جلوه های نهج البلاغه در ادبیات عرب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جلوه های نهج البلاغه در ادبیات عرب - نسخه متنی

علی اصغر سلیمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





جلوه هاي نهج البلاغه در ادبيات عرب








علي اصغر سليماني- کارشناس ارشد علوم قراني









نهج البلاغه يک اثر فوق العاده هنري است و از لهاظ زيبايي و شيوايي معتبر است . هيچ گوينده فارسي و هيچ نويسنده و هنرمند و شاعري را در زمان خود و در هيچ زماني سراق نداريم که بتواند با زبانشيواي علي (ع) حرف بزند( ?) مقام معظم رهبري



نهج البلاغه دريايي است بي کران اقيانووسي پهناور گنجينه اي است پر گهر باغي است پر گل



آسماني است پر ستاره جرج جرداق مسيحي نويسنده معروف لبناني در کتاب ارزنده خود به نام (الامام علي صوت العداله الانسانيه)مي گويد:



نهج البلاغه در بلاغت فوق بلاغت است . قراني است که از مقام خود اندکي فرود امده است( ?)



و هم او مي گويد : جاذبه هاي کلمات امام علي (ع)انچنان شوري در من ايجاد کرد که ??? بار نهج البلاغه را مطالعه کردم ( ?)



شارح معروف نهج البلاغه ابن ابي الحديد معتزلي در عظمت خطبه هاي نهج البلاغه مي گويد :من سوگند مي خورم به همان کسي که تمام امت به او سوگند ياد مي کنند من اين خطبه (الهيکم التکاثر ??? را از پنجله سال قبل تا کنون بيش از هزار بار خوانده ام و هر زمان که خوانده ام و هر بار که مطالعه نموده ام در قلب من اثر عميقي گذاشته است ( ?)



تاريخ ادبيات عرب حاکي از ظهور گويندگان و نويسندگاني است که سخنانشان نشات يافته از احساس مي باشد به نحوي که چون به گوش شنونده برسد اعماق قلب و روح او را تسخير کند . گزينش افاظ فصيح? ترکيب مناسب ? آرايش هاي لفظي و معنوي در آثار آنان بوضوح ديده مي شود اما هيچ کس را ياري مصاف با حضرت مولي الموحدين علي ابن ابي طالب نمي باشد. اينک به طور گذرا صنايع ادبي در نهج البلاغه را که حاکي از اين نوع اعجاز در کلام امير المومنين (ع) مي باشد ملحوظ نظر قرار مي دهيم:



?) سجع:



سجع دز لغت به معناي بانگ کردن قمري و کبوتر و يا ناليدن شتر است و در اصطلاح بديع توافق دو فاصله از نثر بر حرف آخر به سخن ديگر سجع در نثر همان قافيه در شعر است.



الف) ارضکم قريبه من الما بعيده من السما خفت عقولکم و سفهت حلومکم فانتم غرض لنابل و اکله لا کل و فريسه لصائل ( ?)



سرزمين شما به آب نزديک است و از آسمان دور? خردهاي شما سبک و شکيباييتان نابجاست پس شما آماج تير اندازان و لقمه خورندگان و شکارچيان هستيد.



ب)ما يزيد نا ذلک الا ايمانا و تسليما ? و مضييا علي الاقلم ? و صبرا علي مضض الالم حتي استقر الاسلام ملقيا جرانه و متبوئا او طانه ولمعري لو کنا ناتي ما اتتيتم ما قام للدين عمود ،و الخضر للايمان عود مايم الله لتحتلبنها دما ،ولتتبعنها نداما.



در اين فراز از خطبه حضرت به ياد دوران پيامبر مطلبي در صفين مطرح فرموده است .



آنجا که مي فرمايد :وقتي اسلام استحکام يافت و در سرزمين هاي پهناور نفوز کرد به جان خودم سوگند اگر ما در مبارزه همچون شما بوديم هر گز پايه اي براي دين نمي ماند و شاخ اي از درخت ايمان سبز نمي گردد .



بخدا سوگند شماهم اکنون از سينه شترخون مي دوشد و سرانجام جز پشيماني نداريد .



دراين بخش از کلام حضرت ميان واژه لقم والم سجع متوازي ( ?) وميان کلمه جرانه و اوطانه و عمود و عود و دما . ندما سجع قرار داده است( ?)





ج)اغتنم المهل ،وبادر الاجل ، و نزود من المعل ( ?)



