند در روزقيامت او را شاد خواهد فرمود...»

آن حضرت هنگام موعظه فرزندان با جملاتى محبت‏آميز و پرجاذبه‏آنها را آماده شنيدن و گوش جان سپردن مى‏ساخت. در نامه‏اى به‏امام حسن(ع)چنين مى‏فرمايد: «...وجدتك بعضى بل وجدتك كلى حتى‏كان لواصابك اصابنى...»

(فرزندم!)تو جزئى از وجود و بلكه تمام وجود منى; به طورى كه‏اگر به تو بلايى رسد، به من رسيده است و اگر مرگ تو را در كام‏گيرد، مرا در كام گرفته است. آنچه از وضع و حال تو مورد توجه‏من قرار گرفته همان وضع و حال خود من است كه برايم اهميت‏بسياردارد...»

ب)شيوه احترام به شخصيت فرزند

از ديگر شيوه‏هاى مهم تربيتى در سيره كلام امام على(ع)، شيوه‏احترام به شخصيت فرزند و واگذار كردن مسووليت‏به او است.

احترام به فرزند و تكريم شخصيت او، اعتماد به نفس را در وى‏تقويت مى‏كند و او را براى انجام مسووليتهاى مهم فردى و اجتماعى‏آماده مى‏سازد. از سوى ديگر، تحقير و سرزنش زياد فرزند، آتش‏لجاجت و دشمنى را در او شعله‏ور مى‏سازد. على(ع)دراين زمينه‏مى‏فرمايد:

«الا فراط فى الملامه يثبت ناراللجاجه‏»

زياده روى در سرزنش، آتش لجاجت را در فرد روشن مى‏كند.»

درحديثى ديگر مى فرمايد: «عقاب و تندى زياد نداشته باشيد;زيرا اين امر كينه را در پى دارد و فرد را به سوى دشمنى فرامى‏خواند.»

على(ع)در سيره تربيتى خود شيوه احترام به شخصيت فرزندان رامورد توجه ويژه قرار داده و با واگذار نمودن مسووليت مناسب به‏آنان، حس اعتماد به نفس و احساس شخصيت را در آنان تقويت‏مى‏فرمود. موارد زير نشان دهنده اهتمام امام(ع) بدين امر است:

1- «روزى اميرمومنان على(ع)در حالى كه امام حسن(ع)و سلمان‏همراهش بودند و حضرت به دست‏سلمان تكيه زده بود، واردمسجدالحرام شد و نشست. در اين هنگام، مردى با چهره و لباس زيباوارد شد; به حضرت سلام كرد، مقابل وى نشست و گفت: اى‏اميرمومنان! از تو درباره سه مساله مى‏پرسم؟

حضرت فرمود: بپرس.

عرض كرد: وقتى انسان مى‏خوابد، روحش كجا مى‏رود؟ چگونه انسان‏به ياد مى‏آورد و فراموش مى‏كند؟ و چگونه فرزند انسان به عمه‏هاوخاله‏هايش شباهت پيدا مى‏كند؟

اميرالمومنان على(ع)به امام‏حسن(ع)فرمود: اى ابامحمد! جوابش‏را ده.

وامام‏حسن(ع)پاسخ پرسشها را به تفصيل بيان كرد.

2- شخصى خدمت اميرالمومنان رسيد و گفت: اگر دانشمندى، بگومراد از «الناس‏» و «اشباه‏الناس‏» و «النستامن‏»(درقرآن)چيست؟

حضرت به امام حسين(ع)فرمود: حسين، پاسخ ده.

امام حسين(ع)با استناد به آيات قرآن پرسش را پاسخ داد.

3- گروهى نزد اميرالمومنان(ع)از خشكسالى شكايت كرده و ازحضرت خواستند دعا كند و از خداوند باران بخواهد. حضرت‏امام‏حسن(ع)و امام حسين(ع)را صدا زد و به امام حسن(ع)فرمود:

براى آمدن باران دعا كن.

امام(ع)دعا كرد. سپس به امام حسين(ع)فرمود: دعاكن.

