امام علی (علیه السلام)، کارگزاران حکومت و راهکارهای اصلاحات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام علی (علیه السلام)، کارگزاران حکومت و راهکارهای اصلاحات - نسخه متنی

جهانبخش ثواقب

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید







امام علي

چكيده


يكي از برنامه هاي اصلاحي حضرت علي"ع" در دوره زمامداري، گماشتن نيروهاي شايسته، كارآمد و صالح در مصادر امور حكومت بود.زيرا استقرار و دوام حكومت به ويژه با شاخصه هاي دينداري و عدالت، بدون كارگزاران شايسته عملي نخواهد بود.از اين رو، يكي از مقوله هاي مهم و مورد توجه جدي امام علي"ع"، كارگزاران حكومت بود.

چگونگي گزينش و انتخاب اين نيروها در مناصب گوناگون سياسي، نظامي، مالي، قضايي و اداري، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل هاي مديريتي، شيوه زمامداري و رفتار با مردم، و نظارت بر عملكرد و مديريت آنان به منظور حسن اجراي امور كه به تأمين امنيت جامعه، رضايت عمومي مردم، استحكام و ثبات حكومت منجر گردد، از مسايلي است كه امام"ع" بدان ها پرداخته است.

حضرت"ع" با اين مباني نظري سعي داشت تا مدلي از نظام مديريت اسلامي را در زمان خويش اجرا نمايد و براي آينده مسلمانان نيز معيارهاي لازم و اصول كلي را ارائه دهد.در اين مقاله كوشش مي شود تا برنامه هاي اصلاحي امام علي"ع" در باره كارگزاران حكومت، به ويژه مواردي چون معيارهاي انتخاب، توصيه ها و رهنمودهاي مديريتي، و سياست هاي نظارتي و مراقبتي ايشان تحليل و تبيين گردد.

مقدمه


يكي از اصول مهم انديشه حضرت علي"ع"، لزوم استقرار حكومت براي انتظام امور مردم و سامان يافتن نظام اجتماعي است.زيرا برقراري امنيت داخلي، توازن اجتماعي و نظم، وصول بودجه عمومي، جلوگيري از هرج و مرج و دفع فساد، جنگيدن با دشمنان و متجاوزان، فعاليت دستگاه قضايي و اجراي احكام و مقررات قانوني، از اموري است كه جز با تشكيل حكومت ميسر نخواهد گشت و در سخنان امام علي"ع" به اين مهم اشاره شده است.

ايشان هنگامي كه سخن خوارج را كه مي گفتند: 'لا حُكْمَ اِلاّ للّه '، شنيد، فرمود:

'سخن خوارج سخن حقي است كه از آن اراده باطل مي شود...مردم چاره اي ندارند جز اينكه زمامداري داشته باشند، چه نيكوكار يا بدكار.مؤمن در امارت و حكومت او "حاكم نيكوكار" به طاعت مشغول است، و كافر بهره خود را مي يابد، و با قدرت او، بودجه عمومي جمع آوري و با دشمن پيكار شود، امنيت راه ها تضمين گردد و حق ضعيف از قوي گرفته شود تا خوبان براحتي زندگي كنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.' [ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، ج1 ـ 6، "در يك مجلد"، چاپ دوم، تهران: بي نا، 1392 ه.ق؛ همان، ترجمه محمد دشتي، قم: مؤسسه فرهنگي تحقيقاتي اميرالمؤمنين، 1379، خطبه 40. ]

مواردي كه در سخن حضرت آمده از ضروري ترين نيازهاي هر اجتماعي است كه بايد به وسيله نظام حكومت برآورده شود.بنابراين، نياز به حكومت، از بديهي ترين اموري است كه عقل فطري بدان حكم مي كند.اين امر، به گروهي از انسان ها يا زماني خاص بستگي ندارد، بلكه در همه زمان ها نياز به زمامدار و تشكيلاتي كه جامعه را اداره نمايد، وجود داشته است و دارد.

اما حكومت مورد نظر امام علي"ع" از سه شاخصه مهم 'دينداري'، 'عدالت' و 'مردمداري' برخوردار است.تحقق عيني و عملي اين شاخصه ها در جامعه، به وجود زمامداران و كارگزاران صالح و شايسته بستگي دارد.اگر رهبر و پيشواي جامعه در صراط حق بود و بر معيارهاي ديني رفتار كرد، يعني مباني نظري و فعل سياسي او منطبق با اصول شريعت و احكام دين بود، و كارگزاران او در مسؤوليت هاي گوناگون از صلاحيت اعتقادي و عملي لازم و رفتار شايسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نيز با نصايح و ارشادات او، به وظايف و تكاليف خود در برابر زمامداران و مديران رفتار نمودند، سلامت جامعه در يك توازن اجتماعي و هماهنگي اركان مختلف، تأمين خواهد شد.

از آنجا كه امام علي"ع" به عدالت اجتماعي در حكومت اهتمام جدي داشت، يكي از راهكارهاي عملي تحقق آن را، گزينش كارگزاران و مديران شايسته در امور مي دانست.علاوه بر صلاحيت و شايستگي زمامدار و پيشواي اصلي جامعه، كارگزاران و عاملان او در مناصب گوناگون نيز بايد از شايستگي لازم برخوردار باشند.از اين رو، آن حضرت كه قبل از تصدي خلافت مسلمانان، نسبت به كارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ويژه خليفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز مي داد، آنگاه كه امر پيشوايي مردم را بر عهده گرفت، يكي از برنامه هاي اصلاحي اش، بركناري واليان فاسد و گماشتن نيروهاي شايسته، مطمئن و باتقوا به جاي آنها بود.

او علاوه بر اينكه در انتخاب كارگزاران از جنبه صلاحيتي و مديريتي حساسيت نشان مي داد، نظارت خاصي را نيز بر اعمال آنها، در زماني كه متصدي امور بودند، به كار مي بست.به تخلفات آنها به سرعت رسيدگي مي نمود و ايشان را نسبت به عملكرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبيخ مي كرد.قبل از اعزام واليان به شهرها، در باره چگونگي رفتار و سلوك آنها با مردم و مشي والي گري، سفارش ها و توصيه هاي لازم را به ايشان مي نمود و در نامه هايي كه به عاملان خود مي نگاشت آيين مديريت اسلامي را براي آنها تبيين مي كرد.

نمونه مفصل اين دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهج البلاغه معروف به 'عهدنامه مالك اشتر' آمده كه منشوري است از شيوه حكومت داري اميرالمؤمنين و روح اين فرمان بر اساس 'عدالت اسلامي' قرار دارد.بيش از سي نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امير در نهج البلاغه به كارگزاراني نوشته شده كه از جانب او در شهرهاي مختلف به كار گماشته شده بودند، از قبيل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زكات و ساير كارگزاران.

با ملاحظه متن نامه ها، به خوبي مي توان دريافت كه ايشان چگونه به امور مردم و امنيت آنها اهتمام داشته و از اينكه عاملان او در حوزه اختيار خود مرتكب خطا و انحراف شوند نگراني داشته است.زيرا از نظر وي، 'بزرگترين خيانت، خيانت به امت است' [ نهج البلاغه، نامه 26. ] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حكومت او از ناحيه كارگزاران و مسؤولان امور در امنيت به سر ببرند.

امام علي"ع" در الگوي مديريتي خود، چند اصل مهم را رعايت مي نموده است:

1ـ انتخاب كارگزاران و مديران حكومت بر اساس معيارهاي صلاحيتي و ارزشي

2ـ اصل قرار دادن لياقت ها، شايستگي ها و توانايي ها در واگذاري مسؤوليت به كارگزاران و عدم دخالت روابط شخصي و خويشاوندگرايي "نفي دودمان گرايي و اشرافيت سالاري"

3ـ برخورداري از دستورالعمل جامع مديريتي "داشتن پشتوانه نظري و معرفتي مديريت و حكومت"

4ـ تبيين وظايف و تكاليف رهبري، كارگزاران و مردم نسبت به يكديگر

5ـ اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثيرگذاري فرامين بر عاملان حكومت و مردم "هماهنگي مباني انديشه اي با فعل سياسي"

6ـ ارائه توصيه ها و رهنمودهاي لازم به كارگزاران حكومتي هنگام پذيرش مسؤوليت

7ـ نظارت و مواظبت دقيق بر رفتار و عملكرد مديران، حتي شيوه زندگي آنان

8ـ سياست تشويق و توبيخ عاملان حكومت به منظور اجراي عدالت و جلوگيري از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.

با دقت در سخنان ارزشمند ايشان مي توان به تبيين اين اصول، به ويژه معيارهاي انتخاب كارگزاران حكومت، دستورالعمل ها و توصيه ها در رفتار و اخلاق اجتماعي كارگزاران با مردم، سياست هاي نظارتي بر عملكرد و شيوه مديريت كارگزاران، پرداخت.

برنامه اصلاحي امام علي


جامعه زمان حضرت علي"ع" به آسيب هاي گوناگوني دچار گشته بود.اين آسيب ها هم در مباني اعتقادي و انديشه اي مردم و نوع نگرش آنان به دين و دنيا پديد آمده بود و هم در مباني اخلاقي و رفتاري و خصلت هاي روحي و رواني آنان خود را نمايانده بود.

در آن جامعه، فساد و بدعت آشكار شده بود، مردم از سنّت پيامبر اسلام"ص" و اهداف او دور افتاده بودند.تبعيض نژادي و قوم گرايي و عصبيت هاي جاهلي در حكومت اسلامي رخ نموده بود.فساد مالي رايج و بيت المال مسلمانان به سادگي به يغما مي رفت.واليان ناشايست در شهرهاي اسلامي به ظلم و ستم و زراندوزي رو آورده و بر امور مردم مستولي شده بودند.اين همه، و نگراني از آينده دين اسلام و سرنوشت مسلمانان، از عواملي بود كه امام علي"ع" را به فكر چاره انداخت.

