سيماى على در جريان مباهله - سیمای علی(علیه السلام) در جریان مباهله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای علی(علیه السلام) در جریان مباهله - نسخه متنی

حسن بن یوسف مطهر حلی؛ مترجم: محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيماى على در جريان مباهله

[ نگاهى بر زندگانى دوازده امام"عليهم السلام": ترجمه ى المستفاد من كتاب الارشاد، ترجمه و پاورقى: محمد محمدى اشتهاردى، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1374، ص 144 -139. ]

پس از فتح مكه و پيروزيهاى ديگر كه اسلام "به طور سريع و وسيع" گسترش يافت و پايه هاى آن استوار گشت و داراى شكوه و قدرت چشمگير شد، از اطراف و اكناف، گروهها و هيأتهايى به مدينه آمده و به حضور رسول خدا "ص" شرفياب مى شدند. بعضى رسما قبول اسلام مى كردند و بعضى امان مى خواستند "تا در امنيت حكومت اسلامى آسوده خاطر باشند". يكى از اين هيأتها كه از نجران "مركز مسيحيان و روحانيون مسيحى واقع در يكى از نواحى يمن" به مدينه آمد، هيأت مسيحيان بود.

كشيش بزرگ مسيحيان به نام ''ابوحارثه'' همراه سى نفر از مسيحيان اين هيأت را تشكيل مى داد، افراد برجسته اى همچون عاقب، سيد و عبدالمسيح نيز اين هيأت را همراهى كردند. اينان در حاى كه لباس ابريشمى و صليب پوشيده بودند، هنگام نماز عصر [ دهه ى آخر ذيحجه سال نهم هجرت- بعضى تعداد نفرات اين هيأت را شصت نفر دانسته اند. "مجمع البيان، ج 2، ص 451". ] وارد مدينه شدند. پس از آنكه پيامبر "ص" نماز عصر را با جماعت خواند، هيأت مزبور كه در پيشاپيش آنها اسقف اعظم مسيحيان "ابوحارثه" قرار داشت، به حضور رسول خدا "ص" رسيدند و بحث و مذاكره شروع شد، به اين ترتيب:
اسقف: اى محمد! نظر شما درباره ى حضرت مسيح عيسى بن مريم "ع" چيست؟

پيامبر "ص" - مسيح بنده ى خداست و خداوند او را از ميان بندگانش برگزيده و انتخاب نموده است.

اسقف: اى محمد! آيا براى مسيح "ع" پدرى كه موجب تولد او شده باشد سراغ دارى؟

پيامبر "ص": آميزش و جريان زناشويى در كار نبوده، تا او داراى پدر باشد. اسقف: پس چگونه مسيح "ع" را مخلوق مى دانى با اينكه هيچ بنده ى مخلوقى ديده نشده جز اينكه بر اساس زناشويى بوده و پدر داشته است، در پاسخ اين سؤال اين آيات به پيامبر "ص" نازل شد:

''ان مثل عيسى عندالله كمثل ادم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون الحق من ربك فلا تكن من الممترين فمن حاجك فيه من بعد ما جأك من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكاذبين؛ [ آل عمران آيه ى 61 -59. ]

مثل عيسى در نزد خدا همچون مثل آدم است كه او را از خاك آفريد و سپس به او فرمود: موجود باش، او هم فورا موجود شد اينها حقيقتى است از جانب پروردگار تو، بنابراين از ترديد كنندگان مباش هرگاه بعد از علم و دانشى كه "درباره ى مسيح" به تو رسيده "باز" كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند به آنها بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت مى كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مى كنيم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت مى كنيم، شما هم از نفوس خود دعوت كنيد، آنگاه مباهله مى كنيم و لعنت خود را بر دروغگويان قرار مى دهيم''.

پيامبر "ص" اين آيات را براى هيأت مسيحيان خواند "پس از گفت و شنود هيأت مسيحيان به پيامبر "ص" گفتند سخنان شما ما را قانع نكرد ما حاضريم با شما مباهله كنيم".
پيامبر "ص" آنها را دعوت به مباهله كرد [ مباهله "بر وزن مبارزه" در اصل از ''بهل'' "بر وزن اهل" گرفته شده به معناى رها كردن است و گاهى به معناى هلاكت و دورى از خدا آمده، از اين رو كه هلاكت همان رها كردن بنده و واگذار نمودن او به خودش مى باشد و در عرف متداول آيه به معناى نفرين كردن دو نفر به يكديگر است، تا خداوند عذابش را بر اهل باطل بفرستد و حق از باطل، مشخص گردد. ] و فرمود: ''خداوند به من خبر داده كه بعد از مباهله، بر آن كسى كه طرفدار باطل است عذاب مى رسد و به اين وسيله حق از باطل تشخيص داده مى شود.

