بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید مسجد ـ شماره60 تربيت کودکان در سير? علي(ع) غلامرضا گلي زواره شرافت و اصالت خانوادگي خانواده، به منزل? درختي است که فرزندان، ميوههاي آنند. همچنين، ميتوان خانواده را به زميني تشبيه کرد، که کودکان، گياهان آن به شمار ميروند. قرآن کريم ميفرمايد:«و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه والذى خبث لا يخرج الا نكدا»[اعراف/85] (و سرزمين خوب گياه آن به فرمان پروردگارش ميرويد، و زمين بد جز اندک گياهي از آن پديد نميآيد). خانوادهها نيز چنين وضعي دارند. اصالت و شرافت خانوادگي چنان اهميتي دارد، که ميتواند به عنوان معياري اطمينان بخش در مسائل تربيتي استفاده شود. قرآن وقتي ماجراي تولد حضرت عيسي(ع) را مطرح ميکند، تأکيد مينمايد که مردم در خصوص خانواد? مريم جز شرافت، نجابت و پاکي نميديدند. و لذا، از اينکه ميديدند که او طفلي به دنيا آورده است، غرق در شگفتي و حيرت شده بودند. اما به اين حقيقت توجه نداشتند که همين زمين? پاک خانوادگي، خود بهترين دليل بر شايستگي مريم بود.[ر. ک: مريم/29 ـ 30]. حضرت علي(ع) اهميت انکارناپذير وراثت در تربيت را تأکيد کردند، و نقش آن را در شکل گيري شخصيت آدمي، اين گونه يادآور شدند:«حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق»(اخلاق خوب، حجتي بر فضيلت خانوادگي است) [آمدي، غررالحکم، ج3، 392) به اعتقاد حضرت علي(ع)، وراثت بستري است که خصال و رفتارهاي آدمي را سامان ميدهد. ايشان نيکوترين افراد را از نظر خلق، پاکترين آنان به لحاظ اصالت خانوادگي ميداند[آمدي، غررالحکم، ج2، 405]. امام علي(ع) نقش وراثت را در بروز رفتاري آدمي، جدي و مهم تلقي ميکنند و ميفرمايند:«اذا کرم اصل الرجل کرم مغيبه و محضره» (وقتي ريشه آدمي شرافت داشته باشد، نهان و آشکارش شريف خواهد بود)[آمدي، غررالحکم، ج3، 188]. علماي زيستشناسي و روانشناسي، انتقال بسياري از صفات: جسماني و رواني، و مجموعهاي از حالات: اخلاقي و عملي از پدر و مادر يا خويشاوندان را وراثت دانستهاند، حضرت علي(ع) در اين باره، از کلمه«عرق» استفاده کردهاند. اين، همان کلم? «ژن» است که باعث و عامل انتقال خصوصيات ارثي معيني از نسلي به نسل ديگرند[شريعتمداري، روانشناسي تربيتي، 60] معمولاً کلم?«مزاج» دربار? امور وراثتي، و لفظ«خُلق» در خصوص خصال اکتسابي استعمال ميشود. البته، اينکه خلق را کسبي ميدانيم، به ارثي بودن آن لطمهاي نميزند؛ زيرا ميتواند در عين موروثي بودن اکتسابي هم باشد[حجتي، اسلام و تعليم و تربيت، 90؛ فلسفي، کودک از نظر وراثت و تربيت، ج1، 61] فرزندان شريف را بايد در خاندانهاي پرمايه و ريشهدار جستجو کرد. حضرت علي(ع) از چنين خانداني است و عبارت:«اصلاب شامخة و ارحام مطهرة» که در زيارتها خطاب به خاندان پيامبر(ص) خوانده ميشود، دربار? آن پيشواي پرهيزکاران صادق است. اميرمؤمنان در نامهاي خطاب به معاويه در مقايسهاي ميان خاندان خود ـ با بهترين وراثت ـ و امويان ـ با وراثتي پست ـ فرمودند:«اما گفت? تو که ما فرزندان عبد مناف هستيم؛ اگر چه تبارمان يکي است، اما اميه به پاي? هاشم نميرسد. و نميتوان حرب را با عبدالمطلب، در يک رتبه و منزلت قرار داد. ابوسفيان با ابوطالب قابل قياس نميباشند. آن که در راه خدا هجرت نمود، همانند کسي نيست که رسول اکرم(ص) آزادش فرمود. و خانداني را که حسبي است شايسته، همچون کسي نميباشد که خود را بدان خاندان بسته. و نه با ايمان درست کردار، چون دروغگوي اهل دغل. چه بد است که پسري پيرو پدر شود و در پي او به آتش دوزخ افکنده گردد[نهج البلاغه، نام? 17] امام علي(ع) در اين نامه ضمن بيان اهميت و نقش وراثت در تربيت، بر اين حقيقت نيز اشاره ميکنند که انسان ميتواند با وجود کاستي و نقصان در ويژگيهاي ژنيتکي، با تلاشهاي فکري و اخلاق، به خوبي بگرود. از اين روي امام علي(ع) فرزند ابوسفيان را بشدت مذمت ميکنند که چرا در زشتي و پليدي مسير باطل و مخرب پدرش را ادامه داده است. البته، اگر خصال ارثي قطعي و غيرقابل تغيير باشد، کوششهاي تربيتي و اصلاحات اخلاقي انسانها و جوامع بشري فايدهاي ندارند. ولي به قول دکتر الکسيس کارل، زمينههاي ارثي عميقاً تحت تأثير تعليم و تربيت قرار ميگيرد[کارل، انسان موجود ناشناخته، 245]. در واقع، تمرين پيگير پرورشي به اندازهاي قوي است، که ميتواند بر سرشتهاي موروثي غلبه کند و وضع تازهاي را پديد آورد. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايند:«العادة طبع ثان»[آمدى، غررالحكم، ج3، 260] در کلام گوهربار ديگري از امام علي(ع) آمده است:«نفس خود را با بخشش عادت بده و از هر خلقي بهترين را برگزين زيرا خوبي به صورت عادت درميآيد[مجلسي، بحارالانوار، ج77، 213]. ايشان تأکيد ميکنند که عادت ميتواند بر حالات سرشتي انسان غلبه يابد[آمدي، غررالحکم، ج3، 580]. البته تربيتهاي نخستين، به مراتب آسانتر از پرورش افراد در سنين بالاتر است به همين دليل امام (ع) تغيير عادتها را دشوار ميدانند[آمدي، غررالحکم، ج3، 181]، و از اين جهت غلبه بر خويهاي مذموم را از بهترين عبادات برميشمرند[آمدي، غررالحکم، ج3، 176] البته، همفکري والدين در تربيت کودک و موافق ساختن خواستها و رفتارهاي آنان با وضع اطفال، شرايط خوبي براي ايجاد تحول در خصوصيات اخلاقي و تعادل رواني بچهها به وجود ميآورد[گريگورووا، روانشناسي تجربي کودک، 191؛ اميني، آيين تربيت، 19]. حضرت علي(ع) هم? اطفال را قابل تربيت ميدانند، و عملاً آنان را در معرض تعليم خداپرستي، درس سجاياي اخلاقي و روشهاي پاک عملي قرار ميدهند. در عين حال، حضرت(ع) توجه به اصالت و شرافت خانوادگي را امري ضروري دانستهاند؛ به طوري که در نامه به مالک اشتر، فرمان ميدهند که بايد کارگزاران و عوامل دولتي، از ميان«بيوتات صالحه» برگزيده شوند. امام حسين(ع) که بزرگي و شرافت را از پدر و جد خويش به ارث برده بودند، در ماجراي کربلا وقتي عبيدالله بن زياد از ايشان ميخواهد که با يزيد بيعت کند، اين سخن جاويدان را بر زبان آوردند:«اين پسر خواندهاي که پدرش نيز پسر خوانده است، مرا ميان دو چيز گرفتار کرده است: کشته شدن و خواري. اما ذلت(و تسليم ستم شدن) از ما دور است: خداوند متعال، فرستادهاش و دامنهاي پاک از اينکه ما دچار اين ننگ و زبوني شويم، امتناع دارند»[قمي، نفس المهموم، 149]. ريشههاي خانوادگي آنچنان در رويش فضايل اثر ميگذراند، که حضرت علي(ع) سفارش ميکنند:«حاجتهاي خود را از افراد کريم و صاحب اصالت خانوادگي بخواهيد، زيرا آنان بدون مسامحه و منت در برآوردن آنها اقدام ميکنند» [آمدي، غررالحکم، ج3، 327]. و نيز در بياني ديگر، امام(ع) ميفرمايند:« بر شما باد به برطرف کردن حاجتهاي افراد شريف و برخاسته از خانوادههاي پاک، زيرا حوايج آنان بهتر روا ميشود و پاکيزهتر صورت ميگيرد»[آمدي، غررالحکم، ج3، 485]. پدر، مادر و کودک براي ايجاد نسل سالم و صالح، حضرت علي (ع) نکات دقيقي را گوشزد ميکنند. از جمله، ايشان ميفرمايند:«از ازدواج با زنان احمق بپرهيزيد، زيرا مصاحبت با آنان بلا و فرزند اين گونه افراد تباهي به بار ميآورد»[حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 14، 56] با الهام از دستورهاي اسلامي، ميتوان اين گونه استنباط کرد که وقتي دختر و پسري با هم ازدواج ميکنند، در اين آميزش جديد دو روح با مجموعهاي پيچيده از گرايشهاي روحي با يکديگر ميآميزند. طفلي که پس از گذراندن دوران جنيني ديده به جهان ميگشايد، در حقيقت فاشکنند? راز هم? خانواد? پدر و مادرش است. بنابراين، در تشکيل خانواده نبايد فقط خوشبختي و کاميابي زن و شوهر در نظر گرفته شود، بلکه سعادت کودکان و حتي نسلهاي بعدي مطرح است[بهشتي، خانواده در قرآن، 185 ـ 186]. با نگاهي به سير? حضرت علي(ع)، مشاهده ميکنيم والدين ايشان از خانداني پاک و با اصالت بودند. مادرش فاطمه بنت اسد، از قريش و خاندان بنيهاشم، با رسول خدا(ص) از يک تيره بود، او پرورند? خاتم رسولان بود و آنقدر به ايشان محبت کرد، که حضرت محمد(ص) او