شايسته سالاري در سيره امام علي(ع) - شایسته سالاری در سیره امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شایسته سالاری در سیره امام علی (ع) - نسخه متنی

سید احمد خاتمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید







شايسته سالاري در سيره امام علي(ع)





نويسنده: حجة‏الاسلام والمسلمين سيد احمد خاتمي




در مقاله گذشته به اولين ويژگي محوري كارگزاران در حكومت علي(ع) اشاره كرديم كه عبارت بود از فرهنگ خدمت‏گزاري.



و ابعاد آن را مورد بحث قرار داديم. به ياري خداوند در اين مقاله ديگر ويژگي كارگزاران در حكومت مولي را مورد بحث قرار مي‏دهيم.




لياقت مداري



از اصول اساسي در گزينش‏ها مسأله «شايسته سالاري» است. برخورداري از خصال و فضايل برجسته فردي به تنهايي نمي‏تواند محور گزينش باشد، بايد در كنار آن توان كاري نيز باشد به ديگر عبارت مجموعه «تعهد» و «تخصص» معيار گزينش است.



شايسته سالاري در قرآن



به هنگامي كه يوسف سرفرازانه از زندان آزاد شد و عزيز مصر درصدد واگذاري مسؤوليتي به او گرديد او گفت: «اجعلني علي خزائن الارض انّي حفيظ عليم؛1 مرا سرپرست خزائن مصر قرار ده كه نگه‏دارنده و آگاهم». حضرت يوسف مسؤوليت اقتصادي كشور مصر را مي‏پذيرد به دليل آن كه توانايي اداره امور در اين زمينه را دارد. او هم امانت‏دار است «حفيظ» و هم «عليم» است. آگاهي و تخصص كافي در اين زمينه دارد.



نيز زماني كه بني‏اسرائيل از پيامبري به نام «اشموئيل» درخواست فرماندهي كردند تا به همراه او با ستم‏گران بستيزند. او به درگاه خداوند روي آورد و درخواست قومش را به پيشگاه حضرتش عرضه داشت. خداوند طالوت را به فرماندهي آن‏ها برگزيد بني‏اسرائيل كه هم چنان معيارهاي مادي بر انديشه آن‏ها حكومت مي‏كرد بر اين انتصاب اعتراض كردند كه: «قالوا اني يكون له الملك علينا و نحن احقّ بالملك منه و لم‏يؤت سعة‏من المال؛ چگونه او بر ما حكومت داشته باشد با اين كه ما از او شايسته‏تريم و او ثروت زيادي ندارد.» آن پيامبر خداوند در پاسخ بر شايستگي و لياقت طالوت تكيه كرد و فرمود: «ان الله اصطفيه عليكم و زاده بسطة في العلم و الجسم؛2 خداوند او را بر شما برگزيده و علم و قدرت جسمي به او داده است». يعني در فرماندهي نظامي دو ويژگي اساسي است

1 ـ علم و آگاهي به فنون نظامي و روش‏ها و تدبيرها در اين زمينه

2 ـ توانايي جسمي و اين دو را طالوت دارد. و اين يعني شايسته سالاري.



نيز در قرآن مي‏خوانيم به هنگامي كه حضرت موسي(ع) از مصر گريخت و به مدين رو آورد و خدمتي شايسته به دختران شعيب صورت داد يكي از دختران شعيب پيشنهاد كرد كه: «يا ابت استأجره ان خير من استأجرت القويّ الامين؛3 پدرم او را اجير كن چرا كه بهترين كسي كه به اين كار مي‏آيد «قوي» و «امين» است.» دختر فهميده شعيب در اين گزينش بر لياقت حضرت موسي براي اجير شدن در خانه حضرت شعيب تأكيد مي‏كند زيرا كه از دو ويژگي برخوردار است

1 ـ توانايي جسمي زيرا او به تنهايي دلو سنگين را يك تنه از چاه كشيد

2 ـ امانت‏داري چرا كه در زمينه خانه شعيب راضي نشد دختر جواني پيش روي او راه برود چرا كه باد ممكن بود لباس او را جابجا كند، به دختر شعيب گفت من جلو حركت مي‏كنم تو پشت سر من حركت كن.4



اين هم سندي ديگر بر ضرورت عنصر شايسته سالاري در گزينش‏ها از ديدگاه قرآن است اين ويژگي را از آيات ديگر قرآن نيز مي‏توان يافت5 كه به همين مقدار بسنده مي‏كنيم.