از نگراني هاي عمده ايشان، پيدايش انحراف در حكومت اسلامي و دور شدن آن از مسير عدالت، دين گريزي جامعه و حاكمان و رغبت آنان به دنيازدگي و غفلت از قوانين و تعاليم اسلامي بود.او نمي توانست نسبت به اوضاع و احوال سياسي، اخلاقي و اعتقادي امت مسلمان بي تفاوت بماند.از اين رو، زماني كه از خلافت ظاهري بركنار بود نگران وضع اسلام و مسلمانان بود و آنگاه كه زمام امور را به دست گرفت نيز نگران آينده آنان بود و به مردم هشدارهاي لازم را مي داد؛ به ويژه آنان را از تسلط بني اميه و انحرافات آنها و آينده نابساماني كه گريبانگيرشان خواهد شد، آگاهي مي داد.

آشفتگي اوضاع و تغيير اخلاق و حالات مردم و سرگرمي آنها به دنيا كه بخشي از آن به حاكميت هاي نادرست و عدم اجراي قوانين اسلامي در جامعه و كارگزاران ناصالح مربوط مي شد بارها در سخنان حضرت بازگو شده است.[ براي نمونه ر.ك: نهج البلاغه، خطبه هاي 87، 91 و 129. ] آن حضرت، پس از اينكه به خلافت رسيد، با شناختي كه از انحرافات جامعه زمان خود داشت به اصلاح آن همت گماشت تا اساس حكومت و مديريت جامعه بر مباني دين استوار گردد و با استقرار حكومت ديني، عدالت اسلامي تحقق يافته و مردم در مسير زندگي شايسته انساني و در راه كمال حقيقي قرار گيرند.

او دريافت كه جامعه نيازمند اصلاحات اساسي است.مي بايست تبعيض هاي ناروا و ظالمانه از جامعه زدوده شود، اموال به تاراج رفته از بيت المال و بخشش هاي نابجاي ديگران متوقف شده يا بازپس گردانده شود و ميان صاحبان اصلي به مساوات تقسيم گردد.واليان فاسد از مصادر امور بركنار شده و به جاي آنان، عناصر صالح، باتقوا و شايسته، زمامداري جامعه اسلامي را بر عهده گيرند.ظلم و ستم از جامعه رخت بربندد و به جاي آن عدالت و اخوت اسلامي حكمفرما شود.

امام علي"ع" برنامه اصلاحي خود را در ابعاد سياسي، اقتصادي و مالي، حقوقي و اخلاقي از همان بدو زمامداري خويش اعلام نمود و بر تحقق آنها تأكيد ورزيد.اگرچه مطمئن بود كه اين اصلاحات در جامعه اي كه به همين نابساماني ها عادت يافته، مشكلاتي را به بار خواهد آورد و يقينا كساني كه منافعشان به خطر مي افتاد در برابر آن واكنش نشان داده و كارشكني نمايند.به دليل همين آينده نگري بود كه ابتدا از پذيرش بيعت آنان خودداري نمود و اين مسأله را در سخنان متعددي مطرح كرده است.[ ر.ك: نهج البلاغه، خطبه هاي 3، 15، 53، 91، 126، 127، 175 و 220. ]

'مرا واگذاريد و ديگري را به دست آريد، زيرا ما به استقبال حوادث و اموري مي رويم كه رنگارنگ و فتنه آميز است و چهره هاي گوناگون دارد و دل ها بر اين بيعت ثابت و عقل ها بر اين پيمان استوار نمي ماند، چهره افق حقيقت را ابرهاي تيره فساد گرفته، و راه مستقيم حق ناشناخته مانده.آگاه باشيد اگر دعوت شما را بپذيرم، بر اساس آنچه كه مي دانم با شما رفتار مي كنم و به گفتار اين و آن، و سرزنش سرزنش كنندگان گوش فرا نمي دهم.اگر مرا رها كنيد چون يكي از شما هستم كه شايد شنواتر و مطيع تر از شما نسبت به رييس حكومت باشم، در حالي كه من وزير و مشاورتان باشم بهتر است كه امير و رهبر شما گردم.' [ همان، خطبه 92. ]

بدون ترديد، ايجاد اصلاحات در جامعه و برپا داشتن عدالت و تحقق حكومت ديني مبتني بر سيره و سنّت نبوي و علوي، نيازمند وجود ياران و كارگزاران مخلص، زيرك، كاردان، شجاع و فداكار بود كه با بينش درست نسبت به تعاليم اسلام و شناخت نسبت به امام خود، مطيع فرمان هاي او بوده، به دستوراتش عمل كنند، در جنگ ها سستي نورزند و به دشمن پشت نكنند و در امور مردم صادقانه كوشش نمايند.در حالي كه پيروان نادان، عافيت جو و دنياطلب، كج فهم و سهل انگار كه نه شجاعت جنگ و جهاد در مقابل دشمن را داشتند و نه اعتقاد و شناخت عميق از دين، يكي از مشكلات امام علي"ع" و از موانع برنامه هاي اصلاحي او بود.[ امام در سخنان خود بارها از نقض بيعت ها و خيانت هاي اين جماعت، سستي آنان، عدم اتحاد و اتفاقشان با امام خويش و در مقابل دشمن، روحيه مذبذب و پست همتي آنان به تلخي ياد كرده و توبيخشان نموده است.ر.ك: خطبه هاي 4، 25، 27، 29، 34، 39، 49، 55، 68، 85، 96، 105، 107، 118، 120، 123، 125، 131، 149، 165 و 179. ]

راز عدم همراهي مردم با برنامه هاي حضرت، در تباين اهداف آنان قرار داشت.اهداف امام، بلند و متعالي و معطوف به كمال انساني بود و خواسته هاي ياران همان بهره جستن از تمتعات مادي و دنيوي بود.لذا افراد دون همت از ياري و همراهي مردي كه همت بلند و والا داشت باز مي ماندند.[ در خطبه هاي متعددي از نهج البلاغه، وضعيت اين مردم و روانشناسي شخصيتي آنان نمايانده شده است.ر.ك: خطبه هاي 70، 116، 129، 136، 153، 165، 174 و حكمت 139. ] اهداف او، برپا داشتن عدل، راست گردانيدن حق، دفاع از دين، اصلاح امور شهرهاي اسلام، امنيت مردم محروم و تحت ستم بود.[ نهج البلاغه، خطبه 31. ]

رسيدگي به مردم و آسايش و امنيت آنان از دغدغه هاي حكومتي حضرت علي"ع" بوده است.فقر و ضعف عمومي مردم و مشكلات و رنج هاي آنان، حضرت را مي آزرد به گونه اي كه شكوه مي كرد چگونه من راحت بخوابم و دلخوش باشم كه امير مردم هستم در حالي كه شايد در حجاز و يمامه و اطراف، افرادي باشند كه گرسنه يا تشنه به سر برند.[ همان، نامه 45. ] او در شيوه زمامداري معتقد بود:

'اِنَّ اللّه َ تَعالي فَرَضَ عَلي اَئِمَّةِ الْحَقِّ اَنْ يُقَدِّرُوا اَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النّاسِ...؛11 خداي تعالي به پيشوايان حق واجب گردانيده كه خود را با مردم تنگدست برابر نهند تا اينكه فقير و تنگدست را پريشاني اش فشار نياورده نگران نسازد.'

خود او در ساده زيستي و قناعت و برابر قرار دادن زندگي خويش با مستمندان جامعه چنان بود كه فرموده است:

'سوگند به خدا بر اين جبّه خود چندان پينه دوختم تا اينكه از دوزنده آن شرمنده شدم و گوينده اي به من گفت: آيا آن را از خود دور نمي كني؟' [ همان، خطبه 159. ]

و در وصف بيزاري خود از ظلم و ستم مي فرمايد:

'سوگند به خدا اگر تمام شب را بر روي خارهاي سعدان به سر ببرم و يا با غل و زنجير به اين سو و آن سو كشيده شوم، خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالي ملاقات كنم كه به بعضي از بندگان ستم، و چيزي از اموال عمومي را غصب كرده باشم.'

امام علي"ع" رهبري بود كه آنچه را مي گفت بدان پايبند بود و به طور عملي سعي مي نمود الگويي از زمامدار عادل و پيشواي حق طلب در مكتب اسلام جلوه گر سازد.دوره كوتاه مدت زمامداري او فرصتي بود تا بتواند اهداف خود را با طراحي اصول مديريتي تحقق بخشد هرچند مشكلاتي كه رخ نمود مانع از عملي شدن برنامه هاي ايشان گرديد.

معيارهاي انتخاب كارگزاران


يكي از عواملي كه مي توانست به اهداف حضرت علي"ع" در تحقق جامعه مطلوب خويش كمك نمايد، انتخاب كارگزاران شايسته و صالح بود و همان گونه كه پيشتر اشاره شد، اين امر يكي از اصول مهم مديريت ايشان به شمار مي رفت.با تأمل در سخنان حضرت در نهج البلاغه مشخص مي شود كه او در انتخاب كارگزاران حكومت دقت لازم را به عمل مي آورده و متناسب با نوع مسؤوليت و وظيفه، ملاك و معيارهايي را در نظر مي گرفته است.سپس به كارگزاران عالي رتبه خود نيز معيارهاي لازم را در انتخاب عناصر تحت امر، توصيه مي نموده است.

امام علي"ع"، كارگزاران خود را در مسؤوليت هاي مختلف سياسي، نظامي، مالي، اداري، قضايي و...بر اساس شاخصه هايي متناسب با سِمَت آنان انتخاب مي كرد.علاوه بر معيارهاي عمومي و مشترك در جنبه هاي عقيدتي و اخلاق فردي مانند عقيده به اسلام، ايمان، تقوا، حُسن سابقه و اين قبيل ويژگي ها، معيارها و شاخصه هاي ديگري را در انتخاب كارگزاران رعايت مي كرد تا با ايجاد نظام مديريتي كارآمد و شايسته، امور مردم به بهترين شكل انجام شده و عدالت اجتماعي تحقق يابد.بدين صورت، ايشان دينداري و تعهد را بافضيلت گرايي و شايسته سالاري توأم نمود و كوشش كرد تا حكومت ديني در خدمت مردم را مستقر سازد.

