رعایت ضوابط در سیره و سخن امام علی (ع) (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رعایت ضوابط در سیره و سخن امام علی (ع) (2) - نسخه متنی

محمدجواد طبسی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید










رعايت ضوابط در سيره و سخن امام علي عليه‏السلام (2)

محمدجواد طبسي

2 ـ حاكميّت ضوابط بر روابط پس از كشته شدن عثمان و به حكومت رسيدن حضرت علي عليه‏السلام ، عده‏اي از خويشان علي عليه‏السلام همانند بسياري از مسلمانان تصور مي‏كردند كه آن حضرت پست‏هاي كليدي را به بني‏هاشم خواهد سپرد. آن‏ها مي‏پنداشتند كه آن حضرت همانند حكومت قبل، سرپرستي استانداري‏ها، فرمانداري‏ها، بيت المال و ديگر مسؤوليت‏ها را به خويشان و دوستان خود خواهد سپرد و روابط را بر ضوابط ترجيح خواهد داد.

بدين جهت زبير ـ كه از خويشان نزديك علي عليه‏السلام بود.ـ و طلحه نزد آن حضرت آمدند و اظهار داشتند: ياعلي! ما بعد از رسول خدا صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از هر پست و مقامي محروم گشتيم و هريك در گوشه‏اي، در انزوا قرار گرفتيم؛ اينك كه خلافت به دست تو افتاده است، انتظار داريم كه ما را در امر خلافت شريك و سهيم خود سازي و يكي از پست‏هاي حساس حكومت را در اختيار ما بگذاري.

علي عليه‏السلام در جوابشان فرمود: طرح كردن اين گونه مسائل براي شما كوچك است. از آن صرف نظر كنيد. چه افتخار و مقامي بالاتر از اين كه شما در تشكيلات حكومتي نيرو و قدرت من هستيد و در شدايد و سختي‏ها يار و ياورم.

برخي از مورخان نوشته‏اند: علي عليه‏السلام بعد از رفت و آمد و اصرار زياد آنان، استانداري يمن را به طلحه و فرمانروايي يمامه و بحرين را به زبير واگذار نمود. پس از آن كه حضرت علي عليه‏السلام فرمان استانداري را در اختيار آنان قرار داد، آن دو از خوشحالي زياد، گفتند: يااميرالمؤمنين! درباره ما صله رحم كردي و حق قوم و خويشي را ادا نمودي. علي عليه‏السلام فوراً عهدنامه را از آنان پس گرفت و فرمود: من هرگز به عنوان صله رحم و اداي حق قوم و خويشي اختيارات مسلمانان را به كسي واگذار نمي‏كنم.

طلحه و زبير از رفتارهاي علي عليه‏السلام به خشم آمدند و گفتند: ياعلي! تو ديگران را برما مقدم مي‏داري و ما را در برابر آنان خوار و زبون مي‏سازي!

علي عليه‏السلام فرمود: شما نسبت به مقام و رياست بيش از حد علاقه نشان مي‏دهيد و از نظر من افراد حريص و رياست طلب هرگز شايستگي ندارند كه بر مسلمانان رياست كنند.(1)

3 ـ مؤاخذه از مسؤولان متخلف

سياست كلي و از پيش اعلام شده علي‏بن‏ابي‏طال عليه‏السلام براين بود كه هيچ مسؤولي در ايام تصدي مسؤوليتش به اتكاي سوابق خود و يا رابطه خويشاوندي با علي عليه‏السلام ، احساس آزادي مطلق و بي‏قيد و شرط نكند، زيرا علي عليه‏السلام بارها ثابت كرده بود كه در برابر تخلفات و متخلفان، گرچه خودي باشند، سخت واكنش نشان خواهد داد. آن حضرت در نامه‏هايي كه به استانداران و ديگركارگزاران حكومت خود نوشت، بارها آن‏ها را مورد بازخواست قرار داد؛ كه مي‏توان از باب نمونه به برخورد حضرت با استاندار بصره ـ عثمان بن حنيف ـ و استاندار آذربايجان و ابوالأسود دئلي، يكي از مسؤولان قضايي كشور و غيره اشاره نمود.

