ستمگران خودكامه و طبقات مرفه و پر توقع، گام برمى دارد و از هر فرصتى براى اين هدف مقدس استفاده مى كند و در خطبه ى شقشقيه "خطبه ى 3" هشدار مى دهد كه در بازگرداندن روح آزادى و مساوات و عدالت كمترين انعطافى نبايد نشان داد بلكه براى همين امر مقام والاى حكومت را پذيرفته است. 4- 'نهج البلاغه' و سخنان على عليه السلام در اعماق جان سالكان راه حق نفوذ مى كند و در آن تاثير وصف ناپذيرى به وجود مى آورد، مانند "همام" آن مرد زاهد و عارفى كه از مولاى متقيان تقاضاى بيان اوصاف متقين را نمود- ابتداء حضرت امتناع ورزيد، ولى او اصرار نمود- امام على عليه السلام آن خطبه ى عجيب و بى نظير و بى مانند را بيان فرمود و بيش از يكصد صفت از صفات متقين را براى او برشمرد، او پس از شنيدن آن خطبه صيحه اى زد و بر زمين افتاد و از دنيا رفت. [ نهج البلاغه، خطبه ى 193 "خطبه ى متقين" ص 317 -313 چاپ درالثقلين- قم. ] اينگونه نفوذ سخن چيزى است كه در تاريخ سابقه ندارد. آنگاه امام على عليه السلام فرمود: 'اما والله لقد كنت اخافها عليه- ثم قال- اهكذا تصنع المواعظ البالغه باهلها؟' آه به خدا سوگند من از اين حادثه بر او مى ترسيدم آيا موعظه هاى رسا و نيكو به كسانى كه اهليت دارند اين چنين تاثير مى گذارد؟!!! سيد رضى قدس سره كه خود يكى از ادباى مشهور عرب به شمار مى آيد پس از نقل برخى از خطبه ها تعبيراتى دارد كه نشان مى دهد تا چه حد مردم با شنيدن اين خطبه ها مفتون و مجذوب مى شدند و يا خود او تحت تاثير امواج نيرومند جاذبه ى آن قرار گرفته است. از جمله: "الف" در ذيل خطبه ى 83 "خطبه ى غراء" مى گويد: 'و فى الخبر انه لما خطب بهذه الخطبه اقشعرت له الجلود و بكت العيون و رجفت القلوب' در خبر آمده است، هنگامى كه على عليه السلام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه درآمده، چشمها گريان شدند و دلها به اضطراب و تپش افتادند. [ نهج البلاغه، خطبه ى 83، ص 111 -99 چاپ دارالثقلين قم. ] "ب" در ذيل خطبه ى 289 مى گويد: 'اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى زهد بكشاند و به عمل كردن براى آخرت وادار سازد، همين سخن است كه مى تواند دلبستگى انسان را از آرزوهاى طولانى قطع كند و جرقه بيدارى و آگاهى و نفرت از اعمال زشت را در دل او بيفروزد'. ابن ابى الحديد معتزلى در شرح خطبه ى "109" مى گويد: 'تاثير و جاذبه ى اين خطبه چنان است كه اگر آن را بر انسان بى دين و ملحدى كه مصمم است رستاخيز و قيامت را با تمام قدرت نفى كند بخوانند قدرتش درهم مى شكند و دلش را در وحشت فرومى برد و اراده ى منفى او را تضعيف مى كند و تزلزل در بنياد اعتقاد او ايجاد مى نمايد. پس خداوند بزرگ گوينده اش را از اين خدمت به اسلام جزاى خير دهد، بهترين جزايى كه به وليى از اوليايش داده است، چه جالب بود ياريش براى اسلام، گاه با دست و شمشير و گاه با زبان و بيان و گاه با قلب فكرش آرى او 'سيد المجاهدين و ابلغ المواعظين و رئيس الفقهاء و المفسرين و امام اهل العدل و الموحدين' است"آقا و سرور مجاهدان، بهترين واعظان، رئيس فقيهان و مفسران و امام اهل عدل و موحدان مى باشد". [ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، صفحه ى 202. ]