حضرت در نامه اي به محمد بن ابي بكر كه به سبب عزل شدنش از حكومت مصر دلگير شده بود دلايل عزل او و انتخاب مالك اشتر را به جاي وي بيان نموده است.او در بيان ويژگي هاي مالك مي فرمايد:

'اِنَّ الرَّجُلَ الَّذي كُنْتُ وَلَّيْتُهُ اَمْرَ مِصْرَ كانَ رَجُلاً لَنا ناصِحا وَ عَلي عَدُوِّنا شَديدا ناقِما؛ [ همان، نامه 34. ] همانا مردي را كه فرماندار مصر قرار داده بودم نسبت به ما خيرخواه و به دشمنان ما سختگير و درهم كوبنده بود.'

در اين نامه، موارد زير از جمله معيارهاي انتخاب مالك براي مسؤوليت فرمانداري مصر، ذكر شده است:

1ـ خيرخواهي نسبت به رهبر و امام جامعه،

2ـ صلابت و قدرت مقابله در برابر دشمن و عدم مسامحه و سازش با مخالفان،

3ـ توانايي لازم براي انجام مسؤوليت.

در بيان ويژگي هاي محمد بن ابي بكر نيز معيارهايي مانند خيرخواهي، تلاش و كوشش، شجاعت و توانايي، قدرت دفاع و پاسداري را نام برده است.[ همان، نامه 35. ] در نامه اي ديگر به مردم مصر، آنگاه كه مالك اشتر را به سوي آنها اعزام مي نمايد، او را با ويژگي هايي توصيف نموده و همان موارد را از معيارهاي انتخاب وي براي وظيفه ولايتداري برشمرده است از جمله:

1ـ محافظت و حراست از مسؤوليت "تعهد و احساس مسؤوليت"،

2ـ كوشا و فعال بودن،

3ـ شجاعت و نترسيدن از دشمن،

4ـ صلابت و شجاعت بر بدكاران،

5ـ قاطعيت و بُرّندگي در امور،

6ـ اطاعت از رهبري و امام جامعه،

7ـ خيرخواه مردم بودن،

8ـ بر معيار حق عمل نمودن "حق گرايي"،

9ـ برخورداري از تدبير و قدرت حل مشكلات.

'...من بنده اي از بندگان خدا را به سوي شما فرستادم كه در روزهاي وحشت نمي خوابد و در لحظه هاي ترس از دشمن روي نمي گرداند، بر بدكاران از شعله هاي آتش تندتر است، او مالك پسر حارث مَذحِجي است.آنجا كه با حق است، سخن او را بشنويد، و از او اطاعت كنيد، او شمشيري از شمشيرهاي خداست كه نه تيزي آن كُند مي شود، و نه ضربت آن بي اثر است.اگر شما را فرمان كوچ كردن داد، كوچ كنيد و اگر گفت بايستيد، بايستيد، كه او در پيشروي و عقب نشيني و حمله، بدون فرمان من اقدام نمي كند.مردم مصر، من شما را بر خود برگزيدم كه او را براي شما فرستادم، زيرا او را خيرخواه شما ديدم، و سرسختي او را در برابر دشمنانتان پسنديدم.' [ همان، نامه 38. ]

امام"ع" در سخني اشاره مي كند كه قصد داشته هاشم بن عتبه را براي فرمانداري مصر انتخاب نمايد.در بيان علت اين انتخاب، به دو ويژگي مهم او اشاره مي كند كه براي اداره ايالت مهمي مانند مصر كه مورد طمع معاويه و در معرض تهاجم سپاهيان او قرار داشت، مؤثر بود:

1ـ مقاومت و پايداري در برابر دشمن،

2ـ شدت و صلابت بر دشمن به گونه اي كه فرصت تاخت و تاز نيابد.[ همان، خطبه 68. ]

در عهدنامه حضرت به مالك اشتر از كارگزاران برجسته حكومت، معيارهايي در انتخاب مشاوران و وزيران و ديگر نيروهاي انساني ذكر شده كه اهتمام و حساسيت ايشان را در تعيين كارگزاران حكومت و شايستگي و سلامت آنان نشان مي دهد.از ديدگاه او، مشاوران نبايد بخيل، ترسو و حريص باشند.زيرا فرد بخيل، زمامدار را از نيكوكاري باز مي دارد و از تنگدستي مي ترساند.فرد ترسو در انجام كارها، روحيه زمامدار را سست مي كند و فرد حريص، حرص را در نظرها زينت مي دهد.چون ريشه همه اين خصلت ها، بدگماني به خداوند است، اين افراد از جنبه اعتقادي نيز ضعيف بوده و ويژگي لازم را براي مشورت ندارند.اما وزيران، نبايد سوء سابقه داشته و قبلاً در خدمت بدكاران و حكام ستمگر بوده باشند، بلكه بايد از افراد خوشنام، داراي قدرت تفكر و رأي، صراحت بيان در حق گويي، و كساني كه ستمكاران را ياري نكرده باشند، انتخاب گردند.[ همان، نامه 53. ]

'بدترين وزيران تو، كسي است كه پيش از تو وزير بدكاران بوده، و در گناهان آنان شركت داشته، پس مبادا چنين افرادي محرم راز تو باشند، زيرا كه آنان ياوران گناهكاران و ياري دهندگان ستمكارانند.تو بايد جانشيناني بهتر از آنان داشته باشي كه قدرت فكري امثال آنها را داشته، اما گناهان و كردار زشت آنها را نداشته باشند.كساني كه ستمكاري را بر ستمي ياري نكرده، و گناهكاري را در گناهي كمك نرسانده باشند.هزينه اين گونه از افراد بر تو سبك تر، و ياريشان بهتر، و مهربانيشان بيشتر، و دوستي آنان با غير تو كمتر است.آنان را از خواص، و دوستان نزديك و رازداران خود قرار ده، سپس از ميان آنان، افرادي را كه در حق گويي از همه صريح ترند، و در آنچه را كه خدا براي دوستانش نمي پسندد تو را مددكار نباشند انتخاب كن، چه خوشايند تو باشد يا ناخوشايند.' [ همان. ]

امام"ع"، افراد عاقل، دانشمند، باتجربه و محتاط را بهترين كسان براي مشورت مي داند:

'خَيْرُ مَنْ شاوَرْتَ ذوي النُّهي وَ الْعِلْمِ وَ اوُلوُا التَّجارِبِ وَ الْحَزْم.' [ عبدالواحد آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، ترجمه محمدعلي انصاري، 2 جلد در يك مجلد، تهران: بي نا، تاريخ مقدمه 1376، ص389. ]

معيار ديگري را كه در انتخاب مشاور ذكر كرده، 'خداترسي' است:

'شاوِرْ في اُموُرِكَ الَّذينَ يَخْشَوْنَ اللّه َ تَرْشُدْ؛ [ غرر الحكم، ص448. ] با افرادي كه از خدا مي ترسند مشورت كن تا به حقيقت برسي.'

از مشاوره با فرد نادان پرهيز داده زيرا رأي او انسان را به هلاكت مي كشد:

'رأيُ الْجاهِلِ يُرْدي.' [ همان، ص423. ]

اصولاً آن حضرت، مشورت كردن را پشتيبان نيكويي [ نِعْمَ الْمُظاهَرَةُ الْمُشاوَرَةُ."غرر الحكم، ص771 و 773".لا ظَهيرَ كَالْمُشاوَرَةِ.هيچ پشتيباني چون مشورت نيست."نهج البلاغه، حكمت 54".وَ لا مُظاهَرَةَ اَوْثَقُ مِنَ الْمُشاوَرَةِ.و پشتيباني مطمئن تر از مشورت كردن نيست."نهج البلاغه، حكمت 113". ] مي داند كه زمامداران و كارگزاران يك نظام بي نياز از آن نيستند زيرا با اين عمل در عقول ديگران شريك مي شوند و از استبداد رأي كه موجب هلاكت است پرهيز مي كنند.[ مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَاْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها في عُقُولِها."حكمت 161". ]

حضرت در باره كارمندان دولت سفارش مي نمايد پس از اينكه مورد آزمايش قرار گرفتند به كار گماشته شوند و در انتصاب آنان حتما با صاحب نظران مشورت شود.وي توصيه مي نمايد كه كارمندان دولت با ويژگي هاي زير انتخاب شوند:

1ـ باتجربه باشند،

2ـ باحيا باشند،

3ـ از خاندان هاي اصيل و باتقوا باشند كه در مسلماني سابقه درخشاني دارند.

دليل انتخاب افرادي با اين ويژگي ها آن است كه 'اخلاق آنان گرامي تر، و آبرويشان محفوظ تر و طمع ورزي شان كمتر، و آينده نگري آنان بيشتر است.' [ نهج البلاغه، نامه 53. ]

در انتخاب نويسندگان و منشيان امور اداري نيز معيارهايي را برشمرده از جمله اينكه: صالح باشند، روحيه تجاوزگري و سركشي نداشته باشند، گستاخ و پرده در نباشند، در انجام وظايف محوله كوتاهي نكنند، فراموشكار نباشند، در تنظيم قرارداد سستي نورزند، منزلت و قدر خود را بشناسند، امانتدار باشند، آثاري نيكو در ميان مردم به جا گذاشته باشند، و براي زمامداران قبلي چگونه خدمت كرده اند.[ همان. ]

در انتخاب فرماندهان نظامي نيز به دليل اهميت سپاه در جامعه اسلامي بر رعايت معيارهايي تأكيد نموده كه موارد زير از آن جمله است:

خيرخواه، پاكدامن، شكيبا، صبور، عذرپذير، رحيم بر ناتوان، شديد بر اقويا، عدم تجاوز هنگام شدت عمل، عدم سستي هنگام ناتواني، اصالت خانوادگي، پارسايي خانواده، سوابق نيكو، دلاوري و سلحشوري و بخشندگي، شخصيت متين و موجه، مهربان، ياري گر سربازان، و...

