آشنایی با نهج البلاغه امام علی و پاسخ به چند شبهه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با نهج البلاغه امام علی و پاسخ به چند شبهه - نسخه متنی

سید جعفر حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا عبدالله بن عمر مثل ترك جانشين را بهتر از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى داند ابن سعد در "طبقات ج 3 ص 249" از عبدالله بن عمر نقل مى كند كه به پدرش گفت: كسى را به جانشينى خود تعيين كن، عمر گفت: چه كسى را خليفه ى خود بگردانيم؟ عبدالله گفت: تلاش كن كسى را پيدا كنى تو كه خداى آنها نيستى ؟ آيا اين چنين نيست كه اگر تو سرپرست زمينهاى كشاورزى خود را فراخوانى، آيا دوست ندارى كسى را به جانشينى خود بگمارد تا زمانى كه به آجا بازگردد؟ عمر گفت: آرى عبدالله بن عمر گفت: آيا اگر چوپان گوسفندانت را فراخواندى، آيا دوست ندارى كسى را به جانشينى خودش تعيين كند تا زمانى كه برگردد؟ لذا عمر تصميم گرفت شوراى شش نفرى جهت انتخاب رهبر تشكيل دهد.

آيا معاويه بن ابى سفيان ترس آن را دارد كه امت محمد را همچون گوسفنداان بدون شبان رها كند و لذا به جانشينى يزيد وصيت مى كند؟ ولى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نسبت به آينده ى امت خود بى تفاوت بود و اين ترس را نداشت؟ 'تاريخ طبرى، ج 6، ص 170'.

آيا ممكن است رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم اسلام نوپا و امت مسلمان را رها ساخته باشد و آنان را همچون گوسفندان بدون شبان به حال خود واگذاشته باشد؟ هرگز بلكه او به فرمان خدا وصيت كرده و جانشين

خود را تعيين نموده.

خداوند متعال به رسولش مى فرمايد:
"يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته...".
'اى پيامبر آنچه از جانب پروردگار به سوى تو نازل شده ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرسانده اى و خدا تو را از گزند مردم نگاه مى دارد...' [ سوره ى مائده، آيه ى 67. ]

اگر بخواهيم در اينجا احاديثى را كه در مورد وصيت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابى طالب عليه السلام آمده است ذكر كنى و در اين باره به تفصيل سخن گوئيم دهها جلد كتاب خواهد شد ولى به عنوان نمونه به ذكر يك حديث و به قطره يا از دريا اكتفا مى كنيم:

ابن شهرآشوب در 'مناقب آل ابى طالب' ج 3 ص 47 به نقل از كتاب 'الولايه' تاليف محمد بن جرير طبرى روايت مى كند كه سلمان فارسى گفت: به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سمل گفتم يا رسول الله هيچ پيامبرى نبوده جز آنكه وصى و جانشين داشته، پس وصى و جانشين شما كيست؟ فرمود: وصى و خليفه من و بهترين كسى كه من پس از خود به جا مى گذارم آنكه ديون مرا مى پردازد و به وعده ها من عمل مى كند "اگر
به كسى وعده داده ام كه به او چيزى را بدهم او آن را خواهد داد" على بن ابى طالب است.

محقق ارجمند جناب آقاى سيد عبدالزهراء حسينى خطيب در كتاب ارزشمند 'مصادر نهج البلاغه و اسانيده' "ج 162 -142" بيش از هفتاد حديث از كتابهاى اهل سنت نقل كرده كه در آن لفظ وصى و وصايت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابى طالب عليه السلام آمده است.

و همچنين علامه امينى قدس سره در كتاب معتبر 'الغدير' نام دهها كتاب را كه تاليف برخى از آنها پيش از تولد سيد رضى رحمه الله بوده از قرن اول هجرى تاكنون به نام 'الوصيه' و 'الولايه' تاليف شده ذكر نموده است.