را«مادر» خطاب ميکردند. فاطمه بنت اسد از گروه نخستين بانوان مسلمان، از زنان مهاجر به مدينه، و کسي بود که در روز 23 رجب و 30 سال پس از عام الفيل، حضرت علي(ع) را در خان? کعبه به دنيا آورد[اميني، الغدير، ج6، 21 به بعد]. اين بانو همان زني است که رسول اکرم(ص) با دستان خود او را به خاک سپردند، و آنچه در مراسم تدفين وي انجام دادند، در مراسم فرد ديگري انجام ندادند[دخيل، اعلام النساء، ذيل فاطمة بنت اسد]. پدر حضرت علي(ع)، شيخ بطحاء ابوطالب، است که ذري? ابراهيم خليل(ع) بودن، و از نسل اسماعيل ذبيح، نواد? هاشم، فرزند عبدالمطلب و آقاي کعبه بودن، از اوصافي است که خداوند برايش فرو باريد و او را به آنها شرافت داد. افتخار کفالت رسول اکرم(ص) و سرپرستي مصطفاي پيامبران نيز نصيب ابوطالب شد. چنانچه از منابع روايي معتبر شيعه برداشت ميشود، مقام شامخ وصايت انبياء پس از عبدالمطلب، به وي انتقال يافت و ميراث انبياي الهي به او رسيد[مجلسي، بحارالانوار، ج9، 19]. بر طبق روايتي، اميرمؤمنان (ع) فرمودند:«سوگند به پروردگار، پدرم، جدم عبدالمطلب، هاشم و عبدمناف، هيچگاه بتي را پرستش نکردند. از امام(ع) پرسيدند: پس چه چيزي را ميپرستيدند؟ فرمودند: آنان به جانب کعبه نماز ميخواندند، و به آيين حنيف ابراهيم(ع) تمسک داشتند»[صدوق، کمال الدين، 104]. حضرت علي(ع) شير مادر را بهترين غذا براي کودک، و حق طبيعي او ميدانند و تأکيد ميکنند:«هيچ شيري براي طفل سودمندتر و پربرکتتر از شير مادر نيست»[حر عاملي، وسائل الشيعة، ج15، 175،؛ کليني، فروع کافي، ج2، 192]. ايشان در بياني ديگر فرمودند:«دقت کنيد که چه کسي فرزندان شما را شير ميدهد، زيرا کودک با همين وضع پرورش مييابد»[حر عاملي، وسائل الشيعة، ج15، ص 188]. بنابراين، بانواني که به تربيت صحيح فرزندان خويش علاقه دارند، بايد تا حد امکان آنان را با شير خودشان تغذيه کنند و بدانند که با اين کار، به سلامت جسم و روان اطفال خود کمک خواهند کرد[اميني، اسلام و تعليم و تربيت، ج1، 195]. البته تا حد امکان، کودک بايد از شير مادرش تغذيه کند. و اگر کسي ناچار شد شير فرد ديگري را به فرزندش بدهد، بکوشد تا او هم از چنين خصالي برخوردار باشد. از اين جهت، اميرمؤمنان علي(ع) توصيه کردند:«چنانکه در ازدواج سعي ميکنيد زنان خوب را انتخاب کنيد، براي شير دادن کودکان نيز سعي کنيد زنان نيکو بيابيد؛ چون شير، سرشت را تغيير ميدهد»[حر عاملي، وسائل الشيعة، ج 15، 188.] از مطالبي که روانشناسان در خصوص رشد کودک شيرخوار بر آن تأکيد ميکنند، اين است که طفل شيرخوار همراه شير مادر، به محبت و مهر مادري نيز نياز دارد. امام علي(ع) در گفتاري گهربار راجع به حق مادر، اهميت اين دو جنبه را اينگونه بيان ميکنند:«اين مادر است که به تو فرزند، از عصار? قلبش غذا داد؛ قوتي که کسي به کسي نميدهد. اين مادر است که باگوش و چشمش، دست و پايش، و با تمامي اعضا و تمام وجودش، با نهايت شادماني و خوشرويي تو را از جميع حوادث و آسيبها حفظ نمود»[اديب، راه و روش تربيت از ديدگاه امام علي(ع)، 287]. پس از درگذشت حضرت فاطمه زهرا(س) و به درخواست امام علي(ع)، فاطمه دختر حزام بن خالد که از خانداني ريشهدار و جليل القدر بود، به همسري امام(ع) درآمد. ام البنين تلاش کرد تا در حد توان، جاي مادر را در دل نوادگان پيامبر(ص) پر کند. محبت بسيار ام البنين در حق فرزندان دختر پيامبر(ص)، نزد اهل بيت عصمت و طهارت بيپاسخ نماند، و آنان در تکريم و بزرگداشت اين بانو کوشيدند. فرزندان ام البنين که در ميان آنان حضرت ابوالفضل(ع) چون خورشيد ميدرخشيد، در رکاب حضرت سيدالشهداء(ع) و در قيام کربلا حماسه آفريدند، و نام خود را در تاريخ به عنوان فداکاران طريق حق و حقيقت جاويدان کردند[شريف قرشي، زندگاني حضرت ابوالفضل العباس، 27 ـ 30]. نمونهاي ديگر در سير? حضرت علي(ع) در باب تأثير اخلاق مادر در کودک، ماجراي محمد حنفيه در جنگ جمل است. وي در جنگ جمل علمدار لشکر حضرت علي(ع) بود. او به فرمان امام