'براي فرماندهي سپاه كسي را برگزين كه خيرخواهي او براي خدا و پيامبر"ص" و امام تو بيشتر، و دامن او پاك تر، شكيبايي او برتر باشد، از كساني كه دير به خشم آيد، و عذرپذيرتر باشد، و بر ناتوان رحمت آورد، و با قدرتمندان، با قدرت برخورد كند، درشتي او را به تجاوز نكشاند، و ناتواني او را از حركت باز ندارد.سپس در نظاميان با خانواده هاي ريشه دار، داراي شخصيت حساب شده، خانداني پارسا، داراي سوابقي نيكو و درخشان، كه دلاور و سلحشور و بخشنده و بلندنظرند، روابط نزديك برقرار كن...برگزيده ترين فرماندهان سپاه تو، كسي باشد كه از همه بيشتر به سربازان كمك رساند، و از امكانات مالي خود بيشتر در اختيارشان گذارد...' [ همان. ]

در يكي از مانورهاي نظامي، وقتي ميان دو تن از فرماندهان لشكر، زياد بن نصر و شريح بن هاني، اختلاف بالا گرفت، اميرالمؤمنين"ع" مالك اشتر را به سِمَت فرمانده كل برگزيد و به سوي آنان فرستاد.دلايل انتخاب مالك را به فرماندهي، عدم سستي و سهل انگاري، عدم لغزش، عدم افراط و تفريط در رفتار ذكر نموده است.[ همان، نامه 13. ]

از ديگر مناصب حكومتي كه امام علي"ع" در باره دارنده آن معيارهايي را توصيه نموده، قضاوت است.قضاوت عادلانه و داوري به حق از اموري است كه در برقراري امنيت عمومي و فراهم نمودن رضايت مردم مؤثر است.اين امر منوط است به انتخاب قاضياني شايسته كه از روي حق داوري نموده و از مسير انصاف و عدالت خارج نشوند.به لحاظ اهميت قضاوت در جامعه، حضرت هم در انتخاب قاضيان معيارهايي را توصيه كرده و هم پس از گماشته شدن به اين منصب، سفارش هاي لازم را در باره آنان نموده تا به ظلم و ستم وارد نشده و دنياطلبي بر آنان مسلط نگردد.معيارهايي كه در انتخاب قاضي توصيه نموده عبارتند از:

1ـ برترين فرد در علم قضا،

2ـ پرحوصله و صبور،

3ـ اشتباه پذير،

4ـ اهل بررسي و تحقيق،

5ـ داراي مناعت طبع،

6ـ محتاط در شبهات،

7ـ خستگي ناپذير،

8ـ پي گير،

9ـ شكيبا،

10ـ قاطع در فصل خصومت،

11ـ استحكام اراده و ثبات رأي "كه در اثر مدح و ستايش، وسوسه نشود و با تملق ديگران منحرف نگردد".

آنگاه سفارش مي نمايد:

'پس از انتخاب قاضي، هرچه بيشتر در قضاوت هاي او بينديش و آنقدر به او ببخش كه نيازهاي او برطرف گردد و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامي دار كه نزديكان تو، به نفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در امان باشد.' [ همان، نامه 53. ]

حضرت براي سالم ماندن كارمندان پس از انتخاب و مصون ماندن دستگاه اداري كشور از انحراف، مواردي را توصيه نموده كه رعايت آنها در سالم سازي نظام مديريت كشور مؤثر است:

1ـ بررسي رفتار و عملكرد كارگزاران،

2ـ گماشتن عيون راستگو و اهل وفا براي نظارت بر اعمال آنان.

اين بررسي و نظارت سبب مي شود كه آنها امانت دار و با مردم مهربان باشند.

3ـ پرداخت حقوق كافي به آنان، زيرا موجب بي نيازي و اصلاح آنان مي گردد، در نتيجه به اموال بيت المال دست نمي زنند و در امانات خيانت نمي كنند.

4ـ مجازات و توبيخ شديد كساني كه خيانت ورزند.[ ر.ك: همان. ]

توصيه ها و دستورالعمل ها


يكي از اقدامات حضرت علي"ع" نسبت به كارگزاران خود، ارائه توصيه ها و رهنمودهاي لازم به آنان است تا با انجام نيكوتر مسؤوليت خود، رضايت عمومي مردم تأمين گردد و از ناحيه اين كارگزاران بر مردم ظلم و ستم روا نگردد.او به طرق مختلف، با گماشتن عيون، كسب اخبار و اطلاعات، بر اعمال و رفتار كارگزاران خود نظارت مي كرد و از كوچكترين خطاي آنان، اغماض نمي كرد.در نامه هاي متعددي، كارگزاران خود را در امر مهرباني نمودن و برخورد نيكو داشتن با مردم سفارش مي كند و نيز آنان را از برخورد خشن و نادرست و ظلم و ستم با مردم و خيانت و دزدي در بيت المال و دارايي انسان ها برحذر مي دارد.حتي كساني را كه ذره اي در امور بيت المال مسلمانان تخطي كرده، يا كار ناشايست انجام داده اند توبيخ مي كند، گاهي آنها را عزل و براي محاكمه نزد خود فرا مي خواند.

فرمانداران


امام"ع" در نامه اي به محمد بن ابي بكر، هنگامي كه او را در آغاز سال 37 هجري به سوي مصر فرستاد، سفارش هايي در باره اخلاق اجتماعي و رفتار با مردم نموده، به ويژه او را به فروتني، نرمخويي و مهرباني، گشاده رويي و خوشرويي، رفتار مبني بر مساوات با مردم توصيه نموده است.سپس خطاب به او در برابر انتخابش به سرپرستي لشكر بزرگ مصر، بر رعايت اصولي تذكر مي دهد، از جمله:

1ـ مخالفت با خواسته ها و تمنّيات دل،

2ـ دفاع از دين،

3ـ به خشم نياوردن خدا به خاطر رضايت ديگران،

4ـ برپاي داشتن نماز اول وقت.[ همان، نامه 27. ]

به فرماندار خود در شهر مكه، قُثَم بن عباس، رهنمود مي دهد كه 'در بامداد و شامگاه در يك مجلس عمومي با مردم بنشين، آنان كه پرسش هاي ديني دارند با فتواها آشنايشان بگردان، و ناآگاه را آموزش ده، و با دانشمندان به گفتگو بپرداز، جز زبانت چيز ديگري پيام رسانت با مردم، و جز چهره ات درباني وجود نداشته باشد، و هيچ نيازمندي را از ديدار خود محروم مگردان زيرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، گرچه در پايان حاجت او برآورده شود ديگر تو را نستايد.در مصرف اموال عمومي كه در دست تو جمع شده است انديشه كن، و آن را به عيالمندان و گرسنگان پيرامونت ببخش، و به مستمندان و نيازمنداني كه سخت به كمك مالي تو احتياج دارند برسان، و مازاد را نزد ما بفرست تا در ميان مردم نيازمندي كه در اين سامان هستند تقسيم گردد.' [ همان، نامه 67. ]

در نامه اي ديگر به يكي از كارگزاران خود در سال 38 هجري، مسؤوليت هاي فرمانداري و اخلاق اجتماعي را كه براي يك حاكم در قلمرو اسلامي ضروري بوده است، بيان مي كند.اين رهنمودها همه براي تأمين امنيت مردم، سلامت جامعه اسلامي، جلوگيري از انحراف كارگزاران و...ارائه شده است:

1ـ حفظ مرزهاي كشور اسلامي،

2ـ ياري دين،

3ـ توأم ساختن شدت با مدارا در رفتار اجتماعي،

4ـ تواضع در برابر مردم،

5ـ گشاده رويي و فروتني با مردم،

6ـ تفاوت نگذاشتن در برخورد با مردم "رعايت مساوات با انسان ها".[ ر.ك: همان، نامه 46. ]

و در نامه اي به عبداللّه بن عباس، هنگامي كه او را در سال 36 هجري به فرمانداري بصره منصوب نمود، در اخلاق فرماندهي، مواردي چون گشاده رويي با مردم هنگام ديدار و در مجالس رسمي و در مقام داوري، و پرهيز از خشم را به او توصيه مي نمايد [ همان، نامه 76. ] و در نامه اي ديگر به همين كارگزار، او را به مدارا و رفتار نيك با مردم قبايل و زدودن وحشت از دل هاي آنان سفارش مي كند.[ همان، نامه 18. ]

حضرت در سخني ديگر، در اخلاق كارگزاران حكومتي، موارد زير را مطرح نموده است:

1ـ اهتمام به قرآن و عمل به احكام آن،

2ـ عبرت گيري از حوادث تاريخ،

3ـ توجه به خدا و معاد،

4ـ سخن گفتن به حق،

5ـ پرهيز از كاري كه مسلمانان را ناخوشايند است،

6ـ عدم ارتكاب خلاف در پنهاني،

7ـ فرو خوردن خشم،

8ـ بخشش هنگام قدرت،

9ـ فروتني هنگام خشم،

10ـ مدارا در حكومت،

11ـ نيكو داشتن نعمت هاي خداوند،

12ـ تباه نكردن نعمت هاي موجود،

13ـ حفظ آبرو،

14ـ راز نگهداري "بازگو نكردن همه شنيده ها"،

15ـ پرهيز از دوستي با بي خردان و خلافكاران،

16ـ پرهيز از گروه هاي غافل، ستمگر و باطل،

17ـ پرهيز از حضور و نشستن در مكان هاي بدسابقه و محل فتنه ها،

18ـ برحذر بودن از همنشيني با فاسقان،

19ـ گرامي داشتن خدا و اطاعت از او،

20ـ دوست داشتن دوستان خدا،

21ـ توجه به افراد ضعيف،

22ـ مدارا با نفس در واداشتن به عبادت "عدم تحميل و اكراه بر آن".[ ر.ك: همان، نامه 69. ]

در فرمان حضرت علي"ع" به مالك اشتر كه منشوري است مشتمل بر آداب مملكت داري و شيوه حكمراني و مديريت نظام اسلامي، از ابعاد مختلفي كه يك حكمران مي بايست در قلمرو تحت اداره و فرمانروايي اش عمل نمايد، سخن به ميان آمده است.ايشان در باره رفتار سياسي و شيوه سلوك حاكم با مردم و معيارهاي انتخاب مشاوران و وزيران و ديگر نيروهاي انساني براي همكاري و مشورت و اداره امور، حتي دوستي و مصاحبت با افراد، نكات ارزنده اي را مطرح نموده است.