آيا بعد از اين همه احاديث اشعار و كتابهايى كه قبل از زمان سيد رضى رحمه الله و پس از آن پيرامون وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمده است هيچ عاقلى به خود اجازه مى دهد كه چنين شبهه اى را مطرح كند و بگويد: نهج البلاغه سخنان سيد رضى است چونكه او اول كسى است كه از وصيت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على بن ابى طالب عليه السلام سخن گفته.

[ [ 1- البته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم با وصى و جانشين خود اين عهد و پيمان را بسته بود كه آماده ى پيمان شكنى و خيانت امت باشد و اينكه امامت او را نخواهند پذيرفت.

خطيب بغدادى در تاريخ بغداد "ج 11 ص 216" به سند خود از اميرالمومنين عليه السلام نقل كرده كه فرموده: 'از آنچه پيامبر با من عهد كرده اين است كه پس از من به تو خيانت خواهد شد "مما عهد الى النبى صلى الله عليه و آله و سلم ان الامه ستغدر بك من بعدى" حاكم در مستدرك ج 3 ص 142 -140 پس از نقل اين حديث آن را صحيح شمرده است و حديث ديگرى را نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: 'پس از من مشكلات فراوانى خواهى داشت على عليه السلام گفت: آيا دينم سالم خواهد بود؟ فرمود: 'آرى همراه با سلامت دينت مى باشد' حاكم و ذهبى اين حديث را صحيح شمرده اند.

علامه ى امينى رحمه الله در 'الغدير' ج 7 ص 173، از 'كنوز الدقائق' تاليف مناوى ص 188 نقل كرده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه السلام فرمود: يا على پس از من تو گرفتار خواهى شد ولى با آنان نجنگ.

براى اطلاع بيشتر به كتابهاى ذيل مراجعه شود: 'المراجعات' تاليف سيد شرف الدين 'اصل الشيعه و اصولها' تاليف كاشف العظاء، 'عقائد الاماميه' تاليف محمد رضا مظفر، 'ثم اهتديت' تاليف تيجانى و... ] ]

شخص سخنران بوده كه بر اطاله ى سخن يا كوتاه سخن گفتن برحسب شرايط تصميم مى گرفته است.
و حتى خود كسانى كه اين شبهه را مطرح كرده اند به اين حقيقت معترفند كه هيچ دليلى بر نفى خطبه هاى طولانى ندارند و مى گويند:
'ما هيچ وقت نمى گوئيم كه طولانى بودن خطبه به اين اندازه از نظر عقلى ممنوع است...'
بلكه 'جاحظ' در "البيان و التبيين ج 1 ص 50" مى گويد: 'روايت كرده اند كه قيس بن خارجه بن سنان، روزى از صبح تا شب خطبه خواند و هيچ يك از سخنانش تكرارى نبود نه در لفظ و نه در معنى'.

زكى مبارك در 'النثر الفنى' جلد 1 ص 59 مى گويد: سحبان وائل [ يكى از سخنرانان معروف زمان معاويه كه در شام مى زيست. ] همان سخنرانى كه طولانى بودن سخنرانيهايش معروف بوده و گاهى نصف روز سخنرانى مى كرده و در عين حال خطبه هاى كوتاهى نيز از او نقل شده است.

بنابراين خطيبان- در صدر اسلام و پس از آن تا زمان حاضر- طبق فطرت و بر اساس شرايط زمانى و مكانى بر اطاله ى سخن يا كوتاهى آن تصميم مى گرفتند.
خطبه ها و نامه هاى على بن ابى طالب عليه السلام نيز همين گونه بوده است
گاهى همچون عهدنامه ى مالك اشتر در اثر شرايط حاكم بر مصر مصلحت بر اطاله ى سخن است و گاهى شرايط اقتضا مى كند كه كوتاه سخن گويد.
و جاحظ مى گويد: 'عمر اهل خطبه هاى طولانى نبود و صاحب خطبه هاى طولانى على بن ابى طالب است' پس اين شبهه و اشكال نيز نادرست است.


/ 40