بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
امام صلواه الله عليه در يكى از خطبه هايش مى فرمايد: لم يخلق الاشياء من اصول ازليه و لا من اوائل ابديه بل خلق ما خلق فاقام حده و صور ما صور فاحسن صورته. اين كلام عبارت اخرى اين مطلب است كه ماده ازلى نيست. اين موضوع براى اولين بار فقط و فقط در كلام على بن ابى طالب عليه السلام پيداست. "خطبه 161" لم يخلق الاشياء من اصول ازليه و لا من اوائل ابديه. پروردگار موجودات جهان و كائنات را از يك ماده ى ازلى نيافريده است. "بل خلق ما خلق" بلكه پروردگار آنچه آفريده نبود، آفريده است، يعنى 'نبود' را 'بود' كرده است. مضمون اين كلام اين است كه عالم و كائنات و موجودات نبودند، همان طورى كه متكلمين مى فرمايند: خداوند 'نبود' را 'بود' كرد. اينطور نيست كه موجودات را از يك ماده ازلى آفريده باشد. اين كلام به اين صورت كه عرض كردم اصلا در جاى پيدا نمى شود، فقط در اسلام اولين بار از على بن ابى طالب عليه السلام به اين شكل شنيده مى شود. بعدها وقتى كه فلسفه يونان ترجمه شد و به دنياى اسلام آمد، و تكميل شد اين گونه كلمات به گوشها رسيد ولى در اسلام اولين بار گوينده ى اين كلام على بن ابى طالب عليه السلام است و اين حق است، واقعيت است، ماده ممكن الوجود است، ممكن الوجود نمى تواند ازلى باشد و نمى تواند مبدا باشد، مبداى كه اينها را به وجود آورده غير از اينهاست. در كافى در باب صفات ذات از حضرت باقر صلواه الله عليه روايتى نقل شده است كه حضرت باقر عليه السلام مى فرمايد:'كان الله و لا شى ء معه' سند روايت هم صحيح است يعنى خدا بود، ديگر موجودى غير از خدا نبود و خداوند موجودات را كهنبودند، بود كرد و آفريد. فلاسفه اسلامى مى گويند: "خدا مانند آفتاب است، و موجودات مانند شعاع آفتاب، شعاع و نور در هر حال استقلال ندارد و وابسته به آفتاب است." خواه بگوئيم از او با آفتاب بوده است يا بعدا به وجود آمده است. به نظر انها مناط احتياج شيى ء به علت امكان ذاتى آن است نه حدوث آن. بنابراين فلاسفه مى گويند: موجودات از لحاظ ذات ممكن اند ولى از لحاظ زمان قديم اند، داراى امكان ذاتى و قدم زمانى اند ولى مى بينيم على بن ابى طالب عليه السلام با كمال صراحت اين مطلب را رد كرده و مى فرمايد:'لم يخلق الاشياء من اصول ازليه و لا من اوائل ابديه'. عرض كردم عجيب بودن اين كلام بيشتر در اين زمينه است كه براى اولين بار اميرالمومنين سلام الله عليه آن را مطرح مى كند. در فرازى ديگر- خطبه 228 در نهج البلاغه مى فرمايد: لاتصحبه الاوقات و لا ترفده الادوات سبق الاوقات كونه و العدم وجوده و الابتداء ازله'. 'لاتصحبه الاوقات' وجود خداوند با وقت و با زمان با هم نيست. در صقع ربوبى وقت و زمان وجود ندارد واقعيت عجيب اين است كه اين كلام نيز در اسلام براى اولين بار توسط على بن ابى طالب عليه السلام مطرح شده است. تا آن موقع اصلا اين مسئله مطرح نشده بود كه وجود خدا در زمان است يا در زمان نيست. ديگر، براى اثبات اينك نهج البلاغه از زبان على بن ابى طالب عليه السلام صادر شده است. احتياج به دليلى نداريم. حرف احمد امين و امثال اينها باطل و پوچ است كه در فقرات نهج البلاغه تشكيك مى كنند. اصولا اين موضوع كه يك انسان در آن موقع براى اولين بار مطرح كند كه 'لا تصحبه الاوقات' خداوند مصاحب با وقت و زمان نيست و در صقع ربوبى محال است كه زمان داشته باشند امر عجيبى است.