در صفات بنده پرهيزگار مي فرمايد : مهلت را غنيمت شمرد واماده مرگ شد واز کردار نيک توشه گرفت در اين کلام ميان کلمه مهل و عمل سجع متوازي ديده مي شود. و هم اکنون اين سخن سجع را ببينيد :



د) يعلم عجيج الوحوش في الفلوات ? و معاصي العباد في الخلوات و اختلاف النينان في البحار الغامرات و تلاطم الماء با الرياح العاصفات و اشهد ان محمد نجيب الله و سفير وحيه ?و رسول رحمته( ?).



خدا به نعره حيوانات وحشي در کوه ها و بيابانها و گناه و معصيت بندگان در خلوت ها و آمد و رفت ها ماهيان در درياي ژرف و به هم خوردن آبها بر اثر وزش باد هاي سخت آگاه است و گواهي مي دهم که حضرت محمد (ص) برگزيده خدا ?سفير وحي و رسول رحمت اوست.جرج جراق مي گويد: اگر شما بخواهيد در اين جمله هاي شگفت انگيز يک کلمه قافيه دار را به کلمه اي بي قافيه تبديل کنيد خواهيد ديد چگونه فروق آن خاموش و زيباييش محو مي گردد.



?) استعاره:



استعاره در لغت به معني طلب کردن چيزي به عاريت است و در اصطلاح لفظي است که استعمال شود در غير معني اصلي خود . در اين برسي کوتاه مي بينيم جملات استعاري در نهج البلاغه موج مي زند ? به عنوان نمونه :



الف) فطر الخلايق بقدرته و نشر الرياح برحمته( ??)



آفريدگان را به قدرت خود خود بيافريد و باد ها را به قدرت خود بپراکند



توضيح اين که فطر در اصل به معني شکافتن اجسام است که در انجا معني استعاري دارد.



ب) زرعوا الفجور و سقوه الغرور و حصدوا الثبور ( ??)



بذر تباهي را افشاندند و با آب غرور آبياري کردند و نيستي و هلاکت را درويدند



در اين جمله استعاره هاي نغز و شگفت انگيزي به کار رفته زيرا فجور به معني تبهکاري و زرع بمعني دانه افشاندن است که در اينجا لفظ زرع استعاره است براي تباهي و فسق در زمين دلها



ج) و الله لقد تقمصها فلان (ابن ابي قحافه)( ??)



در خطبه شقشقيه حضرت لفظ قميص که به معناي پيراهن است به عنوان استعاره براي پوشيدن جامه خلافت آورده است . و نيز مي فرمايد :



ينحدر عني السيل و لا يرقي الي الطير



سيل دانش و معرفت ار من سرازير مي گردد و هيچ پرنده تيز بالي با من همپرواز نيست که حضرت در اينجا سرازير شدن سيل که معمولا از دامنه کوه ها و جايگاه هاي بلند جاري مي گردد به خود نسبت داده يعني استعاره محسوس در امر معقول بکار رفته است .



و همچنين در اين خطبه مي فرمايد :



و طفقت ارتئي بين ان اصول بيد جزاء اوا صبر علي طخيه عمياء



و مي انديشم که آيا بدون ياور به پا خيزم يا به تاريکي کور شکيبا باشم. در انجا يد جزا (دست بريده ) استعاره اي بس لطيف و نفيس است همچنان که لفظ طخيه (تاريکي) براي نشان دادن در هم آميختگي حق و باطل است.



و در کلام لشد ما تشطرا ضرعيها (اين دو نفر خلافت را همانند دو پستان شتر ميان خود تقسيم کرده اند) ضرع( پستان ) استعاره است براي مطالع دنيوي و لازمه چنين استعاره اي اين است که خلافت به ناقه ( شتر ماده ) تشبيه گردد.





د) ايها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه ( ??)



اي مردم! امواج فتنه ها را با کشتي هاي نجات در هم بشکنيد.



ابن ابي الحديد مي گويد : بدان که بهترين استعاره ها آن است که ميان مستعار و مستعار منه مناسبت باشد مانند همين استعاره که امام علي (ع) گفته است زيرا فتنه ها فزاينده و پي گير هستند ( ??)



در اين کلام فتنه ها به دريايي پر خروش تشبيه شده است و لذا معني استعاري دارد.



و نيز مي فر مايد : وضعوا تيجان المفاخره.