ابتدا در ويژگي هاي شخصي، مالك را بر انجام يا نهي از اموري دستور مي دهد، سپس به نحوه ارتباط با مردم و اقشار مختلف اجتماعي، و رعايت معيارها در انتخاب عوامل انساني مي پردازد و هشدارهاي لازم را در صفاتي كه زمامدار نبايد داشته باشد به او مي دهد.اصلاح كار مردم، آباداني شهرها، نبرد با دشمنان، جمع آوري خراج، مسؤوليت هايي است كه بر عهده يك كارگزار گذاشته شده است.

در ضرورت خودسازي، نكات زير را يادآوري كرده است:

خداترسي و اطاعت از او، پيروي واجبات و سنّت هاي الهي، ضايع نساختن دستورات الهي، ياري نمودن خدا به تمام وجود، باز داشتن نفس از هواها و آرزوها و سركشي، اعمال صالح، مهار كردن هواي نفس، اجتناب از محرمات.

آنگاه در اخلاق اجتماعي و روش برخورد با مردم، موارد زير را توصيه نموده است:

1ـ مهرباني و دوستي با مردم،

2ـ عفو و بخشش بر خطاهاي احتمالي آنان،

3ـ عدم سختگيري و كيفر دادن مردم،

4ـ مهار كردن خشم و خشونت،

5ـ عدم تكبر و خودبزرگ بيني در رفتار با مردم،

6ـ پرهيز از غرور و خودپسندي،

7ـ رعايت انصاف با مردم و خويشان و نزديكان،

8ـ حق گرايي و عدالت خواهي و مردم گرايي،

9ـ عدم تكيه بر خواص به بهاي خشم عمومي مردم،

10ـ دور ساختن عيب جويان از خود،

11ـ پوشانيدن بدي ها و زشتي ها،

12ـ رفع دشمني ها و كينه ها،

13ـ عدم تصديق سخن چين،

14ـ پيوند با پرهيزكاران و راستگويان،

15ـ فضيلت دادن نيكوكار بر بدكار،

16ـ نيكوكاري به مردم براي جلب اعتماد آنان،

17ـ تخفيف ماليات،

18ـ عدم اجبار مردم به كاري كه دوست ندارند،

19ـ حفظ آداب و سنت هاي پسنديده جامعه،

20ـ بدعت نگذاشتن آداب زيان آور،

21ـ گفتگو و مباحثه با دانشمندان و حكيمان كه مايه آباداني و اصلاح شهرها و برقراري نظم و قانون خواهد بود،

22ـ رسيدگي به امور محرومان و مستضعفان جامعه،

23ـ فاصله نگرفتن از مردم "حضور در جمع مردم"،

24ـ امتياز ويژه ندادن به خويشان و نزديكان، و موارد متعدد ديگر...

اما هشدارهايي نيز در برخي زمينه ها داده است.مانند پرهيز از خونريزي ناحق، پرهيز از خودپسندي و خودستايي، پرهيز از منّت گذاري بر مردم و خلف وعده، پرهيز از شتابزدگي و سستي در كارها، برحذر بودن از امتيازخواهي، و اثرات ناگوار هر كدام از اين صفات ناپسند را هم ذكر كرده است.[ در اين موارد ر.ك: همان، نامه 53. ]

به دليل توجه خاص آن حضرت به محرومان و مستضعفان، در ميان اقشار مختلف اجتماعي، بر اين قشر تأكيد ويژه اي نموده و كارگزاران را به رعايت حقوق و حل مشكلات آنها دستور داده است:

'خدا را، خدا را! در خصوص طبقات پايين و محروم جامعه، كه هيچ چاره اي ندارند و عبارتند از زمين گيران، نيازمندان، گرفتاران، دردمندان...پس براي خدا پاسدار حقي باش كه خداوند براي اين طبقه معين فرموده است: بخشي از بيت المال، و بخشي از غله هاي زمين هاي غنيمتي اسلام را در هر شهري به طبقات پايين اختصاص ده، زيرا براي دورترين مسلمانان همانند نزديك ترين آنان سهمي مساوي وجود دارد و تو مسؤول رعايت آن مي باشي.مبادا سرمستي حكومت، تو را از رسيدگي به آنان باز دارد، كه هرگز انجام كارهاي فراوان و مهم عذري براي ترك مسؤوليت هاي كوچك تر نخواهد بود.همواره در فكر مشكلات آنان باش، و از آنان روي برمگردان، به ويژه امور كساني را از آنان بيشتر رسيدگي كن كه از كوچكي به چشم نمي آيند و ديگران آنان را كوچك مي شمارند و كمتر به تو دسترسي دارند...در رفع مشكلاتشان به گونه اي عمل كن كه در پيشگاه خدا عذري داشته باشي، زيرا اين گروه در ميان رعيت بيشتر از ديگران به عدالت نيازمندند و حق آنان را به گونه اي بپرداز كه در نزد خدا معذور باشي.از يتيمان خردسال، و پيران سالخورده كه راه چاره اي ندارند و دست نياز برنمي دارند، پيوسته دلجويي كن كه مسؤوليتي سنگين بر دوش زمامداران است...پس بخشي از وقت خود را به كساني اختصاص ده كه به تو نياز دارند، تا شخصا به امور آنان رسيدگي كني، و در مجلس عمومي با آنان بنشين و در برابر خدايي كه تو را آفريده فروتن باش، و سربازان و ياران و نگهبانان خود را از سرِ راهشان دور كن تا سخنگوي آنان بدون اضطراب در سخن گفتن با تو گفتگو كند.' [ همان. ]

ماموران مالي


يكي از دغدغه ها و حساسيت هاي خاص حضرت علي"ع" نسبت به كارگزاران بيت المال و مأموران جمع آوري خراج و زكات بود كه با امور مالي مردم سر و كار داشتند.زيرا در اين مسؤوليت، احتمال سختگيري بر مردم براي وصول ماليات، روا داشتن ستم و اجحاف، گاهي نيز خيانت و تخلف در امانت وجود داشت.از اين رو، ايشان در نامه هاي متعدد، ضمن هشدار به مأموران خود، دستور العمل كلي را در شيوه برخورد با مردم و جمع آوري ماليات بيان نموده و آنان را از رفتار غير انساني و دون شأن يك كارگزار اسلامي برحذر داشته است.

از ديدگاه امام"ع"، حاكم اسلامي در قلمرو خود بايد ماليات و بيت المال را به گونه اي وارسي كند كه صلاح ماليات دهندگان باشد، زيرا بهبودي ماليات و ماليات دهندگان، عامل اصلاح امور ديگر اقشار جامعه مي باشد و تا امور ماليات دهندگان اصلاح نشود كار ديگران نيز سامان نخواهد گرفت زيرا همه مردم نان خور ماليات و ماليات دهندگانند.

بايد تلاش حاكم در آباداني زمين بيشتر از جمع آوري خراج باشد زيرا خراج جز با آباداني فراهم نمي گردد، و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدتي دوام نياورد.

وي سفارش مي كند كه اگر مردم شكايت كردند از سنگيني ماليات يا دچار شدن به آفات و حوادث مختلف، در گرفتن ماليات به ميزاني تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد.زيرا با اين عمل، و مهرباني با مردم و گسترش عدالت در بين آنان، خشنودي آنها حاصل شده و اطمينان مردم به سوي زمامدار جلب خواهد شد.آنگاه اگر در آينده كاري پيش آيد و به عهده آنها گذاشته شود با شادماني خواهند پذيرفت، زيرا عمران و آبادي، قدرت تحمل مردم را زياد مي كند.[ ر.ك: همان. ]

در نامه پنجاه و يكم كه به كارگزاران بيت المال نوشته شده، در اخلاق اجتماعي آنان، موارد زيرا را توصيه نموده است:

1ـ رعايت انصاف در روابط با مردم،

2ـ شكيبايي در برآورده ساختن نيازهاي آنان،

3ـ محروم ننمودن مردم از خواسته هاي مشروع،

4ـ عدم فروش اموال مردم براي گرفتن ماليات،

5ـ عدم توسل به خشونت و شكنجه براي وصول ماليات،

6ـ دست درازي نكردن به اموال مردم،

7ـ پند و اندرز به نفس "خودسازي"،

8ـ خوشرفتاري با سپاهيان،

9ـ كمك به مردم فرودست،

10ـ تقويت دين خدا،

11ـ انجام واجبات الهي.

در نامه اي ديگر، مواردي از اخلاق كارگزاران مالياتي را به دارندگان اين مسؤوليت يادآوري نموده است.در اين نامه تصريح شده كه يك مأمور امور مالي بايد:

1ـ قول او با عملش تطابق داشته باشد، يعني آشكار و پنهانش و گفتار و كردارش در تضاد نباشد.

