اسناد نهج البلاغه از ديدگاه ابن خلكان
ابن خلكان در كتاب 'و فيات الاعيان' جلد 3، صفحه ى 313، در بيان حالات سيد مرتضى رحمه الله "برادر سيد رضى رحمه الله" مى گويد: '... مردم در اينكه چه كسى مجموعه ى "خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار" نهج البلاغه را گردآورى كرده اختلاف كرده اند آيا سيد مرتضى اين كار را كرده و يا برادرش سيد رضى؟ و گفته شده 'نهج البلاغه' سخنان على عليه السلام نيست بلكه ساخته و پرداخته ى همان كسى است كه آن را جمع آورى كرده و به على نسبت داده است و خدا به حقيقت امر داناتر است "و الله اعلم".و ظاهرا ابن خلكان اولين كسى است كه در اعتراض بر نهج البلاغه را گشوده و بذر تشكيك در انتساب آن به اميرالمومنين عليه السلام را افشانده است. و پس از او صفدى در 'الوافى بالوفيات' و يافعى در 'مرآه الجنان' جلد 3، صفحه ى 55 و ذهبى در 'ميزان الاعتدال' جلد 1، صفحه ى 101 و ابن حجر در 'لسان الميزان' جلد 4، صفحه ى 223 و برخى ديگر از او پيروى كرده اند و شبهاتى بسيار ضعيف و نادرست مطرح كرده اند و علماى شيعه و اهل سنت در گذشته و حال با ادله علمى و براهين منطقى پاسخ آنها را داده اند.
و در پاسخ به ابن خلكان مى گوئيم: او در حقيقت نسبت به نهج البلاغه دو شبهه را مطرح ساخته است:
الف -
اينكه مردم اختلاف كرده اند كه آيا سيد مرتضى نهج البلاغه را جمع آورى كرده يا سيد رضى؟!!!ب -
آيا اين مجموعه سخنان اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام مى باشد يا سخنان كسى است كه آنها را جمع آورى كرده؟ خواه سيد مرتضى باشد يا سيد رضى.!!!و هر دو اشكال او نادرست است، زيرا:
اولا :
هيچ كس نهج البلاغه را به سيد مرتضى نسبت نداده و اى كاش ابن خلكان يك نفر از آن كسانى را كه چنين اختلافى كرده اند نام مى برد!!و با اينكه كتابهاى زيادى قبل از 'وفيات الاعيان' نوشته شده احدى از اين اختلاف نام نبرده است.و ثانيا :
مسلما كتابهاى 'المجازات النبويه' و 'حقائق التاويل' و 'خصائص الائمه' از تاليفات سيد رضى است و او در اين كتابها مكرر يادآور شده است كه خودش 'نهج البلاغه' را جمع آورى كرده است. [ از جمله در 'المجازات النبويه' ص 40 ذيل حديث 'اغبط الناس عندى مومن خفيف الحاذ... ذو حظ من صلاه' و صفحات 60 و 152 و 188 و 284 و همچنين در 'حقائق التاويل' صفحه ى 167 و... گفته كه خودش 'نهج البلاغه را جمع آورى كرده است. ]و همچنين سيد شريف رضى رحمه الله بد از بسيارى از خطبه هاى 'نهج البلاغه' مطالبى را با جمله ى 'قال الرضى...' بيان كرده و اگر ابن خلكان حتى يك مرتبه اين كتاب شريف را مطالعه كرده بود ديگر اين شبهه را مطرح نمى نمود، بلكه كسى كه كتابى را اصلا نديده و از اهل اطلاع درباره ى آن چيزى نپرسيده چگونه مى تواند در آن تشكيك كند؟!!!