تيجان جمع تاج معناي استعاري دارد که حضرت مي فرمايد :تاج هاي تفاخر را فرو نهيد و پس از آن مي فرمايد : افلح من نهض بجناح . يعني رستگار و پيروز گردد هر کس که با بال قيام کند همان طور که بال پرندگان وسيله پرواز است و دوستان و ياران وسيله قيام هستند و جناح لفظ استعاره است براي ياران و دوستان.



?) کنايه:



در اصطلاح عبارت از آنکه لفظي را استعمال کنند به جاي معني اصلي ? و اما کنايه در کلام امام علي (ع)





الف) ولا يرقي الي الطير ( ??)



هيچ پرنده اي به اوج بلندي من نمي رسد که اين سخن کنايه از علو و بلندي و رفعت و مقام و مرتبت امام علي (ع) است.



ب) فسدلت دونها ثوبها ( ??) جامه خلافت را از تن خود بيرون آوردم.



در اين کلام کنايه اي بس نيکو به کار رفته چرا که بيرون آوردن جامه از تن کنايه است ار اين که حضرت مقام خلافت را طلب نکرده است.



ج) فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجا ( ??) صبر کردم در حالي که چشمانم را خاشاک و گلويم را استخوان گرفته بود که ابن ميثم بحراني شارح نهج البلاغه مي گويد عبارت فوق کنايه از شدت ناراحتي وحدت رنج و تعب آن حضرت است ( ??)



ما الا الکوفه اقبضها وابسطها ( ??) که حضرت در اين خطبه در مورد علت شکست کوفيان و پيروزي شاميان مي فرمايد : اکنون جز شهر کوفه در دست من باقي نمانده است? که آن را بگشايم يا ببندم . دو جمله اقبضها و ابسطها کنايه از وجود تصرف در آن است يعني کوفه و تصرف آن نسبت به ساير بلادي که دشمن در آن چيره شده است امري نا چيز و بي مقدار است.



ابن ابي الحديد در اين رابطه مي گويد: منظور از اقبظها و ابسطها تصرف و غلبه بر آن است درست همانند تصرف انسان در جامعه و لباس خويش ( ??)



?) تشبيه:



و انه ليعلم ان محلي منها محل القطب من الرحي ( ??) او مي دانست که جايگاه من نسبت به خلافت چون آسياب است که به دور محور حرکت مي کند.



در اين کلام دو تشبيه وجود دارد :



?. تشبيه جايگاه حضرت به موقعيت قطب در آسياب که تشبيه



معقول است به محسوس.



کن في الفتنه کابن اللبون? لا ظهر فيرکب و لا ضرع فيحلب( ??)



در فتنه ها همچون شتر دو ساله باش نه پشتي (کوهاني) دارد که سواري دهد و نه پستاني دارد که او را بدوشند.



ايها الناس سياتي عليکم زمان يکفا فيه الاسلام کما يکفا الاناء بما فيه



اي مردم به زودي روزگاري فرا مي رسد که اسلام چون ظرف واژگون شده آنچه در آن است ريخته مي شود.



?) تجاهل العارف :



و اين صفت چنين است که متکلم نسبت به مطالبي که مي داند اظهار ناداني کند نمونه اي از اين صنعت ادبي در کلام مولا امير المومنين (ع) :



اما بعد فاني خرجت من حيي هذا اما ظالما و اما مظلوما و اما باغيا و اما مبغيا عليه ( ??)



اما بعد من از جاي قبيله خود بيرون آمدم در حالي که يا ستمگر هستم و يا ستمديده و يا سرکشي کردم و يا از فرمانم سر باز زده اند. اين کلام از باب تجاحل العارف است زيرا اين مسئله بر کوفيان و بر ديگران پنهان نبود و آنان نيک مي دانستند که ستمگر و ستمديده چه کسي است ( ??)



?) التفات :



اين صنعت از مخاطبي به مخاطب ديگر توجه کردن است اينک نمونه اي از صنعت التفاف در کلام حضرت:



ايها الناس المجتمعه ابدانهم ? المختلفه اهواوهم ? کلامکم يوهي الصم الصلاب ? و فعلکم يطمع فيکم الاعدلا ( ??)



