اسناد نهج البلاغه
گرچه سيد رضى رحمه الله تمام 'نهج البلاغه' "خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار" را جهت اختصار به صورت روايت 'مرسل' گردآورى كرده، يعنى اسنادى كه آنها را به طور متصل به اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام برساند ذكر نكرده است و همين ارسال و حذف اسناد خطبه ها سبب شده كه برخى در آن تشكيك كنند مخصوصا آنها كه تصور مى كردند وجود 'نهج البلاغه' به خاطر محتواى مستدل و بسيار عالى آن ممكن است سندى بر حقانيت مذهب شيعه و دليلى بر فضيلت و برترى امام على عليه السلام بر تمام صحابه گردد. و اين را بهانه و دستاويزى براى منزوى ساختن اين كتاب ارزشمند در افكار عمومى مسلمانان قرار دادند.ولى از آنجا كه 'نهج البلاغه' داراى متنى قوى و محتوائى عالى است خوشبختانه اين وسوسه ها تاثيرى در افكار انديشمندان اسلامى نگذاشته و علماى اسلام "اعم از شيعه و سنى" زبان به توصيف و ستايش آن گشوده و اسرار و دقائق آن را تبيين كرده اند و همچنانكه قرآن كريم را مفسران زيادى تفسير كرده و مترجمان بسيارى آن را به
زبانهاى گوناگون ترجمه نموده اند، 'نهج البلاغه' را نيز بسيارى از علماى شيعه و اهل سنت شرح داده اند و به زبانهاى متعددى ترجمه شده است.
هر كس در خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار نهج البلاغه دقت كند و در مضامين آن بينديشد و به گوشه اى از اسرار آن آگاه شود، اعتراف خواهد نمود كه اينها سخن يك انسان معمولى نيستند، اينها سخنانى است شبيه سخنان پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و يا شخصيتى همانند او. و به همين جهت درباره ى آن گفته شده 'برتر از كلام مخلوق و پائين تر از كلام خالق است'. از آنچه گذشت به اين نتيجه مى رسيم كه:
محتواى عالى و قوت مضامين نهج البلاغه دليل روشن بر صدور آن از اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام است و به مقتضاى 'آفتاب آمد دليل آفتاب' در صحت انتساب آن به آن حضرت هيچگونه شك و ترديد نخواهيم كرد.
چه كسى احتمال مى دهد كه يك فرد عادى يا دانشمندى توانا آنها را جعل كرده و به آن حضرت نسبت داده باشد؟! زيرا اگر آن شخص اهل تقوى باشد اين كار حرام و خلاف شرع را هرگز مرتكب نخواهد شد و اگر اهل تقوى نباشد، در اين كار چه سودى عائد او مى گردد؟!! بلكه اگر كسى توانائى انجام جنين كار مهمى را داشته باشد قطعا آن را به خودش نسبت مى دهد كه افتخارى بس بزرگ براى خود و فرزندانش
خواهد بود!! و بدين وسيله بر تمام خطبا و فصحاى عالم برترى خواهد جست.
از آن گذشته با شناختى كه از شخصيت و وثاقت و تقوا و بزرگى مقام سيد رضى رحمه الله داريم مى دانيم تا او 'خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار' را در منابع معتبر نديده و يا از اشخاص موثق و مورد اعتماد نشنيده باشد محال است اينگونه قاطعانه آنها را به اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام نسبت دهد!!! او در سر تا سر نهج البلاغه به طور قطع و يقين مى گويد: 'و من خطبه له عليه السلام' از خطبه هاى آن حضرت است 'و من كتاب له عليه السلام' از نامه هاى آن حضرت است 'و من كلام له عليه السلام' از سخنان آن حضرت است.
چگونه ممكن است دانشمندى پارسا و متقى و عالمى بزرگوار همچون سيد رضى رحمه الله سخنانى را به جد بزرگوارش و امام معصومش نسبت دهد بدون اينكه اسناد معتبر و موثقى براى آن پيدا كرده باشد؟!!!