چون بحث درباره واكنش علي عليه‏السلام در برابر تخلفات مسؤولاني است كه به نحوي با امام عليه‏السلام رابطه خويشاوندي داشته‏اند، به ماجراي اختلاس ابن عباس، پسرعموي آن حضرت ـ كه سمت فرمانداري بصره را از طرف آن حضرت پذيرفته بود.ـ اشاره مي‏نماييم. اگرچه سخن در اين باره بسيار است و برخي اين اتهام را ثابت دانسته و برخي ديگر ساحت وي را از اين اتهام مبري دانسته‏اند.(2)

نامه تهديدآميز حضرت علي عليه‏السلام به عبداللّه بن عباس

پس از فرار ابن عباس از بصره و ربودن اموال مسلمانان، حضرت علي عليه‏السلام در نامه تهديدآميزي به وي، چنين نوشت: «پس از حمد خدا و درود حضرت مصطفي، من تو را در امانت خود شريك خويش ساختم و چون پيراهن و آستر جامه‏ام گردانيدم... و هيچ يك از خويشانم براي موافقت و ياري رساندن امانت ـ اموال بيت المال ـ به من، از تو درستكارتر نبود، پس چون ديدي كه روزگار برپسرعمويت سخت گرفته و دشمن براو خشم نموده و امانت مردم (عهد و پيمانشان) تباه گشته است و اين امت (به خونريزي و ستم) دلير شده و پراكنده گرديده‏اند، به پسر عمويت پشت سر برگرداندي، همراه دور كرده‏ها از او دوري كردي و او را ياري نكردي... به كمك خيانت كنندگان پس نه به پسرعمويت همراهي نمودي و نه امانت را ادا كردي و گويا تو با كوشش خود، خدا را در نظر نداشتي و گويا تو (در ايمان) به پروردگارت برحجت و دليلي نبودي و به آن ماند كه تو با اين مردم مكر و حيله به كار مي‏بردي و قصد داشتي آن‏ها را از جهت دارائيشان بفريبي... و ربودي آنچه بر آن دست يافتي، از دارائي‏هاشان كه براي بيوه زنان و يتيمانشان اندوخته بودند؛ مانند ربودن گرگ سبك ران بز از پا افتاده را. پس آن مال را به حجاز باگشادگي سينه بردي و از گناه ربودن آن باك نداشتي (اف برتو) به آن ماند كه تو ميراثت را كه از پدر و مادرت (رسيده، برداشته) نزد خانواده ات آورده‏اي... آيا تو به معاد و بازگشت ايمان نداري؟ يا از موشكافي در حساب و بازپرسي نمي‏ترسي؟
اي آن كه نزد ما از خردمندان به شمار مي‏آمدي! چگونه آشاميدن و خوردن (آن مال) را جايز و گوارا داني، با اين كه مي‏داني حرام مي‏خوري و حرام مي‏آشامي؟ و كنيزان خريده، زنان نكاح مي‏كني، از مال يتيمان و بي‏چيزان و مؤمنان جهادكنندگاني كه خدا اين مال را براي آنان قرار داده... پس از خدا بترس و مال‏هاي اين گروه را به خودشان بازگردان كه اگر اين كار نكرده باشي و خدا مرا به تو توانا گرداند، هرآينه درباره (به كيفر رساندن) تو نزد خدا عذر بياورم و تو را به شمشيرم، كه كسي را به آن نزده‏ام مگر آن كه در آتش داخل شده، بزنم. و به خدا سوگند! اگر حسن و حسين عليهما‏السلام مانند آنچه تو كردي، كرده بودند، با ايشان صلح و آشتي نمي‏كردم و از من به خواهشي نمي‏رسيدند تا اين كه حق را از آنان بستانم...»(3)

4 - عدم معافيت فرزندان از جنگ و جهان

در ميان بسياري از رهبران سياسي و صاحبان قدرت اين اصل وجود دارد كه فرزندان و نزديكان و خويشان خود را از مشاغل سخت و پرمخاطره، به ويژه حضور در پادگان‏ها و سرحدات و دفاع و جنگ و جهاد و رويارويي با دشمن معاف مي‏دارند و در صورتي كه اين كار برخلاف قانون باشد، به نحوي از زير بار مسؤوليت شانه خالي مي‏كنند؛ اما اين روش هرگز مورد پسند علي عليه‏السلام نبود. بدين جهت آن حضرت هيچ گاه بين خويشان و غير خويشان در انجام اين وظايف خطير فرق نگذاشت و فرزندان او همانند سربازي از سربازان كشوراسلامي در تمام مراحل و شرايط سخت دوران رهبري علي عليه‏السلام به امور سخت و دشوار پرداختند. بهترين گواه ما حضور چند ساله و مستمر فرزندان حضرت‏علي عليه‏السلام در جبهه حق عليه باطل است.