علي(ع)، به دشمن يورش ميبرد؛ اما هر از گاهي، متوقف ميشد. حضرت علي(ع) از ضعف فرزندش آزرده خاطر شدند، نزديک آمدند، با قبض? شمشير به دوشش کوبيدند و فرمودند:«اين ضعف و ترس را، از مادرت به ارث بردهاي»[قمي، تتمة المنتهى، 17] نام نوزاد و آداب ايام ولادت حضرت علي(ع) در کلامي جاويدان فرمودند:«حق فرزند به پدرش اين است که او را با اسمي خوب نامگذاري کند، به خوبي تربيتش نمايد و به وي قرآن کريم را تعليم دهد»[فيض الاسلام، ترجم? نهجالبلاغه، 1264]. در فرمايشي ديگر، آن پيشواي پرهيزگاران تأکيد کردند:«نخستين نيکي به فرزند، آن است که وي را به اسمي نيکو نامگذاري کنيد. البته، بايد مراقب بود که اسم شايستهاي روي فرزند خود بگذاريد»[فريد، الحديث، 353]. چنين توجهي به کودک، بدان معناست که وي از همان آغازين روزهاي ولادت، حقوق فردي و اجتماعي دارد. حضرت علي(ع) و ديگر پيشوايان شيعه، دربار? نامگذاري فرزندان خود کاملاًمراقبت ميکردند. تا مبادا آنان به مرور زمان، در ميان مردم به لقبهاي زشت شهره شوند [بهشتي، اسلام و حقوق کودک، 59]. همچنين، حضرت علي(ع) افزودند:«هر کس صاحب فرزندي شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گويد تا از شرارت شيطان مصون باشد»[نوري، مستدرک الوسائل، ج6، 619] هنگامي که امام حسن(ع) ديده به جهان گشودند، پيامبر(ص) به خان? فاطمه آمدند و فرمودند:«خدايا او و فرزندانش را از شر اهريمن رانده شده، به پناه تو ميدهم». بعد، پيامبر اسلام(ص) در گوشهاي امام حسن(ع) اذان و اقامه گفتند[شريف قرشي، حياة الحسن، ج1، 63؛ مجلسى، بحارالانوار، ج43، 238 و 251] عوالم کودکي، عواطف پدري مربي حضرت علي(ع) در دوران صباوت، رسول اکرم(ص) بود. آن ستار? درخشان آسمان انسانيت از هنگام کودکي، تحت مراقبتهاي دقيق رسول خدا(ص) قرار گرفتند، و در آغوش پرمهر خاتم رسولان(ص) پرورش يافتند. آنچه دربار? پرورش جسم و جان يک طفل مستعد لازم بود، حضرت محمد(ص) دربار? علي(ع) اعمال کردند و او را از هر جهت شايسته و لايق بار آوردند. حضرت علي(ع) در اين باره ميفرمايند:«شما قرابت مرا با پيامبر و منزلت مخصوصي که نزد آن حضرت داشتم، بخوبي ميدانيد. طفل خردسالي بودم، پيامبر مرا به دامان خود مينشانيد، در آغوشم ميگرفت. پس از آن، همواره مرا به سين? خود ميچسبانيد و گاهي مرا در بستر خود ميخوابانيد. و از مودت، صورت به صورت من ميساييد، و مرا از رايح? لطيف خود و استشمام آن برخواردار ميساخت. و حتي در جويدن غذا، به من کمک ميکرد. هيچگاه دروغي از من نميشنيد، و خطايي از من مشاهده نميکرد. همچون طفلي که به دنبال مادر ميرود، در پي او بودم. همه روزه، پرچمي از سجاياي پسنديد? خود براي من ميافراشت، و مرا فرمان ميداد که بدان تأسي جويم. او همه ساله، مدتي در غار حرا ميزيست، و در آنجا جز من کسي او را نميديد. تنها خانواد? اسلامي، خانوادهاي بود که از پيامبر و خديجه تشکيل ميشد و من سومي ايشان بودم. نور وحي و رسالت را ميديدم، و بوي نبوت را استشمام ميکردم. به من ميفرمود: آنچه ميشنوم، تو هم ميشنوي و آنچه ميبينم، تو هم ميبيني؛ جز اينکه تو پيامبر نيستي، ليکن وزيرم ميباشي و مدام در راه خير هستي»[نهج البلاغه، خطب? 234]. حضرت علي(ع) تأکيد ميکنند:«کسي که کودکي دارد، بايد در راه تربيت او خود را تا سرحد طفوليت تنزل دهد»[نوري، مستدرک الوسائل، ج2، 626، فريد، الحديث، ج3، 70].
اين سخن، الهام گرفته از فرمايش رسول اکرم(ص) است، که ميفرمايند:«اگر کسي طفلي داشت. بايد با او در جنبشهاي کودکانه و حالات بچهگانهاش، همکاري و هماهنگي نمايد»[حرعاملي، وسائل الشيعة، ج3، 315] براساس روايات معتبر، پيامبر(ص) با فرزندان و اصولاً با کودکان، همبازي ميشدند[حجتي، اسلام و تعليم و تربيت، بخش اول، 182]. اصولاً يکي از روشهاي پرورش شخصيت در کودک، شرکت بزرگسالان در بازيهاي آنان است[فرهاديان، آنچه والدين و مربيان بايد بدانند، 47]. از وصاياي حضرت علي(ع) اين است:«در خانواد? خود، با کودکان مهربان و عطوف باش، و آنان را احترام کن»[مجلسي، بحارالانوار، ج16، (چاپ قديم)، 154]. همچنين، حضرت علي(ع) تأکيد ميکنند: «البته، کودک در رفتار خود، پيرو بزرگسال باشد و حتماً بزرگترها بايد در برخورد با اطفال، عطوفت و مهرباني پيشه کنند و مبادا همچون جفاکاران دوران جاهليت و بيخرديهاي آنان با بچههاي خود رفتار کنند.»