اسقف در اين باره با عبدالمسيح و عاقب به مشورت پرداخت و تصميمشان بر اين شد كه تا صبح فردا پيامبر "ص" به آنها مهلت دهد.

اسقف در جلسه ى سرى خود به هيأت همراه گفت: ''فردا نگاه كنيد ببينيد اگر محمد"ص" با فرزندان و خاندان خود براى مباهله آمد، از مباهله با او خوددارى كنيد و اگر با ياران و اصحابش آمد، با او مباهله كنيد و نترسيد كه ادعايش بر چيزى "محكم" استوار نيست''.

فرداى آن روز فرا رسيد، ديدند محمد "ص" از خانه بيرون آمد در حالى كه دست اميرمؤمنان على "ع" را گرفته و حسن و حسين- عليهما السلام- در جلو و فاطمه"س" در پشت سر براى مباهله مى آيند.

هيأت مسيحى كه در پيشاپيش آنها اسقف بود پيامبر "ص" را با عده اى ديد، پرسيد: ''همراهان او كيستند؟''.

شخصى به او گفت: اين- اشاره به على "ع"- پسر عمو و داماد و پدر دو پسرش على "ع" است كه محبوبترين انسانها در نزد پيامبر "ص" مى باشد و اين دو كودك، دو پسر دخترش است كه پدرشان على "ع" است و محبوبترين افراد نزد پيامبر "ص" هستند و آن زن دخترش فاطمه"س" است كه عزيزترين و نزديكترين انسانها در پيشگاه رسول خدا "ص" مى باشد.

اسقف به عاقب و سيد و عبدالمسيح نگاه كرد و گفت: ''به محمد "ص" بنگريد كه با مخصوصترين و نزديكترين خاندان خود براى مباهله آمده است و با كمال اطمينان به اينكه حق با اوست آمده. اگر او ترس از برهان خود و عذاب داشت سوگند به خدا آنها را با خود نمى آورد، از مباهله با او بپرهيزيد، سوگند به خدا
اگر به خاطر رابطه با قيصر "شاه روم" نبود، من قبول اسلام مى كردم، ولى با او مصالحه كنيد و با صلحنامه، مطلب را خاتمه دهيد و سپس به وطن خود باز گرديد و درباره ى خود بينديشيد''.

آنها گفتند: ''ما مطيع فرمان تو هستيم''.

اسقف به حضور پيامبر "ص" آمد و عرض كرد: ''ما حاضر به مباهله نيستيم، با ما صلح كن به هر شرطى كه خودت انتخاب مى كنى''. رسول خدا "ص" با آنها مصالحه كرد كه: آنها هر سال دو هزار جامه ى نو "معادل هفت مثقال طلا و چهل درهم" به حكومت اسلامى بپردازند كه ارزش هر جامه ى نو "حله" چهل درهم تمام عيار مى باشد و در مورد كم و زياد شدن قيمت پارچه، معيار همان چهل درهم باشد و آن حضرت صلحنامه را براى آنها نوشت و آنها آن را گرفتند و به وطن خود "نجران" باز گشتند. [ متن صلحنامه در كتاب ارشاد مفيد، ج 1، ص 157 آمده است. ]

شخصيت على در آيه ى مباهله


در جريان هيأت نجران با توجه به آيه ى مباهله و حركت پيامبر "ص" همراه على "ع" و... چهره ى درخشان على "ع" بروشنى ديده مى شود. آنجا كه در آيه ى مذكور وجود مقدس على "ع" به عنوان جان رسول خدا"ص" معرفى شده است "وانفسنا" و اين مطلب نشان دهنده ى وصول آن حضرت به درجه نهايى كمال است، تا آنجا كه در كمال مقام و عصمت، مساوى و همسان پيامبر "ص" ذكر شده و خداوند متعال، او و همسر و فرزندانش- با وجود خردساليشان- را حجت و نشانه ى صدق نبوت پيامبر "ص" و برهان و دليل روشن دينش قرار داد و تصريح كرد كه حسن و حسين - عليهما السلام - پسران پيامبرند و مقصود از زنان در خطاب آيه ى "ونسائنا" فاطمه"س" مى باشد كه پيامبر "ص" در مباهله و احتجاج، آنها را با خود آورد. و اين جريان، فضيلت ويژه اى است براى على "ع" كه هيچ كس ازامت، در اين فضيلت با او سهيم نيست و در مفهوم معنوى آن، احدى همسان و همگون على "ع" و يا نزديك به آن نيست و اين نيز از ويژگيهاى منحصر به فرد مقام اميرالمؤمنان على "ع" است.


/ 2