حضور محمد حنفيه در جنگ جمل

ابن شهرآشوب نوشته است: حضرت علي عليه‏السلام در جنگ جمل به هنگام تقسيم نيروها به ميمنه، ميسره، قلب، جناح، كمين و پيادگان؛ پرچم جنگ را به دست فرزند خود، محمدبن حنفيه سپرد.(4) و به او فرمود: «فرزندم! اگر كوه‏ها از جايشان تكان بخورند، تو استوار و پابرجا باش. دندان‏هايت را سخت روي هم گذارده، به نشاني صبر و استقامت و پايداري فشار ده. جمجمه خود را به خدايت عاريه ده. قدم‏هاي خود را در زمين ميخكوب كن. به منتهي اليه دشمن نگاه كن. چشم خود را فروپوشان. بدان كه نصرت و پيروزي از خداست.» پس از ساعتي تيراندازي همه جانبه از طرف دشمن، حضرت علي عليه‏السلام به محمد فرمود: «به پيش!» فرزند علي عليه‏السلام به فرمان پدر جنگ را آغاز كرد و صدمات سختي به دشمن وارد نمود.(5)
محمدبن حنفيه مي‏گويد: پدرم، علي عليه‏السلام در جنگ جمل پرچم را در اختيار من قرار داد و فرمان حمله صادر نمود. قدمي جلوتر نهادم ولي در برابر خود سدّ محكمي از آهن و نيزه‏ها و شمشيرهاي دشمن ديدم كه مانع پيشروي من شد. پدرم بار دوم به من فرمود: «مادر به عزايت، پيش برو!» به سوي پدر برگشتم و گفتم: پدر! چگونه بروم، در صورتي كه شمشيرها و نيزه‏ها سد محكمي به وجود آورده‏اند؟! محمد بن حنيفه مي‏گويد: وقتي سخنم به اين جا رسيد، كسي پرچم را آن چنان با زيركي از دستم ربود كه نتوانستم او را بشناسم. مات و مبهوت به اطراف خود نگريستم. متوجه شدم كه پرچم به دست پدرم، علي عليه‏السلام است كه در پيشاپيش لشكر برسپاه دشمن حمله مي‏كند و رجز جنگي مي‏خواند.(6)

در جنگ صفين

امام علي عليه‏السلام در جنگ با معاويه، هنگام آرايش نظامي، امام حسن و امام حسين عليهما‏السلام و عبداللّه بن جعفر و مسلم بن عقيل را بر ميمنه و محمدبن حنفيه و محمد بن ابي‏بكر را برميسره و عبداللّه بن عباس و ديگران را بر قلب سپاه قرار داد.(7)
از بين 40 درگيري كه بين لشكر علي عليه‏السلام و معاويه در صفين رخ داد، يكي از آن حملات و درگيري‏ها مربوط به محمدبن حنفيه بود كه در مقابل عبيداللّه بن عمر قرار گرفت.(8)
عبداللّه بن جعفربه همراه هزار رزمنده وارد نبرد شد و عدّه زيادي را به خاك هلاكت نشاند و صداي استغاثه عمروبن‏عاص را بلند كرد.(9)








1 ـ دو تاريخ همگون، ص 46.

2 ـ ر.ك: معارف و معاريف، ج 4، ص 1515.

3 ـ شرح نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 41، ص 958.

4 ـ مناقب آل ابي‏طالب، ج 3، ص 154.

5 ـ همان، ص 155.

6 ـ دوتاريخ همگون، ص 109.

7 و 8 ـ مناقب آل ابي‏طالب، ج 3، ص 168.

9 ـ همان، ص 177.

/ 1