شايسته سالاري در سيره نبوي(ص)



در سيره نبي اكرم(ص) نيز شايسته سالاري در گزينش‏ها جايگاه ويژه‏اي داشت در بينش پيامبر گرامي اسلام(ص) فضيلت و برتري‏هاي شخصي تنها معيار نبود بلكه حضرت در كنار ايمان و تعهد «لياقت» را نيز لحاظ مي‏كرد. در روايتي آمده است: روزي ابي‏ذر اين صحابي بزرگ و وفادار و مخلص پيامبر(ص) به حضرت عرض كرد آيا مرا به مسؤوليتي نمي‏گماري «الاتستعملني؟» حضرت دستي بر شانه ابي‏ذر زد و فرمود: ابي‏ذر تو را دوست مي‏دارم و هر آن چه را كه براي خود مي‏پسندم برايت نيز مي‏خواهم ليكن مسؤوليت‏ها امانت است و اگر انسان درست از عهده آن برنيايد مايه خواري و پشيماني در قيامت مي‏باشد. من تو را در مديريت ضعيف مي‏بينم بنابراين هيچ گاه امارت حتي بر دو نفر را نپذير و ولايت بر مال يتيم را بر عهده مگير «انّي اراك ضعيفا فلاتأمرن علي اثنين و لاتولّين مال يتيم.»6



اين روايت هرگز دلالتي بر كم ارجي ابي‏ذر ندارد كه شخص پيامبر بارها و بارها او را به بهترين خصال ستوده است. بلكه الهام‏بخش اين درس است كه شايسته سالاري به حدّي از ديدگاه پيامبر(ص) مهم است كه حتي در مورد شخصيتي هم‏چون ابي‏ذر نيز پيامبر در سپردن مسؤوليت به او امتناع مي‏كند چرا كه توان كاري در او نمي‏بيند.



نيز در سيره حضرت مي‏خوانيم حضرت پس از فتح مكّه عازم نبرد حنين شد و جواني بيست و يك ساله به نام «عتاب بن اسيد» را به فرمانداري مكّه برگزيد و فرمود: «لو اعلم لهم خيرا منك استعملته عليهم؛7 اگر براي اداره مكّه بهتر از تو كسي را مي‏شناختم او را برمي‏گزيدم». اين انتصاب مورد اعتراض برخي قرار گرفت حضرت فرمود: «لايحتج محتج منكم في مخالفته بصغر سنّه فليس الاكبر هو الافضل بل الافضل هو الاكبر؛8 نبايد هيچ يك از شما به خاطر كمي سنّ او مخالفت كنيد زيرا كه هر كه سنّ بيش‏تري دارد برتر نيست بلكه هر آن كس كه برتر است او بزرگ‏تر است.»



در روايتي پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: «لاتصلح الامامة الاّ لرجل فيه ثلاث خصال ورع يحجزه عن معاصي الله و حلم يملك به غضبه و حسن الولاية علي من يلي حتّي يكون كالوالد الرحيم؛ 9 رهبري و امامت امت صالح نيست مگر براي كسي كه از سه ويژگي برخوردار باشد

1 ـ پارسايي كه او را از معصيت باز دارد

2 ـ بردباري كه بتواند با آن خشمش را كنترل كند

3 ـ مديريت نيكو بر مجموعه زير پوشش مديريتش داشته باشد تا براي آنان همانند پدري مهربان باشد.»



اين ويژگي‏ها در حقيقت شرط‏هاي اساسي براي هر گزينشي است.



شايسته سالاري در سيره امام علي(ع)



امام علي(ع) اين بزرگ تربيت يافته مكتب نيز هم در گفتار و هم در رفتار خويش بر اين ويژگي تأكيد خاصي داشت.



حضرت در سخني فرمود : «ايّها النّاس ان احقّ النّاس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بامر الله فيه...؛10 اي مردم همانا سزاوارترين مردم به امر خلافت و رهبري امت تواناترين بر اداره آن و داناترين به فرمان خداوند در فهم مسايل مي‏باشد.»



از اين روايت بايد معيار را استنباط كرد كه در تمامي مسايل مربوط به حكومت از صدر كه رهبري امت است تا ذيل و پايين‏ترين مسؤوليت‏ها بايد پيوسته شايستگي محور باشد.



