احمد موذني كسي كه رويدادهاي شورش عليه عثمان و خط سير آن را تا كشته شدن خليفه سوم، دقيقا پي جويي كند، مى بيند كه نه شورش مردم ديوانه وار بود و نه مردم آشفته و ناراحت و ديوانه وش و كوتاه نظر بودند بلكه شورشيان بارها كوشيده بودند تا با اولياي امور وهيئت حاكمه، از گذرگاه نمايندگانشان، تماس حاصل كنند تا خليفه عثمان را بيدار نمايند و نارضايتي خود را از حكومت و ضرورت چاره انديشي آنرا به او بفهمانند . بارها هيئت هاي نمايندگي شهرها به مدينه رفتند و نيازها و خواستههاي بسيار داشتند كه مى خواستند در آنجا بازگويند و نيازهاي خود را برآورند. اما هربار شكست مىخوردند و كسي به آنها توجهي نمى كرد. واحيانا مورد توهين قرار مى گرفتند.[1] آخرين رويداد مربوط به هيئت نمايندگي مصر بود كه مسعودي در مروج الذهب در اين باره چنين مى نويسد: چون سال سي و پنجم درآمد مالك بن حارث نخعي با دويست كس از كوفه و حكيم بن جبله با صد كس از اهل بصره بيامدند از مصر نيز سيصد كس آمدند كه سالارشان عبدالرحمن بن عديس بلوي بود؛ واقدي و ديگر مولفان سيره گفتهاند وي از جمله كساني بودكه زير شجره حديبيه بيعت كرده بود. كسان ديگري نيز از آنها كه مقيم مصر بودند چون عمروبن حمق خزاعي و سعد بن مروان تجيبي آمده بودند … و همگان در محلي كه به نام ذي خشب معروف است فرود آمدند." [2] مردماني از مصر در حدود 700 نفر راهي مدينه شدند و در مسجد نزد اصحاب پيامبر (ص) شكايت كردند.عثمان پذيرفت كه عبدالله بن سعد را عزل كند ، مردم نيز (محمد ابن ابي بكر) را معرفي كردند تا او را به جاي عبدالله منصوب كند.[3] يعقوبي در اين زمينه مى نويسد: "چون شش سال از خلافت عثمان سپري شد؛ مردم از او بدگويي كردند و كساني در باره او بسخن آمدند و گفتند: خويشان خود را برگزيد و چراگاه را قرق كرد و با مال خدا و مسلمين خانه ساخت ومزرعه ها و مالها فراهم نمود و ابوذر صحابي پيامبر خدا و عبدالرحمن بن حنبل را تبعيد كرد و دو تبعيدي شده پيامبر خدا حكم بن ابي العاص و عبدالله بن سعد بن ابي سرح را جاي داد و خون هرمزان را پايمال كرد و عبيدالله بن عمر را جاي او نكشت ووليدبن عقبه را والي كوفه كرد و در نماز چنان كاري كرد كه كرد، لكن عثمان را مانع نشد كه باز او را پناه دهد و به ناحق سنگسار كرد."[4] محاصره منزل عثمان كه در تاريخ به ((يوم الدار)) شهرت يافته، دومرتبه انجام شده است. دفعه اول گروههاي زيادي از بصره، كوفه و مصر، به سرپرستي عدهاي از صحابه و تابعين وارد كوفه شدند و خواست آنها همان چيزي است كه به وساطت علي(ع)از عثمان خواسته شد[5] و پس از آن در يك نامه كه علي(ع)عمل بدان را از طرف عثمان تضمين كرده بود نوشته شد؛