امام حسين(ع)نيز دعاى استسقا خواند. هنوز آن دو بزرگوار دست‏از دعا نكشيده بودند كه خداوند تبارك و تعالى باران را فروفرستاد. بارانيد، راوى مى‏گويد از سلمان سئوال شد آيا آنها اين‏دعاها را تعليم ديده‏اند؟ عرض كرد واى بر شما حديث‏رسول‏الله(ص)را نشنيده‏ايد كه فرمود: خداوند بر زبانهاى اهل‏بيت‏من چراغهاى حكمت را جارى نمود»

4- روزى اهل كوفه خدمت على(ع)، از خشكسالى شكايت كردند و ازحضرت خواستند براى آنان باران بطلبد. امام‏على(ع)به فرزندش‏حسين(ع)فرمود: برخيز و باران طلب كن. و حسين(ع)ايستاد، حمد وسپاس خداوند گفت; و بر پيامبر عليهم السلام درود فرستاد و عرض‏كرد: «اللهم معطى الخيرات و منزل البركات،ارسل‏السماءعلينامدرارا و استضاغيثا مغرورا واسعا غدقا مجللاسحاسفوحا نجاجا، تنفس به‏الضعف من عبادك و تحيى به‏الميت من‏بلادك، آمين رب‏العالمين‏»

هنوز حسين(ع)از دعا فارغ نشده بود كه باران باريد و بعضى ازبيابان‏نشينان اطراف كوفه خبر دادند كه دره‏ها از آب باران آكنده‏شده است.

ج)شيوه تشويق و تنبيه

از شيوه‏هاى مسلم تربيتى، تشويق و تنبيه است. تشويق عامل‏برانگيزاننده و تنبيه عامل بازدارنده است. شيوه تشويق باعث‏ايجاد انگيزه و رغبت در فرزند گرديده، شوق رفتار مثبت را در اومضاعف مى‏كند. البته درباره اين شيوه بحثهاى بسيار مطرح است.

تشويق مقدم است و يا تنبيه؟

تشويق بطور مطلق و در همه مقاطع سنى مفيد و موثر است‏يابيشتر در دوران كودكى؟

ابزار و وسايل تشويق چيست و انواع آن كدام است؟

ملاك تشويق چيست و تشويق چه وقت موثر و كى زيانبار است؟

آيا تنبيه حدودى دارد يا خير؟

آيا تنبيه بدنى جايز است؟

در چه جاهايى بايد از تنبيه استفاده كرد؟

مراتب تنبيه كدام است؟

اينهابخشى از پرسشهايى است كه پيرامون اين شيوه مطرح است ومجال بحث آنها در اين مقال نيست. آنچه در اينجا بدان مى‏پردازيم‏آن است كه تشويق و تنبيه از شيوه‏هاى مسلم تربيتى است; تشويق‏حتى‏الامكان بر تنبيه مقدم است و فقط وقتى تشويق كارساز نباشد،از تنبيه بهره مى‏بريم. على(ع)در سيره تربيتى خود از اين شيوه‏بهره جسته‏است. موارد زير بر درستى اين سخن گواهى مى‏دهد:

1- تشويق:

دركتاب منتخب آثار اميرالمومنين(ع)چنين روايت‏شده‏است: روزى‏پيامبراكرم(ص) نشسته بود و على(ع)نزد او بود. در اين هنگام،حسين(ع) كه شش سال بيشتر نداشت. وارد شد. رسول خدا(ص)او رادر آغوش گرفت و لبها و ميان چشمانش را بوسيد. على(ع)پرسيد: آيافرزندم حسين(ع)را دوست دارى؟

فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم درحالى كه او عضوى ازاعضاى من است.

سپس پرسيد: يا رسول‏الله(ص)كداميك از ما نزد تو عزيزتراست؟ من‏يا حسين؟

در اين هنگام حسين(ع)فرمود: اى پدر هر كه از حديث‏شرف عالى‏تراست نزد نبى(ص) محبوبتر است و منزلت‏بيشترى دارد على(ع)فرمود:

حسين! آيا بر من فخر مى‏فروشى؟

عرض كرد: پدر، با اجازه شما آرى.

آنگاه على(ع)فرمود: من اميرالمومنانم، من زبان راستگويانم،من وزير مصطفايم.. ..

امام(ع)حدود هفتاد منقبت از مناقب خود را برشمرد و لب فروبست. پيامبراكرم(ص)به حسين(ع)فرمود: شنيدى اباعبدالله؟ آنچه‏على ذكر كرد، يك دهم از يك دهم فضايل و از هزار هزار فضيلت‏اواست; و او از همه اينها بالاتر است.

حسين(ع)عرض كرد: حمد و ستايش خداوندى را سزاست كه ما را بربسيارى از بندگان مومنش و تمام مخلوقاتش برترى بخشيد.اى‏اميرمومنان! در آنچه بيان كردى صادق و امينى.