[ترجم? فيض الاسلام، نهج البلاغه، 531]. امام علي(ع) بوسيدن آشنايان را اين گونه تقسيم بندي ميکنند:«بوسيدن طفل رحمت و محبت، بوسيدن زن شهوت، بوسيدن والدين عبادت و بوسيدن برادر مسلمان ديانت است»[مجلسي، بحارالانوار، ج23، 113] رسول اکرم(ص) وقتي حسنين(ع) را بوسيدند، اقرع بن حابس که ناظر اين عطوفت بود، گفت:«من ده بچه دارم، و هرگز آنان را نبوسيدهام»، حضرت در جوابش فرمودند:«خداوند ريش? رحمت و شفقت را از دل تو برکنده است»[مجلسي، بحارالانوار، ج23، 113]. از ديدگاه حضرت علي(ع)، وظيف? والدين به کودکان، نه براي آن است که در خوردن، آشاميدن و مسکن آنان را ياري کنند، بلکه بايد درس محبت، رحمت و زندگي کردن و تفاهم را به آنان بياموزند[طبرسي، مکارم الاخلاق، 113]. امام علي(ع) در وصيتي، فرزندش امام حسن(ع) را اين گونه مخاطب قرار ميدهند:«من تو را جزئي از وجود خود ميبينم، حتي تو را کل وجودم ميدانم تا آنجا که اگر حادثهاي و گزندي به تو روي آورد، مثل اين است که آن واقعه به من روي آورده است، و اگر مرگ به سراغت بيايد، گويي که مرا هم دريافته است. بنابراين، آنچه از وضع و حال تو مورد توجه من قرار گرفته، همان احوال خودم است که براي من اهميت بسياري دارد»[نهج البلاغه، نام? 31]. حضرت علي(ع) انتقال فرهنگ، مسائل تربيتي و نکات اخلاقي را به نسل جديد امري لازم تلقي ميکنند و خطاب به امام حسن(ع) يادآور ميشوند:«اي فرزندم! اگر چه من عمر زيادي همانند آنها که قبل از من بودند، نکردهام، ولي در کارهايشان دقت داشته و در اخبارشان انديشه نمودهام و در آثار و عاداتشان سير کردهام؛ چنانچه گويي همانند يکي از آنان گرديدهام. گويي به جهت آگاهي از اعمال آنان که به من رسيده، با هم? اين افراد از اول تا آخرشان زندگي داشتهام. لذا، کردارهاي پاکشان را از افعال ناپاکشان، و نيز رفتارهاي سودمندشان را از رفتار بدون فايد? آنان تفکيک کرده و شناختهام. و خويش را براي تو برگزيدهام، و اموري نامعلوم را که موجب سرگرداني تو ميشود، از تو دور داشتهام؛ از آنجا که کار تو و آيندهات، سخت مرا به تو متوجه ساخته است؛ توجهي که يک پدر مهربان نسبت به فرزندش دارد. فکر کردم و تصميم گرفتم که نکتههايي مربوط به آداب و تربيت و وظايف به تو يادآور شوم، در حالي که تو ابتداي عمر را سپري ميکني و نيتي سالم و نفسي پاک و صاف داري»[نهج البلاغه، نام? 31]. حضرت علي(ع) مکرر در حضور مردم، از فرزندان خود مسائل علمي ميپرسيدند، و گاهي پاسخ سؤالات مردم را به آنان محول ميکردند. روزي امام علي(ع) از حسنين(ع) در چند موضوع سؤالاتي کردند. آنان نيز با جملاتي کوتاه، جوابهايي حکيمانه و خردمندانه دادند. سپس، حضرت علي(ع) خطاب به حارث اعور کردند و فرمودند:«اين سخنان حکيمانه را به فرزندان خودتان بياموزيد، زيرا موجب تقويت عقل، تدبير و رأي صائب آنان ميشود»[فلسفي، کودک از نظر وراثت و تربيت، ج2، 98]. از روشهاي امام علي(ع)، اندرزهاي آموزنده و ارزنده به فرزندانشان است. امام(ع) در سخني، اين گونه درس محبت و صميميت را به امام حسين(ع) ميآموزند:«اي فرزندم! بدان که هر کس سخنش را با ملاطفت و نرمي همراه باشد، محبتش در ميان مردم حتمي خواهد بود. و طبيعي است که ما هر کس را محبوب خويش بدانيم، کلامش را هم با گوش جان خواهيم شنيد»[اديب، راه و روش تربيت از ديدگاه امام علي(ع)، 290] در سرودهاي منسوب به اميرمؤمنان علي(ع)، حضرت خطاب به امام حسين(ع) اين گونه فرزند را به سوي خود جلب ميکنند، و روحي? توکل، اعتماد به نفس و استقلال شخصيت و توجه به کلام وحي را گوشزد ميکنند: «... حسين جان! من اندرز دهنده و ادب کننده هستم. بنابراين، به سخن من عنايت کن