جهنم است و چه كسى در بهشت همراه پيامبران؟. اين است علم غيبى كه جز خدا كسى ذاتا آن را نمى داند و غير از آن علمى است كه خداوند به پيامبرش تعليم كرده و او به من آموخته است "علم غيب اكتسابى" و برايم دعا نمود كه سينه ام آن را فراگيرد و دلم آن علم را در خود بپذيرد اعضاى پيكرم را از آن مالامال سازد. خلاصه يك رهبرى جهانى و همگانى آن هم در تمام زمينه هاى مادى و معنوى، نياز به آگاهى بر بسيارى از مسائل دارد كه ساير مردم پوشيده است، نه تنها آگاهى از قوانين الهى بلكه آگاهى بر اسرار جهان هستى و ساختمان بشر و آنچه را انجام مى دهند و ذخيره مى سازند و برخى از حوادث گذشته و آينده، اين بخش از علم غيب را خداوند در اختيار رسولان و اوصياء آنان مى گذارد و اگر نگذارد رهبرى آنان ناقص خواهد بود. "ثانيا" اگر علم غيب مخصوص خدا است و محال است ديگران داراى علم غيب باشند پس چگونه در بسيارى از آيات قرآن تصريح شده كه برخى از پيامبران الهى داراى علم غيب بوده اند از آن جمله: عيسى بن مريم عليه السلام به پيروانش مى گفت: "و انبوكم بما تاكلون و ما تدخرون فى بيوتكم...": [ سوره ى آل عمران، آيه 49. ] 'من به شما از آنچه مى خوريد و آنچه در خانه هايتان ذخيره مى سازيد خبر مى دهم'. و همچنين عيسى بن مريم عليه السلام به امت خود از آينده خبر مى داد و مى گفت: " و مبشرا بنبى ياتى من بعدى اسمه احمد": [ سوره صف، آيه 6. ] 'و به فرستاده اى كه پس از من مى آيد و نام او احمد است بشارتگرم'. مورد ديگر هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله يك راز را به يكى از همسرانش گفت و او آن راز را فاش كرد، آن حضرت به او خبر داد كه آن راز را فاش ساخته است "قالت من انباك هذا قال نبانى العليم الخبير" "سوره مريم آيه 3" 'آن زن گفت چه كسى اين را به تو خبر داده؟ گفت: مرا آن داناى آگاه به دقايق امور خبر داده است'. از آنچه گذشت به خوبى روشن شد كه خداوند متعال در صورت مصلحت برخى از انسانها "انبياء و اوصياء" را بر علم غيب مطلع مى سازد و اين شبهه نيز ناتمام است و در پيشگوئيهاى موجود در نهج البلاغه 'اخبار الملاحم' هيچگونه اشكال عقلى و يا شرعى وجود ندارد. بلكه موافق عقل و صريح آيات قرآن است. و دليل ژرفائى علم و دانش دروازه ى علم رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم است. جهت تكميل بحث در اينجا به يكى از آيات قرآن و چند حديث اشاره مى نمائيم: در قرآن كريم تاكيد شده كه هر كارى را انسان انجام مى دهد گذشته از اينكه در مشهد و محضر خدا است و او به همه چيز احاطه دارد و شاهد و ناظر بر اعمال ما است، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و ائمه معصومين عليه السلام نيز از تمامى اعمال ما آگاه مى شوند، خداوند متعال در "سوره ى توبه آيه ى 105" مى فرمايد: "و قل اعملوا فسيرى الله عملكم و رسوله و المومنون" '"اى رسول ما" بگو عمل كنيد كه به زودى خدا و پيامبر او و مومنان "خالص ائمه ى معصوم عليه السلام" كردار شما را خواهند ديد'. مرحوم كلينى از يعقوب بن شعيب روايت مى كنند كه گفت: از امام صادق عليه السلام پرسيدم مقصود از 'و المومنون' در اين آيه ى كيانند؟ فرمود: 'هم الائمه' "اصول كافى ج 1 ص 219" حديث 2 يعنى مقصود، ائمه ى معصوم مى باشند. مرحوم مجلسى نيز روايت كرده كه مردى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم عرض كرد دو روز است كه غذا نخورده ام آن حضرت فرمود: برو به بازار چون روز ديگر شد آن مرد گفت يا رسول الله ديروز رفتم به بازار و چيزى نيافتم و با شكم گرسنه خوابيدم، فرمود: برو به بازار، او به بازار رفت ديد كاروانى آمده و همراه خود كالا آورده است از آن كالا خريد و با يك دينار سود آن را فروخت دينار را گرفت و به خانه بازگشت روز ديگر به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم گفت: در بازار چيزى نيافتم. حضرت فرمود: تو ديروز از فلان كاروان كالايى خريدى و يك دينار سود كردى، عرض كرد: آرى!. حضرت فرمود: پس چرا دروغ گفتى، گفت: گواهى مى دهم كه تو صادقى و منظورم از خلاف واقع گفتن اين بود كه بدانم آيا شما از كارهاى مردم آگاهى داريد يا خير ؟ و يقين من به پيامبرى شما زياده گردد، سپس حضرت فرمود: هر كس از مردم بى نيازى كند و از آنها چيزى نخواهد خداوند او را بى نياز مى سازد و هر كس بر خود در سوالى را بگشايد و از مردم چيزى بخواهد خدا بر او هفتاد در فقر و مستمندى را مى گشايد كه هيچ چيز آن را بر طرف نمى كند، از آن پس تمام مردم به دنبال كار و كوشش رفتند و ديگر در مدينه سائلى ديده نشد. "بحارالانوار: ج 18 ص 114" مرحوم مجلسى روايت ديگرى را از ابوالصباح كنانى نقل كرده كه گفت: روزى به خانه ى امام باقر عليه السلام رفتم در خانه را كوبيدم، كنيزى كه نوجوان و سينه برجسته اى داشت در را باز كرد، دستم را بر روى سينه اش گذاشتم و گفتم از آقايت برايم اجازه ى ملاقات بگير، ناگهان امام باقر عليه السلام از اندرون خانه فرياد زد: 'ادخل لا ام لك' داخل شو اى كاش بى مادر شوى من وارد شدم و عرض كردم به خدا سوگند من به قصد شهوترانى اين كار را نكردم بلكه مقصودم تقويت و تكميل يقينم بود "مى خواستم ببينم آيا شما متوجه اين كار مى شويد يا نه؟ و بدين وسيله معرفتم بيشتر شود". حضرت فرمود: 'صدقت' راست گفتى اگر گمان كنيد كه اين ديوارها همچنانكه مانع ديد شما است، مانع ديد ما نيز مى باشد و ما توان ديدن پشت آنها را نداريم پس چه فرقى ميان ما و شما است و مبادا ديگر اين كار را تكرار كنى "حتى اگر براى آزمايش و تكامل يافتن معرفتت باشد". [ بحارالانوار ج 46، ص 248، حديث 40. ] ابن ابى الحديد معتزلى در پاسخ از شبهه ى چگونگى خبر دادن اميرالمومنين عليه السلام از حوادثى كه بيش از شش قر بعد اتفاق افتاده- نظير هجوم تاتار به شهر بغداد- گويد: 'بدان آنچه را كه اميرالمومنين از غيب گفته در زمان ما اتفاق افتاده و ما آن را با چشمان خود ديديم و مردم از صدر اسلام به انتظار آن بودند "چونكه اميرالمومنين عليه السلام از آن خبر داده بود" تا اينكه قضا و قدر الهى آن را در عصر و زمان ما تحقق بخشيد اينان قوم تاتار بودند كه با هجوم چنگيزخان به سرزمينهاى شرقى اسلام شروع شد و با سقوط بغداد و تصرف آن توسط هلاكوخان- در اوائل قرن هفتم هجرى- خاتمه يافت'. [ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 218. ]