آنگاه نبى‏اكرم(ص)به حسين(ع)فرمود: اكنون تو فضايلت را بيان‏كن.

حسين(ع)فرمود: من حسين فرزند على‏بن‏ابيطالب هستم. مادرم‏فاطمه‏زهرا سيده زنان جهان و جدم محمدمصطفى سرور تمام بنى‏آدم‏است. اى على، مادرم نزد خدا و تمام مردم بافضيلت‏تر از مادرتواست و جد من نزد خدا و مردم از جد تو افضل است. جبرائيل‏واسرافيل در گهواره با من هم‏سخن شدند. اى على! شما نزد خداونداز من برترى; اما از نظر پدران و مادران و اجداد، من از شمامفتخرترم.

آنگاه حسين(ع)دست‏به گردن پدر افكند و او را بوسيد وعلى(ع)حسين(ع)را مى‏بوسيد و مى‏فرمود: خداوند بر شرف، عظمت،افتخار، دانش و شكيبايى‏ات بيفزايد و ستمگران به تو را لعنت‏كند.

اين حديث نشان مى‏دهد حضرت على(ع)شيرين كارى كودكش رابابوسيدن و در آغوش گرفتن وى پاسخ داد و تشويق كرد.

اصبغ بن نباته نقل مى‏كند «آن هنگام كه‏على(ع)بر مسند خلافت نشست و مردم با او بيعت كردند، به مسجدرفت و در حالى كه عمامه، لباس، كفش و شمشير رسول‏الله(ص)راهمراه داشت، بر منبر نشست و با مردم سخن گفت... . سپس به‏حسن(ع)دستور داد خطبه بخواند و او خطبه خواند. آنگاه به‏حسين(ع)فرمود: «فرزندم! بر بالاى منبر بايست و چنان سخن بگو تاپس از من براى قريش ناشناخته نباشى و نگويند حسين(ع)چيزى درك‏نمى‏كند. بايد سخنان تو به دنبال سخنان برادرت باشد.

حسين(ع)از منبر بالا رفت، خدا را ستود، بر رسولش درود فرستادو فرمود: «اى مردم! از رسول خدا شنيدم كه فرمود: «همانا على‏شهر هدايت است; هر كه در آن داخل شد، نجات مى‏يابد و هر كه ازآن تخلف كرد، هلاك مى‏گردد.»

در اين لحظه، على(ع)به طرف او رفت، او را به سينه فشرد وبوسيد...»

2)تنبيه:

همچنان كه تشويق در سيره امام‏على(ع)روشى‏كارآمد است، حضرت ازروش تنبيه نيز در مواردى استفاده‏مى‏فرمود. البته فرزندان تربيت‏يافته على(ع) بويژه دو فرزند معصومش حسن و حسين عليهما السلام‏به تنبيه نياز نداشتند.

اما در مواردى كه مساله‏اى بسيار مورد اهتمام على(ع)بوده وفرزندان آن حضرت ترك اولى انجام مى‏دادند، آن حضرت موضعى‏سختگيرانه و انعطاف ناپذير داشته‏اند و گاهى فرزندان خود راتهديد مى‏نمودند; براى نمونه در امور مربوط به بيت المال كه‏بسيار براى آن حضرت مهم مى‏نمود، آنگاه كه فرزندان در مورد آنهااحتياط نمى‏نمودند و موجب ترك اولى مى‏شدند، حضرت بسيار سخت‏مى‏گرفتند. در ذيل به دو نمونه اشاره مى‏گردد:

1- گردنبند عاريه‏اى:

على بن ابى رافع مى‏گويد: من خزانه دار و كاتب بيت المال درحكومت على(ع) بودم، در بيت المال على گردنبندى بود كه در جنگ‏بصره به دست آمد، دختر على(ع) كسى را نزد من فرستاد و گفت:

شنيدم كه در بيت المال اميرالمومنين گردنبند مرواريد وجود داردو آن در اختيار شماست و من دوست دارم كه آن را به عنوان عاريه‏به من بدهى تا در ايام عيد قربان خود را با آن زينت دهم. من به‏او پيغام دادم كه آيا آن را به شكل عاريه مضمونه مردوده به تودهم؟ عرض كرد بلى. به مدت سه روز آن را به او دادم.