که عاقل، نصيحتپذير است، سفارش پدري مهربان که ميخواهد تو را با آداب نيرومند سازد تا به زحمت و سختي نيفتي، پذيرا باش. فرزندم! رزق تضمين شده است. بنابراين، در رسيدن به خواستههاي خود زياده روي نکن. پرهيزگاري را در رديف کارهاي خود قرار ده. کتاب خدا(قرآن) را تا آنجا که توان داري، بخوان، و در ميان کساني که به قرآن عمل ميکنند و آن را در نظر دارند، قرائت کن. قرآن را با فکر و خضوع و به قصد تقرب به خداوند، بخوان. و به مثالهاي آن خوب دقت کن. آنگاه که به آيات عذاب رسيدي، توقف نما و اشک بريز. و هنگامي که به آيات بشارت دهنده رسيدي، خداوند را از روي اخلاص و ناله بخواه. آنگاه به تصميم به کار نيک گرفتي، از موانعي که در پيش داري هراس به دل راه مده. به مهمان آنچنان احترام کن، که فکر کند تو از اقوامش هستي. و نسبت به دوست، همچون پدري مهربان فروتني نما. رفيقان را در هر شرايطي حفظ کن، اما از افراد دروغگو و چاپلوس پرهيز نما»[ديوان اميرالمؤمنين(ع)، 47 ـ 51]. حضرت علي(ع) ميکوشيدند ضمن توصيه به فرزندانشان دربار? تقوا و پرهيزگاري، چشم? مودت و جويبار تفاهم و دوستي را بين فرزندانشان جاري سازند؛ چنانکه در وصيتي خطاب به محمد حنيفه فرمودند:«به تو سفارش ميکنم که احترام برادرانت را نگاه داري، زيرا حق آن دو بر تو بزرگ است. پس کاري را بدون نظر آنان انجام نده. آنگاه امام(ع) به حسن(ع) و حسين(ع) رو کردند و فرمودند. شما را نيز به او سفارش ميکنم، زيرا که وي برادرتان و پسر پدرتان است. و بخوبي دانستهايد که پدرتان او را پيوسته دوست ميداشت»[اربلي، کشف الغمة في معرفة الائمة، 139؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 42، 245.] بايدها و نبايدها در تربيت فرزندان حضرت علي(ع) خطاب به امام حسن(ع) فرمودند:«قلب بچ? نورس، مانند زمين خالي از بذر و گياه است. هر بذري که در آن افشانده شود، بخوبي ميپذيرد و در خود ميپرورد. فرزند عزيز! از دوران کودکي تو استفاده نمودم و خيلي زود در پرورش تو قيام کردم، قبل از آنکه دل تربيت پذيرت سخت شود و مطالب گوناگوني فکرت را اشغال کند»[ترجم? فيض الاسلام، نهج البلاغه، 912]. در واقع، صفح? دل کودک پاک و بيآلايش است. از اين رو، والدين وظيفهشناس بايد از اين ويژگي تا حد امکان استفاده کنند؛ چنانکه حضرت علي(ع) ميفرمايند:«اسراري که در نهاد انسان پايهگذاري شده است در طول ايام آشکار ميشود.»[آمدي، غررالحکم، ج3، 47]. در بياني ديگر، حضرت علي(ع) با مهم شمردن تفاوتهاي سرشتي بشر، خير و سعادت مردم را در حفظ تفاوتهاي مزبور شناخته و هلاکت بشر را در يکنواخت کردن مردم و برهم زدن اساس اختلافات طبيعي آنان دانستهاند. «لازم است از اختلافات و تفاوتهاي سرشتي بشر استفاده شود. پس، هر کس را مطابق استعداد دروني و ساختمان فطرهاش پرورش دهند تا جامعه از تمام ذخاير خداداد که در نهاد آدميان به وديعه گذارده شده است، استفاده کند» [مجلسي، بحارالانوار، ج17، (چاپ قديم)، 101]. حضرت علي(ع) بقدري نسبت به آموزشهاي دوران کودکي توجه دارند که ميفرمايند:«کسي که در سنين طفوليت نسبت به فراگيري علوم اهتمام نورزد و درس نخواند، در بزرگسالي از رهبري و هدايت مردم محروم ميشود»[آمدي، غررالحکم، ج3، 697]. امام دوران رشد کودکان و نوجوانان را اين گونه تقسيم بندي ميکنند:«کودک به مدت هفت سال، تربيت ميشود. در هفت سال دوم، ادب را به وي ميآموزند. در سومين مقطع سني(هفت سال سوم)، به خدمت گمارده ميشود. رشد بدني او تا سن 23 سالگي، و رشد عقلياش تا 35 سالگي است. آنچه بعد فرا ميگيرد، از راه تجارب است»[مجلسي،روضة المتقين، ج8، 651]. در روايت ديگري از امام علي(ع) آمده است:«ولدک ريحانک سبعاً و خادمک سبعاً ثم هوعدوک او صديقک» (فرزندت هفت سال برگ خوشبويت، هفت سال فرمانبرت است، سپس دشمن يا دوستت خواهد بود[ابن ابي الحديد، ج20، 343؛ فريد، الحدث، ج2، 346]. اسلام، اصل تعليم و تربيت را به عنوان يک حق، براي طفل و يک تکليف مهم، براي والدين سفارش ميکند. قرآن همان