2ـ امانت الهي را بپردازد.

3ـ عبادت را خالصانه انجام دهد.

4ـ با مردم تندخو نباشد.

5ـ به مردم دروغ نگويد.

6ـ به مردم بي اعتنايي نكند.

7ـ به حقوق مردم وفادار باشد.

8ـ امانت دار باشد.[ همان، نامه 27. ]

اين همه تأكيد بر رعايت حقوق مردم بدان سبب است كه از ديدگاه ايشان 'مردم برادران ديني، و ياري دهندگان در استخراج حقوق الهي مي باشند.' [ همان، نامه 26. ] وي سپس مأموران مالياتي را به اداي وظيفه خود و عقوبت سنگين تخلف در امانت در پيشگاه خداوند توجه مي دهد كه مبادا از استيفاي حقوق محرومان جامعه دريغ ورزند:

'بدان! براي تو در اين زكاتي كه جمع مي كني سهمي معيّن، و حقي روشن است و شريكاني از مستمندان و ضعيفان داري، همان گونه كه ما حق تو را مي دهيم، تو هم بايد نسبت به حقوق آنان وفادار باشي، اگر چنين نكني در روز رستاخيز بيش از همه دشمن داري، و واي بر كسي كه در پيشگاه خدا، فقرا و مساكين، و درخواست كنندگان و آنان كه از حقشان محرومند، و بدهكاران و ورشكستگان و در راه ماندگان، دشمن او باشند و از او شكايت كنند...' [ همان. ]

از توصيه هاي مهم حضرت به متصديان جمع آوري زكات و خراج، مهرباني و مدارا نمودن با مردم است كه نشان مي دهد ايشان در كارهاي كوچك و بزرگ، پنهان و آشكار، عدل و درستي و انصاف را در نظر داشت و در پي اقامه حق در جامعه و رفاه حال و امنيت عمومي مردم بود.او هنگام اعزام مأمور جمع آوري ماليات، دستورالعملي بدين شرح در اختيار وي قرار مي داد:

'با ترس از خدايي كه يكتاست و همتايي ندارد حركت كن.در سرِ راه، هيچ مسلماني را نترسان، يا با زور از زمين او نگذر، و افزونتر از حقوق الهي از او مگير.هرگاه به آبادي رسيدي، در كنار آب فرود آي، و وارد خانه كسي مشو، سپس با آرامش و وقار به سوي آنان حركت كن، تا در ميانشان قرارگيري، به آنها سلام كن، و در سلام و تعارف و مهرباني كوتاهي نكن...آنگاه كه وارد شدي مانند اشخاص سلطه گر و سختگير رفتار نكن، حيواني را رم مده و هراسان مكن، و دامدار را مرنجان.حيوانات را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند.پس از انتخاب اعتراض نكن.سپس باقيمانده را به دو دسته تقسيم كن و صاحبش را اجازه ده كه خود انتخاب كند و بر انتخاب او خرده مگير، به همين گونه رفتار كن تا باقيمانده، حق خداوند باشد.اگر دامدار از اين تقسيم و انتخاب پشيمان است و از تو درخواست گزينش دوباره دارد، همراهي كن...'.[ همان، نامه 25. ]

فرماندهان نظامي


امام علي"ع" در اخلاق فرماندهي و مسؤوليت هاي فرماندهان نظامي نيز نكاتي را متذكر شده تا به ظلم و ستم و قدرت طلبي آلوده نگردند و در نتيجه عدالت اجتماعي مورد نظر او از سوي اين نيروها مخدوش نگردد.نظاميان به دليل اينكه از قوه قهريه برخوردارند و وظيفه پاسداري از مرزهاي كشور و تأمين امنيت مردم را بر عهده دارند، هم مسؤوليتشان خطير است و هم احتمال تجاوز و سركشي در ميان آنها بيشتر مي باشد.ضمن آنكه فرماندهان نظامي در برابر نيروهاي زير فرمان خود نيز وظايف و تكاليفي دارند.

از ديدگاه امام"ع"، نيروي نظامي يكي از اركان مهم حكومت است كه موجب برقراري نظم عمومي در جامعه، امنيت مردم، شكوه رهبران و عزت دين خواهد بود.در عهدنامه مالك اشتر، يكي از اقشار اجتماعي را كه در رأس همه ذكر مي كند نظاميان است.يكي از مسؤوليت هاي مهم رهبران را نيز رسيدگي به امور نظاميان ذكر مي كند تا آنها با خاطري آسوده از حدود و ثغور جامعه اسلامي دفاع كنند.ايشان در سخنان خود، توصيه هاي لازم را به فرماندهان نظامي به ويژه در برخورد با مردم و رعايت حقوق آنان، نموده است.از جمله اين توصيه ها، موارد زير قابل ذكر است:

1ـ خدا ترسي،

2ـ بيمناكي از وسوسه هاي دنيا،

3ـ مواظبت بر نفس و خواهش هاي آن،

4ـ كنترل خشم، [ ر.ك: همان، نامه 56. ]

5ـ عدالت و رفتار با مردم،

6ـ عدم ارتكاب به ظلم و ستم،

7ـ پرهيز از ناپسندي ها،

8ـ وادار ساختن نفس به انجام واجبات الهي،

9ـ تلاش در امور مردم به حد توان، [ ر.ك: نهج البلاغه، نامه 59. ]

10ـ آزار نرساندن به مردم،

11ـ پرهيز از شرارت و تجاوز، [ ر.ك: همان، نامه 60. ]

12ـ عدم تخطي از حدود خود،

13ـ عدم يا پافشاري در كاري كه از مسؤوليت فرد خارج است.[ ر.ك: همان، نامه 61. ]

حضرت، سپاهيان خود را از تجاوز و تعدي به حقوق مردم و آزار و ستم به آنان برحذر داشته و در نامه اي به فرمانداران خود اعلام مي كند كه هر يك از سپاهيان را كه از مردم به ستم چيزي ستانند كيفر دهند و اگر ستمي از ناحيه سپاهيان واقع شد و يا از سرباز و افسري، سختي به مردم وارد شد گزارش دهند تا شخص متخلف را از كار بركنار سازد زيرا خود وي مراقب كارهاي سپاهيان است و از چنين اعمال ناشايستي بيزار است.[ ر.ك: همان، نامه 60. ]

او در بيان حقوق متقابل رهبري و نظاميان، مواردي را مطرح نموده كه در مصونيت نيروهاي نظامي از انحراف و دست زدن به ظلم و ستم مؤثر است.محورهاي مهم اين حقوق متقابل به شرح زير مي باشد.

عليهم السلام

1ـ مخفي نداشتن امور با نظاميان جز اسرار جنگي،

2ـ مشورت با نيروها در امور جز حكم شرع،

3ـ پرداخت حقوق آنان در موعد مقرر،

4ـ رفتار كردن با آنها بر اساس مساوات.

عليهم السلام

1ـ عدم سرپيچي از فرمان رهبر،

2ـ سستي نورزيدن در انجام وظايف،

3ـ تلاش براي رسيدن به حق،

4ـ پايداري در كارها،

5ـ اطاعت از فرماندهان خود.[ ر.ك: همان، نامه 50. ]

ايشان با اشاره به علت تباهي جوامع در يك روند تاريخي و نقش زمامداران و فرماندهان نظامي در اين انحطاط، آنان را به سنت الهي در تغيير احوال جامعه ها توجه مي دهد تا عبرت گيرند و مانند فرماندهان ستمگر گذشته عمل ننمايند:

'همانا ملت هاي پيش از شما به هلاكت رسيدند، بدان جهت كه حق مردم را نپرداختند، پس دنيا را با رشوه دادن به دست آوردند، و مردم را به راه باطل بردند و آنان اطاعت كردند.' [ همان، نامه 79. ]

سفارش هاي حضرت امير به كارگزاران خود، صرفا شامل مهرباني و مدارا با مسلمانان نمي شود، بلكه در باره مردم شهرهايي كه مشرك يا اهل كتاب هستند نيز همين برخوردها توصيه شده است.براي نمونه وقتي گروهي از مردم غير مسلمان يكي از بلاد تحت حكومت حضرت، از حاكم خود "عمر بن ابي سلمه كه در فارس حكومت مي كرد" نزد وي شكايت نمودند، ايشان در نامه اي به آن فرماندار، با اشاره به اينكه آن مردم سزاوار قساوت و سنگدلي و بدرفتاري نبوده زيرا كه با مسلمانان هم پيمانند، به او توصيه مي كند كه در رفتار با آنان، نرمي و درشتي را به هم آميزد، رفتاري توأم با شدت و نرمش داشته باشد و اعتدال و ميانه روي را در نزديك كردن يا دور كردن آنها رعايت كند.[ همان، نامه 19. ]

از ديدگاه امام علي"ع"، كارگزار اسلامي بايد حافظ حقوق انساني باشد زيرا مردم يا مسلمانند كه برادر ديني او محسوب مي شوند و يا غير مسلمان كه در آفرينش همانند او مي باشند.پس بايد با آنان دوست و مهربان باشد و از گناهان و اشتباهات ناخواسته آنان درگذرد و بر آنها آسان گيرد.نه اينكه با روحيه تجاوزگري، خشونت و قدرت طلبي به كيفر آنان پرداخته و مجبور به اطاعتشان نمايد و اموالشان را چپاول كند.[ ر.ك: همان، نامه 53. ]

سياست هاي نظارتي


تشويق و توبيخ كارگزاران حكومت از سياست هاي مديريتي حضرت علي"ع" بود كه به منظور اجراي عدالت و جلوگيري از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه صورت مي گرفت.او با نظارت و مواظبت بر رفتار و عملكرد كارگزاران خود، و ارائه دستورالعمل هاي مديريتي و اخلاق اجتماعي و برنامه هاي سازندگي فردي به آنان، مانع از دنيازدگي و روآوري ايشان به وسوسه هاي نفساني مي گرديد.اين اقدامات كه به منظور سالم سازي نيروهاي انساني صورت مي گرفت، در مجموع به تقويت بنيان هاي حكومت و امنيت عمومي جامعه و اعتماد بيشتر مردم به زمامدار مي انجاميد.امام"ع"، كارگزاران لايق را تشويق و مأموريت ها و مسؤوليت هاي ديگر مي داد و كارگزاران ضعيف و خيانتكار را نكوهش، مؤاخذه و يا بركنار مي نمود.سخنان او در باره مالك اشتر، محمد بن ابي بكر، عمار ياسر و ديگر ياران فداكار و دلجويي هاي وي از آنان نشان دهنده توجه امام به قابليت ها، لياقت ها و فراتر از آن پيوند عاطفي و معنوي با كارگزاران شايسته مي باشد.