على(ع)گردنبند را بر گردن دخترش ديد و آن را شناخت، از اوپرسيد: اين گردنبند چگونه به تو رسيد؟ گفت: آن را از على بن‏ابى‏رافع خزانه‏دار بيت المال اميرالمومنين عاريه گرفتم تا درايام عيد از آن استفاده نمايم و بعد آن را به بيت المال برمى‏گردانم. على(ع)به دنبال من فرستاد و من نزد او آمدم، و ايشان‏خطاب به من فرمود: «اى ابن ابى‏رافع! آيا به مسلمين خيانت‏مى‏كنى؟ من به او گفتم: به خدا پناه مى‏برم از اينكه به مسلمين‏خيانت كنم. فرمود: چگونه بدون اذن من و رضايت مسلمين به دختراميرالمومنين عاريه داده‏اى؟ عرض كردم: يا اميرالمومنين! اودختر توست و او از من خواست كه عاريه‏اى به او بدهم و من هم به‏صورت عاريه مضمونه مردوده به او داده‏ام، من آن را از اموال‏خودم ضمانت كردم و بر من واجب است كه سالم آن را به بيت المال‏برگردانم. حضرت فرمود: همين امروز آن را برگردان و برحذر باش‏از اينكه دوباره چنين كنى، كه در آن صورت تو را عقوبت‏خواهم‏كرد. سپس فرمود: اگر دخترم گردنبند را به صورت عاريه مضمونه‏مردوده نمى‏گرفت، نخستين فرد هاشمى بوده كه دستش را به خاطردزدى قطع مى‏نمودنم. اين برخورد حضرت به گوش دخترش رسيد و به‏پدرش عرض كرد: يا اميرالمومنين! من دختر و پاره تن شما هستم پس‏چه كسى سزاوارتر از من به استفاده از اين گردنبند هست؟

اميرالمومنين(ع)فرمود: اى دختر على بن ابيطالب! خودت را از حق‏دور مكن; آيا زنان مهاجرين نيز در ايام عيد به چنين چيزى خودرا زينت مى‏دهند؟! سپس حضرت گردنبند را از او گرفت و به جايش‏برگردانيد.»

2- امام حسن(ع)و ميهمانى:

روزى براى امام حسن(ع)ميهمان آمد، حضرت از قنبر پيمانه‏اى ازعسلى كه از يمن آورده بودند، قرض نمود، هنگامى كه على(ع)آماده‏تقسيم آن بين مسلمين گرديد، فرمود: يا قنبر! اين ظرف عسل دست‏خورده است. عرض كرد: درست گفته‏اى. و جريان را به حضرت گفت،حضرت درمقام كتك زدن حسن(ع)برآمد و فرمود: «چه چيزى تو راواداشت كه قبل از تقسيم عسل از آن بردارى؟ حسن(ع)فرمود: ما هم‏از آن حقى داريم و وقتى سهم ما داده شد، آن را به جايش‏برمى‏گردانم. حضرت فرمود: پدرت به فدايت‏باد، هر چند تو نيز ازآن حق دارى اما تو اجازه ندارى قبل از آنكه مسلمين از حقوقشان‏بهره‏مند شوند، تو از حقت‏بهره‏مند گردى. اگر نه اين كه خودم‏ديدم رسول خدا(ص)دندانهاى پيشين تو را مى‏بوسيد، تو را به صورت‏دردناكى تنبيه مى‏نمودم. سپس به قنبر درهمى دادند و فرمود: «بااين درهم بهترين نوع عسلى كه ممكن است، تهيه كن.» راوى‏مى‏گويد: گويا به دستان حضرت كه بر دهانه ظرف عسل بود، نگاه‏مى‏كردم و قنبر عسل را به آن برگردانيد و دهانه آن را بست وحضرت دعا مى‏كرد: «پروردگارا! حسن را ببخش، او نمى‏دانست.»

د)شيوه الگويى:

شيوه الگويى نيز از شيوه‏هاى مهم تربيتى است زيرا در پرتوى آن‏شخصى تربيت‏شده با نصب‏العين قرار دادن رفتار و كردار الگوها،آنها را نيز در خود ايجاد نموده و به تدريج درونى مى‏كند. اين‏شيوه تربيتى امام على(ع)از اهميت زيادى برخوردار است و آن حضرت‏به دو طريق از اين شيوه تربيتى فرزندان خود بهره مى‏جستند: يكى‏از طريق معرفى نمودن الگوهاى مطمئن و ديگرى الگو بودن خودشان‏براى آنان. على(ع)در نامه تربيتى خود به امام حسن(ع)، پيامبراكرم(ص) را به عنوان الگوى مطمئن معرفى مى‏نمايد: فرزندم! بدان‏كه كسى همانند رسول الله(ص)درباره خداوند سخن نگفت، پس به‏رهبرى او راضى شو و در طريق نجات خويش او را پيشوا و الگوى خودقرار بده.» اما مهمتر از معرفى و ارائه الگو در خارج از محيطخانه، على(ع)خود الگوى تمام نما و كامل براى فرزندانشان بودندو سيره عملى و رفتارهاى مثبت او بهترين الگو و سرمشق براى آنان‏بودند، در موارد متعدد حضرت درس عملى به فرزندانشان داده‏اند وغير مستقيم رفتارها و آداب اخلاقى را به آنان القاء نموده‏اند كه‏پيش از اين به برخى از آنها اشاره شده و اكنون به يك نمونه‏ديگر اشاره مى‏گردد: روزى دو تا از برادران مومن حضرت(ع)كه يكى‏پدر و ديگرى پسر بوده به خانه امام آمدند، امام(ع)به احترام‏آنها ايستاد و آنان را بر بالاى مجلس نشانيد و خود در مقابل‏آنان نشست امام(ع)دستور تهيه غذا داد، غذا حاضر شد و آنها باهم غذا خوردند، بعد از غذا قنبر غلام حضرت آمد كه دستهاى آنان‏را با آفتابه بشويد، حضرت خود از جاى برخاست و آفتابه را ازقنبر گرفت تا دست ميهمان را بشويد، پدر امتناع ورزيد و عرض‏كرد: يا اميرالمومنين! چگونه خداوند مرا ببيند در حالى‏كه تو بردستان من آب مى‏ريزى؟ فرمود: برخيز و دستانت را بشو، به درستى‏كه خداوند مى‏بيند كه برادر تو كه بر تو برترى ندارد، بر دستانت‏آب مى‏ريزد. آن مرد برخاست و حضرت فرمود: اجازه بده به راحتى بردستان تو آب بريزم همچنان كه اگر قنبر آب مى‏ريخت او رامى‏گذاشتى! آنگاه حضرت بر دستان اوآب ريخت و او دستان خود راشست. وقتى نوبت‏به شستن دستان فرزند رسيد، على(ع)آفتابه را به‏محمد بن حنفيه دادند و فرمودند: فرزندم! اگراين فرزندبه تنهايى‏پيش من مى‏آمد و به همراه پدرش نمى‏بود، خودم بردستان او آب‏مى‏ريختم ولى خداوند ابا دارد كه وقتى پدر و فرزند با هم هستندبين آنان به مساوات رفتار شود، بلكه پدر بر دست پدر آب بريزد وپسر دستان پسر را بشويد. آنگاه محمدبن حنفيه بر دستان پسر آب‏ريخت و او دستانش را شست.» .

از اين حديث‏به روشنى آشكارمى‏شود كه حضرت به طور عملى هم نحوه رفتار با ميهمان و چگونگى‏آداب ميهمان نوازى را به آنان آموخت و هم در عمل و غير مستقيم‏لزوم احترام به والدين را به فرزندش محمد آموخت.

ه)شيوه همراه كردن امور دينى با خاطرات خوشايند:

يكى از شيوه‏هاى جالب توجه در تربيت دينى فرزندان همراه نمودن‏اموردينى و معنوى باخاطرات خوشايند براى آنان‏است. بدين صورت كه‏رفتارها وآداب دينى و مذهب را در يك فضاى مطبوع و همراه باايجاد خوشايندى و مطلوبيت‏به فرزندان القاء نمود. براى نمونه،هنگامى كه فرزند را همراه خود به نماز جمعه مى‏بريم حتى‏الامكان‏در آنجا براى آنان هديه يا خوراكى تهيه نماييم و يا آنها رابيشتر در مجالس ائمه عليهم السلام كه همراه با شادى و پذيرايى‏است، ببريم و ...

على(ع)در حديثى به اين شيوه جذاب و موثراشاره فرموده‏اند: «طرفوا اهاليكم فى كل جمعه من الفاكهه كى‏يفرحوابا بالجمعه; در هر جمعه به مقدارى ميوه براى خانواده‏تان‏تهيه نماييد تا آنان از فرا رسيدن جمعه‏ها شادمان باشند(وجمعه‏ها را دوست داشته باشند » .

/ 1