طوري که پدر و مادر را در تأمين سعادت و کمال خودشان موظف ميشناسد، آنان را مسئول رشد و شکوفايي فرزندانشان ميداند و ميفرمايد:«يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم ناراً»[تحريم/6](اي کساني که ايمان آورديد! خود و اهلتان را از آتش حفظ کنيد.) البته، حق و تکليف فرزندان و والدين، متقابل است. حضرت علي(ع) اين نکت? حقوقي را که جنب? روان شناختي هم دارد، اين گونه يادآور ميشود:«فرزند را بر پدر و پدر را بر فرزند حقي است. حق پدر بر فرزند، اين است که جز در معصيت خداوند در هم? امور او را اطاعت کند. و حق فرزند بر پدر اين است که نامش را نيکو انتخاب کند، و او را بخوبي تربيت نمايد و کلام وحي(قرآن) را به او بياموزد[ترجم? فيض الاسلام، نهج البلاغه، 1264]. خانواده نخستين محيط تربيتي است که انسان را تحت تأثير قرار ميدهد، شاکل? تربيتي انسان را سامان ميدهد. با اين وصف، هر چه ساختار آن از سلامت، اعتدال، محبت و آرامش بيشتر و بنيانهاي محکم معنوي و توحيدي برخوردار باشد، شخصيت تربيتي افراد مطلوبتر خواهد شد[دلشاد تهراني، ماه مهرپرور، 199]. رسول اکرم(ص) دين و رفتار کودک را به گونهاي مينگرند، که آن را پيوسته به افکار، وسعت معارف و بينش پدر و مادر مربوط ميداند[قمي، سفينة البحار، ج2، 373]. به همين دليل، حضرت علي(ع) ميفرمايند:«چرا مردم هنگام غذا خوردن در موقع شب، چراغ ميافروزند تا با چشم خود مشاهده کنند که چه طعامي ميخورند. ولي در تغذي? رواني خود، اهتمام ندارند که چراغ خرد را با شعل? دانش روشن کنند تا از غذاي آلوده مصون بمانند و دچار عوارض جهالت، معصيت و گناه در عقايد و اعمال خويش نشوند»[محدث قمي، سفينة البحار، ماد? طعم]. از اين جهت، حضرت علي(ع) ميفرمايند:«بهترين ميراث پدران براي فرزندان، تربيت صحيح است[آمدي، غررالحکم، ج3، 393]. و نيز امام علي(ع) تأکيد ميکنند:«هيچ بخششي از سوي پدران براي اطفال، بهتر از تربيت شايسته نيست»[نوري، مستدرک الوسائل، ج2، 625]. همچنين، امام علي(ع) در جاي ديگر، هشدار ميدهند:«چنان نباشد که به واسط? تو، خانواده خويشاوندت بدبختترين و شقيترين مردم باشند»[آمدي، غررالحکم، ج3، 802]. فرزند نيک نه تنها ماي? سرافرازي پدر و مادر است، بلکه ميتواند به جامعه خدمت کند. به اعتقاد امام علي(ع):«فرزند بد، يکي از بزرگترين مصيبتهاي آدمي است»[آمدي، غررالحکم، ج2، 180]. چنين فرزنداني، شرافت پدر و مادر را ويران، و بازماندگان را رسوا ميکنند[آمدي، غررالحکم، ج3، 780. فريد، الحديث، ج2، 349]. قرآن در اين باره ميفرمايد:«قل ان الخاسرين الذين خسروا انفسهم و اهليهم يوم القيامة الا ذلك هو الخسران المبين»[زمر/15](بگو، همانا زيانکاران کسانياند که خويشتن و اهل خود را در روز قيامت از دست بدهند. آگاه باشيد که اين زباني آشکار است.) البته، والدين براي تحقق چنين امري، بايد نخست از خود شروع کنند تا بتوانند به فرزندانشان درس عملي دهند. حضرت علي(ع) در اين باره ميفرمايند:«بهترين ادب، اين است که از خودت شروع کني»[آمدي، غررالحکم، ج3، 191]. در سخني ديگر، امام علي(ع) چنين فرمودند:«اگر خواستي ديگران را اصلاح کني، در آغاز(و قبل از هر چيزي) خودت را اصلاح کن. اينکه بخواهي افراد ديگر را به صلاح آوري و خودت فاسد باشي، بزرگترين عيب است»[امدي، غررالحکم، ج3، 278]. همچنين، امام علي(ع) تأکيد ميفرمايند:«پندي که زبان گفتار از آن خاموش و زبان کردار بدان گويا باشد، هيچ گوشي آن را بيرون نميافکند و هيچ نفعي با آن معادل نخواهد بود»[آمدي، غررالحکم، ج3، 232] محدثان از حضرت علي(ع) روايت کردهاند که آن امام همام(ع)، فرمودهاند:«چون به اطفال وعدهاي داديد، وفا کنيد و از آن تخلف ننماييد؛ زيرا کودکان تصور ميکنند که شما رازق آنانيد. خداوند براي هيچ چيز به قدر تجاوز به حقوق زنان و اطفال غضب نميکند»[نوري، مستدرک الوسائل، ج2، 626؛ فريد، الحديث، ج3، 68] توصي? ديگر اميرمؤمنان(ع) در خصوص اجراي عدالت، ابراز عطوفت و نيکي به فرزندان است. بديهي است