شخص سخنران بوده كه بر اطاله ى سخن يا كوتاه سخن گفتن برحسب شرايط تصميم مى گرفته است. و حتى خود كسانى كه اين شبهه را مطرح كرده اند به اين حقيقت معترفند كه هيچ دليلى بر نفى خطبه هاى طولانى ندارند و مى گويند: 'ما هيچ وقت نمى گوئيم كه طولانى بودن خطبه به اين اندازه از نظر عقلى ممنوع است...' بلكه 'جاحظ' در "البيان و التبيين ج 1 ص 50" مى گويد: 'روايت كرده اند كه قيس بن خارجه بن سنان، روزى از صبح تا شب خطبه خواند و هيچ يك از سخنانش تكرارى نبود نه در لفظ و نه در معنى'. زكى مبارك در 'النثر الفنى' جلد 1 ص 59 مى گويد: سحبان وائل [ يكى از سخنرانان معروف زمان معاويه كه در شام مى زيست. ] همان سخنرانى كه طولانى بودن سخنرانيهايش معروف بوده و گاهى نصف روز سخنرانى مى كرده و در عين حال خطبه هاى كوتاهى نيز از او نقل شده است. بنابراين خطيبان- در صدر اسلام و پس از آن تا زمان حاضر- طبق فطرت و بر اساس شرايط زمانى و مكانى بر اطاله ى سخن يا كوتاهى آن تصميم مى گرفتند. خطبه ها و نامه هاى على بن ابى طالب عليه السلام نيز همين گونه بوده است گاهى همچون عهدنامه ى مالك اشتر در اثر شرايط حاكم بر مصر مصلحت بر اطاله ى سخن است و گاهى شرايط اقتضا مى كند كه كوتاه سخن گويد. و جاحظ مى گويد: 'عمر اهل خطبه هاى طولانى نبود و صاحب خطبه هاى طولانى على بن ابى طالب است' پس اين شبهه و اشكال نيز نادرست است.