ايشان در نامه اي به عمر بن ابي سلمه مخزومي، فرماندار بحرين، پس از آنكه نعمان بن عَجلان زُرَقي را در سال 36 هجري به جاي وي نصب كرد، چنين از او دلجويي مي نمايد:

'همانا من نعمان ابن عَجلان زُرقي را به فرمانداري بحرين نصب كردم، بي آنكه سرزنشي و نكوهشي براي تو وجود داشته باشد، تو را از فرمانداري آن سامان گرفتم، براستي تاكنون زمامداري را به نيكي انجام دادي و امانت را پرداختي.پس به سوي ما حركت كن، بي آنكه مورد سوء ظن قرار گرفته يا سرزنش شده يا متهم بوده و يا گناهكار باشي، كه تصميم دارم به سوي ستمگران شام حركت كنم.دوست دارم در اين جنگ با من باشي، زيرا تو از دلاوراني هستي كه در جنگ با دشمن، و برپا داشتن ستون دين از آنان ياري مي طلبم.' [ همان، نامه 42. ]

در نامه اي ديگر به يكي از فرمانداران خود، اين گونه او را مورد تشويق قرار مي دهد:

'همانا تو از كساني هستي كه در ياري دين از آنها كمك مي گيرم و سركشي و غرور گناهكاران را درهم مي كوبم و مرزهاي كشور اسلامي را كه در تهديد دشمن قرار دارند حفظ مي كنم.' [ همان، نامه 46.در باره محمد بن ابي بكر بنگريد به نامه هاي 34 و 35 و خطبه 68 و در باره هاشم بن عتبه بنگريد به خطبه 68. ]

سپس توصيه هاي لازم را در مسؤوليت فرمانداري بدو مي نمايد.

در سيره عملي و شيوه مديريتي امام"ع" نمونه هاي زيادي نيز وجود دارد كه با كارگزاران متخلّف به شدت برخورد و آنها را توبيخ نموده است.او در نامه اي به يكي از كارگزاران خود به نام 'مَصقَلة بن هُبَيْرَه شيباني' كه در اموال مردم تخلف ورزيده و آن را بين عرب هاي خويشاوند خود تقسيم كرده بود، وي را سخت مورد نكوهش قرار مي دهد و بدو عتاب مي كند:

'به خدا سوگند اگر اين كار راست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبك گرديده است.پس حق پروردگارت را سبك مشمار و دنياي خود را با نابودي دين آباد نكن كه زيانكارترين انساني.آگاه باش، حق مسلماناني كه نزد من پا پيش تو هستند در تقسيم بيت المال مساوي است.همه بايد به نزد من آيند و سهم خود را از من گيرند.' [ همان، نامه 43. ]

به يكي از كارگزاران خود، طي نامه اي، عتابي به همين نحو دارد كه رعايت امانت را نكرده و اموال عمومي را براي خويش برداشته است.از او مي خواهد كه حسابش را براي حضرت بفرستد.[ همان، نامه 40. ]

'منذر بن جارود عبدي' از ديگر كارگزاراني است كه به سبب خيانت در امانت بيت المال، سرزنش و توبيخ شده است.امام"ع" طي نامه اي ضمن يادآوري اينكه 'نيكي پدرت مرا فريب داد و گمان كردم از روش او پيروي مي كني و به راه او مي روي'، به تخلفات وي اشاره مي كند و آنگاه بيزاري و تنفر خود را از عمل اين كارگزار چنين بيان مي كند:

'اگر آنچه به من گزارش رسيده، درست باشد، شتر خانه ات و بند كفش تو، از تو باارزش تر است و كسي كه همانند تو باشد، نه لياقت پاسداري از مرزهاي كشور را دارد، و نه مي تواند كاري را به انجام رساند، يا ارزش او بالا رود، يا شريك در امانت باشد يا از خيانتي دور ماند.پس چون اين نامه به دست تو رسد، نزد من بيا.' [ همان، نامه 71. ]

ناراحتي امام نسبت به يكي از كارگزاران خود كه به او اعتماد كرده و حاكم بصره اش گردانيد و در امانت خود شركتش داد، اما او خيانت نمود و بيت المال را برداشت و به مكه فرار كرد، چنان شديد است كه پس از مذمت و سرزنش او، هشدار مي دهد:

'پس از خدا بترس و اموال آنان مردم را باز گردان، و اگر چنين نكني، و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم كرد، كه نزد خدا عذرخواه ما باشد، و با شمشيري تو را مي زنم كه به هر كس زدم وارد دوزخ گرديد.سوگند به خدا، اگر حسن و حسين چنان مي كردند كه تو انجام دادي، از من روي خوش نمي ديدند و به آرزو نمي رسيدند تا آنكه حق را از آنان بازپس ستانم، و باطلي را كه به ستم پديد آمده نابود سازم.به پروردگار جهانيان سوگند، اگر آنچه كه تو از اموال مسلمانان به ناحق بردي، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث بازماندگانم قرار دهم...' [ همان، نامه 41. ]

هنگامي كه عبداللّه بن عباس از طرف امام، حكمران بصره و شهرهاي اهواز و فارس و كرمان گرديد، زياد بن ابيه، در بصره قائم مقام و جانشين ابن عباس شد.حضرت در نامه اي براي بازداشتن 'زياد' از خيانت در بيت المال مسلمين چنين به او هشدار مي دهد:

'براستي به خدا سوگند مي خورم، اگر به من گزارش كنند كه در اموال عمومي خيانت كردي، كم يا زياد، چنان بر تو سخت گيرم كه كم بهره شده، و در هزينه عيال، درمانده و خوار و سرگردان شوي.' [ همان، نامه 20. ]

در نامه اي ديگر، او را به اقتصاد و ميانه روي و تواضع و فروتني سفارش مي كند.[ ر.ك: همان، نامه 21. ]

كميل بن زياد نخعي كه از ياران برگزيده امام و از بزرگان تابعين بود و در خلوت حضرت راه داشت چون در امر مقابله با سپاه شام، زماني كه فرماندار هيت "از شهرهاي مرزي بين عراق و شام در كنار فرات" بود، سستي نشان داد، مورد سرزنش ايشان قرار گرفت و شهرت او مانع از انتقاد و خرده گيري بر وي نشد.حضرت خطاب به اين كارگزار مي فرمايد:

'سستي انسان در انجام كارهايي كه بر عهده اوست و پافشاري در كاري كه از مسؤوليت او خارج است، نشانه ناتواني آشكار و انديشه ويرانگر است.اقدام تو به تاراج مردم قِرقيسيا در مقابل رها كردن پاسداري از مرزهايي كه تو را بر آن گمارده بوديم و كسي در آنجا نيست تا آنجا را حفظ كند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، انديشه اي باطل است.تو در آنجا پلي شده اي كه دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتي داري كه با تو نبرد كنند و نه هيبتي داري كه از تو بترسند و بگريزند.نه مرزي را مي تواني حفظ كني و نه شوكت دشمن را مي تواني درهم بشكني، نه نيازهاي مردم ديارت را كفايت مي كني، و نه امام خود را راضي نگه مي داري.' [ همان، نامه 61. ]

امام علي"ع" در اجراي عدالت و اصلاح اخلاق و رفتار كارگزاران خود و نظارت بر اعمال آنان تا آنجا حساس بود كه بخشش هاي نابجا، بناي خانه مجلل و جمع آوري اموال شخصي بناحق را از جانب آنان ناديده نمي گرفت.براي نمونه وقتي به امام خبر رسيد كه 'شريح بن حارث' كه از جانب ايشان قاضي بود، خانه اي به قيمت هشتاد دينار خريده است و براي آن قباله نوشته و در آن چند تن را گواه گرفته است، او را احضار نمود و مورد بازخواست قرار داد كه اگر آن خانه را با مال ديگران يا پول حرام خريده باشد، آنگاه خانه دنيا و آخرت را از دست داده است.[ ر.ك: همان، نامه 3. ]

مورد ديگر سخني است كه امام با 'علاء بن زياد حارثي' از اصحاب خود دارد آنگاه كه در بصره به عيادت 'علاء' كه بيمار بود رفت چون وسعت خانه او را ديد فرمود:

'با اين خانه وسيع در دنيا چه مي كني؟ در حالي كه در آخرت به آن نيازمندتري.آري اگر بخواهي مي تواني با همين خانه به آخرت برسي.در اين خانه وسيع، مهمانان را پذيرايي كني، به خويشاوندان با نيكوكاري بپيوندي و حقوقي كه بر گردن تو است به صاحبان حق برساني، پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مي تواني پرداخت.' [ همان، خطبه 200 "دشتي، 209". ]

دقت حضرت بر اعمال كارگزاران خود تا بدان حد بود كه عثمان بن حنيف حاكم بصره را ملامت كرد كه چرا در مهماني يكي از توانگران و اشراف شهر شركت نموده و با خورش هاي رنگارنگ از وي پذيرايي شده در حالي كه نيازمندان در آن مهماني راه نداشتند.او طي نامه اي، كارگزار خود را به رعايت نكاتي تذكر داده كه مديران نظام اسلامي مي بايست به اين توصيه ها توجه نمايند.اهم اين نكات عبارت است از:

1ـ رعايت حلال و حرام در طعام "عدم اكل حرام و غذاي شبهه ناك"،

2ـ پيروي و متابعت از امام خود در شيوه زندگي،

3ـ تلاش فراوان،

4ـ پاكدامني،

5ـ پرهيزكاري،

6ـ راستي،

7ـ اهتمام به ضعفا و مسكينان،

8ـ كنترل خواهش هاي نفساني،

9ـ قناعت و عدم اسراف،

10ـ همدردي با مردم و ساده زيستي،

11ـ حساسيت نسبت به دعوت ها و مجالس پذيرايي.