اي آن مردمي که کالبد هايشان جمع و خواسته هايشان پراکنده است سخن شما سنگ هاي سخت را سست مي کند در حالي که رفتارتان باعث مي شود دشمنان به شما طمع ورزند در اينجا از غائب به حاضر التفاف شده است . بديع ترين نوع التفاف در سوره مبارکه حمد در کريمه شريفه اياک نعبد و اياک نستعين است که در آن يک باره از وصف غائب به خطاب التفاف فرموده است چرا که بايد گفته مي شد اياه نعبد و اياه نستعين . البته صنعت التفاف به معناي وسيع تري در ادبيات اروپايي معمول است که ناميده مي شود و آنچنان است که شاعر يا نويسنده به ناگاه شيوه سخن را برگرداند ( ??)



?) استغاثه



اين صفت در مورد کسي به کار مي رود که نداي فريد رسي و اعانت دارد و در کلام حضرت در عبارت :



فيالله و للشوري ( ??)



پس اي خدا از تو ياري مي جويم براي شورايي که تشکيل شد.



يک بار ديگر اين کلام دل انگيز مولا را بنگريد که آرايه سجع در آن موج مي زند آن زمان که امام از ميدان صفين باز مي گشت به قبرستاني که پشت دروازه کوفه بود رسيد رو کرد به طرف قبرستان و فرمود:



يا اهل الديار الموحشه? و المحال المقفره ? و القبور المظلمه ? يا اهل التربه? يا اهل الغربه? يا اهل الوحده? يا اهل الوحشه



اي ساکنان خانه هاي وحشتناک و مکانهاي خالي و قبرستانهاي تاريک ? اي خاک نشينان? اي غريبان? اي تنهايان? اي وحشت زدگان



انتم لنا فرط سابق و نحن لکم تبع لا حق



شما در اين راه بر ما پيش قدم شديد و ما نيز به شما ملحق خواهيم شد ? اگر از احوال دنيا بپرسيد به شما مي گوييم :



اما الدور فقد سکنت و اما الازواج فقد نکحت و اما الاموال فقد قسمت



اما خانه هايتان را ديگران صاحب شدند ? همسرانتان به ازدواج افراد ديگر در آمدند و اموالتان تقسيم شد



هذا خبر عندنا فما خبر ما عندکم



اين خبري است که در نزد ما هست ? در نزد شما چه خبر ؟



ثم التفت الي اصحابه فقال اما لواذن لهم في الکلام لا خبرکم ان خير الزاد التقوي



سپس رو به اصحابش کرد و فرمود : اگر به آنها اجازه سخن داده مي شد به شما خبر مي دادند که مهمترين زاد و توشه در سفر آخرت پرهيزگاري است ( ??)



اين بود برخي از صنايع ادبي که در نهج البلاغه توسط امام علي (ع) به کار گرفته شده است.





?) بيانات مقام معظم رهبري در کنگره چهارم نهج البلاغه ? ????



?) صوت العداله انسانيه ?جلد اول ?صفحه ??



?) نهج البلاغه دشتي ?محمد? ص ??



?) شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ? ج ?? ? ص ???



?) خطبه ?? ? صبحي صالح



?) سجع متوازي چنان است که در آخر کلماتي آوردند که در وزن و عدد حرف روي (آخرين حرف اصلي کلمه ) يکي باشد مثل: فيها سرر مرفوعه و الکواب موضوعه.



?) سجع مطرف چنان است که در آخر جمله کلماتي آورند که فقط در حرف روي يکي باشد



?) خطبه ?? صبحي صالح



?) خطبه ?? صبحي صالح



??) زيبايي هاي نهج البلاغه ?ص ??



??) خطبه ? صبحي صالح



??) خطبه ? صبحي صالح



??) خطبه ? صبحي صالح



??) خطبه ? صبحي صالح



??) ابن ابي الحديد ? ج ? ? ص ??



??) خطبه ? صبحي صالح



??) خطبه ? صبحي صالح



??) خطبه ? صبحي صالح



??) صنايع ادبي در کلام امام علي ?زماني جعفري ? کريم ? ص ??



??) خطبه ?? صبحي صالح



??) ابن ابي الحديد ? ج ? ? ص ???



??) خطبه ? صبحي صالح



??) حکمت ?



??) خطبه ??? صبحي صالح



??) نامه شماره ??



??) در آمدي بر صنايع ادبي در کلام امام علي (ع) ? زماني جعفري ? کريم? ص ??



??) خطبه ?? صبحي صالح



??) قافيه و صنايع معنوي ? سادات ناصري ? سيد حسن? ص ?? و ??



??) خطبه ? صبحي صالح



??) نهج البلاغه? حکمت ???


/ 1