زنان راوی حدیث امیرالمؤمنین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زنان راوی حدیث امیرالمؤمنین (ع) - نسخه متنی

نهلا غروی نایینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شرح حال، فضائل، ايمان، سخنان و فعّاليت هاى اين بزرگ زنان تاريخ، نشان مى دهد كه هر يك از ايشان، نقطه عطفى در ايفاى نقش زن در اسلام بوده اند. اين راويان، زمانى گفتار، رفتار، كردار و فضائل على بن ابى طالب(ع) را متذكّر مى شدند كه جامعه اسلامى دچار اختناق، جعل و تزوير حديث و سبّ اميرالمؤمنين(ع) بود. بنابراين، نقش نقلهاى ايشان در مقابله با شرايط آن زمان، بسيار آشكار و غير قابل انكار است.

در ميان راويان امام على بن ابى طالب(ع)،كسانى چون اروى دختر حارث، امّ الخير بارقيه، دارميه حجونيّه و سوده دختر عمّاره را مشاهده مى كنيم كه عدالت، جوانمردى، پيروى از حق، محبّت و ولاى على(ع) چنان در ايمان قوى ايشان ريشه دوانيده بود كه در دربار معاوية بن ابى سفيان با شهامت، كلام حق را ادا كرده، به بيان خصائص و رفتار و كردار اميرالمؤمنين(ع) پرداختند، تا جايى كه معاويه و درباريان او را به تعجّب واداشتند و نشان دادند كه باكى از كشته شدن به دست فردى چون معاويه ندارند.

اروى، دختر حارث بن عبدالمطلب (م50ق)، صحابى رسول اكرم(ص) و از بانوان فصيح و بليغ بود. وى در برابر معاويه، ناحق بودن خلافت او و اسلام نياوردن او را [تا فتح مكّه] به رخش كشيد و از امانتدارى على(ع) و عمل آن حضرت به احكام و اوامر الهى سخن گفت و عمرو عاص و مروان را مفتضح ساخت و شعرى در فضائل اميرالمؤمنين(ع) سرود و صفات آن حضرت را بر شمرد.3

امّ الخير، دختر حريش بن سراقه بارقيه، از تابعيان رسول خدا(ص) و از اصحاب على(ع) بود كه در بارگاه معاويه، لغزشها و گمراهى هاى او را به يادش آورد و گفت: «على(ع) طبق سنّت راستين پيامبر(ص) عمل مى كند و براى كسب لذّتها از راه راست منحرف نمى شود. اوست دو شقّه كننده بدنها [ى كافران] و شكننده بتها. آنگاه كه نماز گزارد، مردم مشرك بودند. پيامبر(ص) را اطاعت كرد؛ در حالى كه ديگران از او روى گرداندند». سپس شجاعتها و شهامتهاى على(ع) در بدر، احد، خيبر و هوازن را يادآور شد، تا جايى كه معاويه گفت: «به خدا قسم، اگر تو را بكشم، بر من گناهى نيست». امّ الخير گفت: به خدا سوگند كه بدم نمى آيد به دست مردى شقى چون تو، كشته شوم.

امّ الخير در جنگ صفّين شركت كرد و در حالى كه تازيانه اى در دست داشت و مانند شير نعره مى كشيد و جنگاوران را به جنگ ترغيب مى كرد، مى گفت: اى مردم! بترسيد از ساعت قيامت كه امرى است عظيم. به درستى كه خداوند، حق را براى شما واضح گردانيده و دليل و برهان را آشكار كرده و راه را روشن نموده و علم را بلند گردانيده و شما را در كورى و تاريكى نگذاشته است. خدا شما را رحمت كند، به كجا مى خواهيد برويد؟ از اميرالمؤمنين(ع) فرار مى كنيد يا از جنگ؟ از اسلام روى گردانيده ايد يا از حق برگشته ايد؟

اين بانوى با شهامت، در مكتب على(ع) آموخته بود كه بايد از حق دفاع كند و از چيزى نهراسد.

دارميه حجونيّه، زنى سيه چهره، امّا سپيد سيرت، با فضيلت و فصيح از قبيله بنى كنانه و از طرفداران و اصحاب على(ع) بود. او در زمان خلافت معاويه زنده بود و در حجون مكه زندگى مى كرد.4 او خطاب به معاويه، على(ع) را چنين توصيف مى كند:

فانّى أحببت عليّا على عدله فى الرعية و قسمة بالسويّة و واليت عليّا على ما عقد له رسول اللّه من الولاية و حبه المساكين واعظامه لأهل الدين….5

على(ع) را دوست دارم، به سبب عدلش نسبت به رعيّت و اينكه بيت المال را مساوى قسمت مى كرد. تو را دشمن مى دارم؛ زيرا با على(ع) جنگيدى در امرى كه او از تو برتر بود و چيزى را طلب كردى كه حقّى در آن نداشتى. على(ع) را دوست دارم، چون رسول خدا(ص) او را ولايت بخشيد و دوستدار مستمندان بود و اهل علم را بزرگ مى شمرد….

ديگر از زنان با صراحت لهجه و راستگو و صادق در ايمان به ولايت، سوده، دختر عمارة بن اشتر همدانى است كه بانويى شجاع و در گفتار، فصيح و بليغ بود و از شيعيان على(ع) به شمار مى رفت و با كلام و شعر خويش، جهاد مى كرد. او در برابر معاويه، حقّ كلام را ادا كرد و پايدارى خويش را به ولايت اميرالمؤمنين(ع) اثبات نمود. فضائل اين زن از ملاقاتش با معاويه كه (ابن طيفور و ابن عبد ربّه در كتابشان نقل كرده اند و) در ضمن آن، رفتار و كردار على(ع) را مى ستايد، آشكار است.6

از ديگر زنان صحابى امام على(ع) از امّ اسلم و حبابه والبيه مى توان ياد كرد كه به «صاحبة الحصاة» (يعنى دارنده سنگريزه) ملقّب شدند. اين دو از تصديق كنندگان امر ولايت و آگاهان سرّ امامت بودند و سرگذشت آنها و داستان مراجعه شان به اميرالمؤمنين(ع) و سؤال درباره امر امامت و سخنانشان در تأييد آن حضرت، در كتب حديث نقل شده است.7

/ 8