ساده زيستي را از علي (ع) بياموزيم
پاسدار اسلام ـ شمار 5، ارديبهشت 1361حجة الاسلام بهجتي (شفق)
بـود هر امـتـي را پـيـشوائي
شما را اين منم سالار و سرور
نکو بينيد رسم و راه مـن چيست
نـپوشم جـامـه از ديـبا و اطلـس
ز نـاز و نـعـمـت و لـذات دنـيـا
بـه دنـيا دل نـبندم خـيره خـيره
پس انـدازي نـدارم مـن ز اموال
مـرا ايـن سـادگي در زنـدگـانـي
تـوانـم پـرنـيـان پـوشيـد در بـر
تـوانـم بـود دائـم در تـنـعم
بـه هـر لـذت تـوانـم راه بـردن
وســائـل بـاشـد از بــهـرم مـهـيـا
مـن و حـرص و هـوا و آزمـنـدي؟
!مـن و بـودن اسيـر بـند لـذات ؟!
من و راه هوس؟! هيهات هيهات
بـه رهـبر کـرد بايد اقتدائي
امام و پـيشوا، مولا و رهبـر
براه زندگي دلخواه من چيست
مـرا باشد لباس ساده اي بس
دو قـرص نان کافيست تــنها
نـيندوزم ز سيـم و زر ذخـيره
سبکروحم، سبکخيزم، سبکبال
نـپنداري که هست از نـاتوانـي
توانم کـرد خـود را غـرق زيـور
توانم خورد نان از مغز گندم
توانم شهد ، جاي آب ، خوردن
ولي حـاشـا که دل بـنـدم به دنـيـا
! من و خود گامگي و خود پسندي؟
من و راه هوس؟! هيهات هيهات
من و راه هوس؟! هيهات هيهات
(نامه علي عليه السلام به عثمان بن حنيف)
ساده زيستي ماي موفقيت
يکي از خطرات بزرگي که سعادت آدمي را يکباره نابود ميکند و دنيا و آخرت او را به تباهي ميکشد و انسان را از هدف اصلي آفرينش غافل ميسازد زندگي تشريفاتي، افزون طلبي و تجمل پرستي است. اين افزون طلبي که چون غاري بيکران و اعتيادي هر لحظه رو به افزايش و وسوسه اي درد سرانگيز بي نهايت ميباشد نه تنها سعادت آخرت را از دست ما ميگيرد که خوشي دنيا و راحتي زندگي و آسايش روحي و آرامش فکري را نيز از ما ميگيرد و در کشاکش امواج خويش آئين با صفاي دل را در هم مي شکند و آن را به باد فنا ميدهد و آدمي را در آن طريق به جايي ميرساند که نه راهي از پيش دارد و نه راهي از پس، در برخي روايات دنيا را به بحر مواج مانند ساخته که هزاران هزار تشنه به سراغ آن رفته و لحظه به لحظه بر تشنگيشان افزوده و سرانجام در اين درياي آدمي خوار غرق گشته براي ابد نابود و محو شده اند. بي ترديد منظور از امثال اين روايت، افزون طلبيهاي جاهلانه و تجمل پرستيهاي سفيهانه است که چون سرابي کشنده با جلو دروغين خويش دسته دسته ناآگاهان و خامان را از راه بدر برده و سوي خويش کشانده و سرانجام بي آنکه به آبي برسند آنها را نابود کرده است. همه شاهد بوديم و ديديم که تجمل پرستي و اسراف و افزون طلبي در دوران طاغوت چه بر سر مردم آورد و جامعه را به چه روز سياهي کشاند. همه ديديم که در اثر زمينه سازيهاي طاغوت چگونه در بيشتر افراد ملت حالت مسابقه در راه ماديت و سرعت در رسيدن به تجملات و تشريفات خسته کننده پيدا شده بود و رقابت و هم چشمي کردن با ديگران نيز به اين آتش سوزان دامن ميزد و مردم ما را به چه جهنم سوزان و وادي خطرناکي سوق ميداد همه ديديم که در آن روزگار چگونه فروغ معنويت رو به خاموشي ميرفت، و فرشته سعادت و ساده زيستي و آسايش در پاي تجملات و تشريفات چگونه قرباني ميشد، چندان که بيم آن ميرفت که معنويت و حقيقت در اين ميان يکباره از ميان برود و اثري از آن باقي نماند.اگر از موفقيتهاي معنوي و کمالات اخروي هم صرف نظرکنيم، مي بينيم پاي بندي به تشريفات و تجملات و رنگارنگ بودن زندگي در راه موفقيتهاي دنيوي نيز مانعي بزرگ و سدي مزاحم است. شما زندگي مخترعان و دانشمندان موفق و پرعظمت را مطالعه کنيد خواهيد ديد که يکي از رموز پيشرفت آنان ساده زيستي و کم علاقگي آنان به ماديت بوده است، زيرا اگر هواها و هوسها بال و پر آنها را مي بست اين بلند پروازي نصيبشان نمي شد.
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقي شيو رندان بلاکش باشد
عاشقي شيو رندان بلاکش باشد
عاشقي شيو رندان بلاکش باشد