امام سپس در باره خويش به عنوان الگوي ساده زيستي كه كارگزارانش بايد از او پيروي كنند، مي فرمايد:

'آگاه باش! امام شما از دنياي خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، بدانيد كه شما توانايي چنين كاري را نداريد اما با پرهيزكاري و تلاش فراوان و پاكدامني و راستي، مرا ياري دهيد.پس سوگند به خدا! من از دنياي شما طلا و نقره اي نيندوخته، و از غنيمت هاي آن چيزي ذخيره نكرده ام، بر دو جامه كهنه ام جامه اي نيفزودم و از زمين دنيا حتي يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياي شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است....من اگر مي خواستم، مي توانستم از عسل پاك و از مغز گندم و بافته هاي ابريشم، براي خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هيهات كه هواي نفس بر من چيره گردد و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعام هاي لذيذ برگزينم در حالي كه در حجاز يا يمامه كسي باشد كه به قرص ناني نرسد و يا هرگز شكمي سير نخورد، يا من سير بخوابم و پيرامونم شكم هايي كه از گرسنگي به پشت چسبيده و جگرهاي سوخته وجود داشته باشد...آيا به همين رضايت دهم كه مرا اميرالمؤمنين خوانند و در تلخي هاي روزگار با مردم شريك نباشم و در سختي هاي زندگي الگوي آنان نگردم؟...' [ همان، نامه 45. ]

او در پايان همين نامه به پسر حنيف هشدار مي دهد كه 'به قرص هاي نان خودت قناعت كن تا تو را از آتش دوزخ رهايي بخشد' و ويژگي هايي را براي حزب اللّه برشمرده كه در واقع كارگزاران خود را به رعايت اين موارد تذكر مي دهد، از جمله:

1ـ انجام دادن مسؤوليت هاي واجب در پيشگاه خداوند،

2ـ تحمل سختي و تلخي در راه خدا،

3ـ شب زنده داري و اُنس با معبود،

4ـ ساده زيستي و قناعت و عدم رغبت به دنيا،

5ـ ترس از معاد،

6ـ استغفار و ترك گناه.

امير مؤمنان"ع" براي رعايت عدالت در جامعه و اينكه كارگزارانش حافظ بيت المال و امين مردم باشند، حتي به خويشاوندان نزديك خود بيش از حقشان، بخششي از اموال مردم ننمود.حتي هنگامي كه برادرش عقيل به فقر و پريشاني دچار گشته بود با اصرار تقاضاي مقداري گندم مازاد بر حق خويش از بيت المال مسلمانان داشت و گمان مي كرد به سبب قرابتي كه با خليفه دارد درخواستش مورد اجابت واقع مي شود، حضرت از اين كار امتناع كرد و راضي نشد كه حق ديگران را به برادر بدهد.او در سخني، به شدت عقيل را نسبت به اين درخواست نابجا سرزنش مي كند.[ همان، نامه 45. ]

امام در عهدنامه خود به مالك اشتر، در اخلاق زمامدار با خويشاوندان دستورالعملي صادر نموده كه از تسلط آنان بر امور مردم و در نتيجه سوء مديريت زمامدار جلوگيري خواهد نمود:

'همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان، و به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن، و به گونه اي با آنان رفتار كن كه قراردادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع، يا زراعت مشترك، كه هزينه هاي آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند.' [ همان، نامه 53. ]

حضرت حتي از پذيرش ظرف حلوايي كه 'اشعث بن قيس' منافق به رسم هديه اما در واقع به عنوان رشوه به طلب انجام كاري براي وي آورد امتناع كرد و او را مورد عتاب قرار داد و گفت: 'آيا از راه دين خدا آمده اي كه مرا بفريبي؟ آيا درك نكرده نمي فهمي يا ديوانه اي؟ كه از اين راه مي خواهي مرا بفريبي؟' [ همان، خطبه 215 "دشتي، 224". ]

ايشان با اينكه در منصب خلافت مسلمانان قرار داشت، ليكن از مردم مي خواست كه به رسم سلاطين ستمگر و گردنكشان روزگار، از او مدح و ستايش نكنند، بلكه در امور با وي مشورت و همراهي نمايند.سپس آسيب هاي ستايش از روي تملق را بيان مي كند كه چگونه مانع انجام حق مي گردد.اين حالت را كه مردم گمان برند زمامداران دوستدار ستايش اند و كشورداري آنان بر كبر و خودپسندي استوار است را از پست ترين حالات زمامداران مي داند.[ ر.ك: همان، خطبه 207 "دشتي، 216". ] از اين رو، هنگامي كه مردم 'انبار' از شهرهاي عراق، به رسم ديرينه شان كه در ركاب سرداران و حكمرانان خود مي دويدند و كرنش مي كردند، اين رفتار را نسبت به حضرت انجام دادند، ايشان به شدت ناراحت شده و آنان را از اين كار منع نمود.[ ر.ك: همان، حكمت 36. ]

اين گونه رفتارهاي عملي و سيره حكومتي حضرت، درس هاي سازندگي بود براي كارگزاران كه چگونه عمل نمايند تا در معرض كبر و خودپسندي و ستم بر مردم قرار نگيرند و با انحراف از حق به باطل نگرايند.زيرا وي، كارگزاران را امانتداراني مي داند كه بايد نگاهبان امانتي باشند كه در دست آنان قرار گرفته است نه اينكه از منصب خود به عنوان وسيله اي براي تسلط بر مردم و تجاوز به حقوق آنها استفاده كند.اين مطلب در بخشي از نامه او به 'اشعث بن قيس' حاكم آذربايجان به خوبي آشكار است:

'وَ اِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لكَنَّهُ في عُنُقِكَ اَمانَةٌ...؛ [ همان، نامه 5. ] همانا پست فرمانداري براي تو وسيله آب و نان نبوده، بلكه امانتي در گردن تو است.بايد از فرمانده و امام خود اطاعت كني، تو حق نداري نسبت به رعيت استبداد ورزي و بدون دستور به كار مهمي اقدام نمايي، در دست تو اموالي از ثروت هاي خداي بزرگ و عزيز است و تو خزانه دار آني تا به من بسپاري، اميدوارم براي تو بدترين زمامدار نباشم.'

از ديدگاه وي، كسي كه امانت الهي را خوار شمارد و دست به خيانت آلوده كند، خود و دين خود را پاك نساخته، و درهاي خواري را در دنيا به روي خود گشوده و در قيامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.و بزرگترين خيانت را، خيانت به ملت، و رسواترين دغلكاري را، دغلكاري با امامان مي داند.[ ر.ك: همان، نامه 26. ]

بدين ترتيب امام علي"ع" با الگوسازي در مقوله رهبري و زمامداري امت و مديريت نظام اسلامي، بر آن بود تا عناصر حكومت را بر دينداري و شايسته سالاري سامان دهد و اين مجموعه را در خدمت مردم قرار داده و با برقراري عدالت اجتماعي و مساوات اسلامي، آرمان ها و اهداف اسلام را در جامعه تحقق بخشد كه همان حركت در مسير كمال و تعالي معنوي انسان ها و پيشرفت زندگي مادي آنان و تقرب بندگان با خداي خود مي باشد.

نتيجه


از مطالبي كه در اين مقاله به اجمال آمد، نتايج زير حاصل مي شود:

1ـ استقرار حكومت براي انتظام امور مردم و توازن اجتماعي از اصول مهم انديشه امام علي"ع" مي باشد.

2ـ حكومت مورد نظر امام علي"ع" مبتني بر معيارهاي اسلامي بوده و از دو شاخصه مهم دينداري و عدالت برخوردار است.

3ـ استقرار، ثبات و دوام حكومت مطلوب ايشان، علاوه بر مباني معرفتي و نظري، و قانون جامع و كامل، به وجود زمامداران و كارگزاران صالح، شايسته و كارآمد نياز دارد.

4ـ از برنامه هاي اصلاحي امام علي"ع" در دوره زمامداري ارائه يك الگوي جامع مديريتي در اداره حكومت اسلامي مي باشد.

5ـ امام"ع" در برنامه خود، كارگزاران حكومت را بر اساس معيارهاي ارزشي و صلاحيت هاي لازم متناسب با مناصب مختلف انتخاب مي كردند.

6ـ ايشان طي نامه هاي مختلف به كارگزاران خود و يا در خطبه هاي عمومي، دستورالعمل ها و توصيه هاي لازم را در حوزه مسؤوليت آنها و اخلاق اجتماعي و نحوه برخورد با مردم ارائه مي دادند.

7ـ به منظور رعايت عدالت و حسن اجراي امور، بر عملكرد و رفتار كارگزاران خود نظارت و مراقبت شديد اعمال مي نمود و با مشاهده تخلف و سستي از جانب آنها، به نكوهش، مؤاخذه و يا عزل ايشان مي پرداخت.

8ـ همه اين اقدامات به منظور سالم سازي فضاي عمومي جامعه و برقرار آرامش و امنيت در ميان مردم و افزايش اطمينان و اعتماد مردم به زمامداران انجام مي گرفت.


/ 2