که عاليترين و بهترين نوع نيکي و محبت، کشف استعدادها و به کار انداختن دقيق آنهاست[بهشتي، اسلام و حقوق کودک، 96]. به اعتقاد حضرت علي(ع) انصاف اختلاف را برطرف ميسازد و موجب مودت ميشود[آمدي، غررالحکم، ج3، 64]. از مواردي که پدران و مادران بايد دربار? آن بکوشند، تقليل دادن نزاعهاي کودکان است. اگر آنان تمايل دارند که با بچههاي خود رفيق باشند، بايد از علل و اسباب حسادتها جلوگيري کنند. حضرت علي(ع) آنچنان به مسئل? رعايت عدالت در ميان کودکان اهميت ميدادند، که وقتي دو کودک خط خود را نزد امام مجتبي(ع) آوردند تا آن حضرت بين آنان داوري کنند، امام علي(ع) خطاب به فرزندشان فرمودند:«پسرم! مواظب داوري خود باش، زيرا در قيامت خداوند تو را مؤاخذه خواهد کرد»[طبرسي، مجمع البيان، ج3، 64]. به اعتقاد حضرت علي(ع)، زياده روي در تعريف و تمجيد روا نيست[مجلسي، بحارالانوار، ج73، 295] زيرا برخي افراد به همين خاطر مغرور ميشوند[آمدي، غررالحکم، 309]. البته، هر کودکي و حتي افراد بزرگسال انتظار دارند در برابر زحمتي که کشيدهاند يا کار نيکي که کردهاند، تأييد و تشويق شوند. اما افراط در تشويق، رنگ تملق به خود ميگيرد. پس، قدرداني از رفتارهاي خوب، بايد معقول و متناسب با واقعيت باشد[اديب، راه و روش تربيت از ديدگاه امام علي(ع)، 31 ـ 32]. با الهام از نام? حضرت علي به امام حسن مجتبي(ع)، کودک بايد تا حدودي در رفتارهايش آزاد باشد. فقط نظارت، هدايت و تربيت، اعمال او را کنترل ميکند و وي را در مسير صحيح و اصولي قرار ميدهد. کودکان برد? والدين و مربيان نيستند، و نبايد آنان رفتاري را از خود بروز دهند که موجب توهين به فرزندان شوند. اهانت به اطفال، مصداق اين سخن حضرت علي(ع) است:«فرومايهترين مردم، کسي است که به ديگران توهين کند»[مجلسي، بحارالانوار، ج104، 95]. مدارا و مهرباني با کودکان، شيو? اهل بيت(ع) است. علي(ع) ميفرمايند:«زيادهروي در ملامت و سرزنش، آتش لجبازي را روشن ميکند»[بحراني، تحف العقول، 80] مردي در حضور حضرت علي(ع)، از فرزند خود شکايت کرد. حضرت فرمودند:«فرزندت را نزن، ولي براي ادب کردنش از او قهر کن. و مواظب باش که قطع رابط? تو با او، زياد به درازا نکشد، و هر چه زودتر با او آشتي کن»[فلسفي، کودک از نظر وراثت و تربيت، ج1، 483]. حضرت علي(ع) در فرمايشي گرانسنگ، يادآوري ميکنند:«پندپذيري انسان عاقل، به وسيل? ادب و تربيت است. و فقط چهارپايان و حيوانات، با ضرب و زدن مطيع ميشوند.»[آمدي، غررالحکم، ج3، 236]. از ديدگاه امام علي(ع)، سختيها و شدايد، از عوامل مؤثر در تربيت و شکوفايي استعدادهاي افراد است. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايند:«في تقلب الاحوال علم جواهر الرجال»(گوهرهاي انسانها، در دگرگوني احوال مشخص ميشود). لذا، لازم است براي کودکان وظيفهاي تعيين شود تا در برابر آن احساس مسئوليت کنند. از اين جهت، حضرت علي(ع) ميفرمايند:«براي هر يک از کارکنان منزل، کاري را معين کن و مسئوليتش را بر عهدهاش بگذار. وقتي وظيف? خود را فهميدند، به اميد ديگران از زير کارشان شانه خالي نميکنند»[آمدي، غررالحکم، ج3، 124]. البته، پرداختن به امور خانواده، نبايد والدين را از امور عبادي و پيمودن مسير معنوي و رسيدن به تزکيه و تقوا باز دارد؛ چنانکه قرآن ميفرمايد:«يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون»[منافقون/9] (اي کساني که ايمان آورديد! اموال و فرزندانتان شما را از ياد خدا مشغول ندارد، و کساني که چنين کنند، زيان کارانند). حضرت علي(ع) در اين باره فرمودهاند: غالب نيروي کار و تلاش خود را براي زن و فرزندت قرار مده؛ چه اينکه اگر آنها دوستان خدا باشند، پروردگار آنان را ضايع نميسازد و اگر هم دشمن حق هستند، چه فايده که براي رفاه حال عدو الهي کوشش ميکني»[نهج البلاغه، حکمت344] اين سخن، از زبان انسان کامل صادر شده که در ابراز محبت به فرزندان خود و حتي اطفال ديگران، نمونه است. در اين حقيقت، شکي نيست که اگر اوقات والدين در