در سخني ديگر فرمود: «من احسن الكفاية استحق الولاية؛11 آن كس كه درست از عهده اداره امور برآيد شايستگي رهبري بر امّت را دارد.»



سفارش پيوسته مولا علي(ع) به كارگزاران خويش تأكيد بر «شايسته سالاري» در گزينش‏ها است در موارد



متعددي از عهدنامه مالك اشتر بر اين امر تأكيد شده است در بخشي از آن آمده است:



«ثم انظر في امور عمّالك فاستعملهم اختبارا و لاتولهم محاباة و اثرة و توفي منهم اهل التجربة والحياء من اهل البيوتات الصالحة والقدم في الاسلام فانّهم اكرم اخلاقا و اصح اعراضا و اقلّ في المطامع اشرافا و ابلغ في عواقب الامور نظرا؛12 سپس در امور كارگزاران‏ات بنگر آن‏ها را آزموده به كارگير (واحدي تحت عنوان گزينش داشته باشد تا صلاحيت‏ها را بررسي كند) و محور گزينشت ميل و گرايش شخصي تو نباشد زيرا كه اين دو كانوني از شعبه‏هاي جور و خيانت است و از ميان آن‏ها افرادي كه با تجربه‏تر و پاك‏تر و پيشگام‏تر در اسلامند برگزين، زيرا اخلاق آن‏ها بهتر و خانواده آن‏ها پاك‏تر و هم چنين كم طمع‏تر و در سنجش عواقب امور بيناترند.»



نيز در سخني به يكي از كارگزاران خويش فرمود:



«لاتقبلن في استعمال عمّالك و امرائك شفاعة الا شفاعة الكفالة والامانة؛13 در به كارگيري كارمندانت كه بايد زير نظر تو كار كنند واسطه و شفاعتي را نپذير مگر شفاعت «كفايت» و امانت را.» و كفايت يعني شايسته سالاري.



و خود در گزينش‏ها پيوسته بر اين اصل عنايت داشت. وقتي حضرت مالك اشتر را به استان‏داري مصر منصوب مي‏كند بر شايستگي‏هاي او تأكيد مي‏كند:



«اما بعد فقد بعثت اليكم عبدا من عبادالله لاينام ايام الخوف ولاينكل عن الاعداء ساعات الروع اشدّ علي الفجار من حريق النّار و هو مالك بن الحارث اخو مذحج...؛14 اما بعد يكي از بندگان خداوند را به سوي شما فرستادم كه به هنگام خوف خواب به چشم راه نمي‏دهد در ساعات ترس و وحشت از دشمن هراس ندارد نسبت به بدكاران از شعله آتش سوزنده‏تر است او مالك فرزند حارث از قبيله مذحج است.»



اين اصل آن قدر از نظر مولي مهم بود كه چه بسا شخصي را در آغاز براي مسؤوليتي شايسته مي‏ديد امّا در ادامه با تغيير شرايط، مي‏ديد كه مسؤولي قوي‏تر لازم است بلافاصله جابجايي صورت مي‏داد. لكن همراه با تجليل و تكريم از كارگزاري كه از مسؤوليت كنار گذاشته شده است.



به عنوان نمونه: امام علي(ع) محمد بن ابي‏بكر اين يار وفادارش را به استان‏داري مصر منصوب كرد. پس از مدّتي معاويه بر آن شد كه با حمله به مصر آن را از تحت سلطه حكومت مولي جدا كند. بر اين اساس عمروعاص را بر اين مأموريت گماشت تا مصر را اشغال كند، امام ديد براي جلوگيري از اين خطر بايد فرد مقتدري را براي مسؤوليت مصر برگزيند؛ او مالك اشتر بود. براين اساس مسؤوليت مصر را به مالك سپرده و محمد بن ابي بكر را به مدينه فراخواند. گرچه مالك به مصر نرسيده توسط ايادي معاويه به شهادت رسيد، ولي به مولا گزارش رسيد كه «محمد بن ابي بكر» از اين رفتار مولا نسبت به او ناراحت شده است. حضرت نامه‏اي براي او نوشت و او را در جريان اين عزل و نصب قرار داد:



«اما بعد فقد بلغني موجدتك من تسريح الاءشتر الي عملك و اني لم‏افعل ذلك استبطاءا في الجهد و لا ازديادا لك في الجدّ ولو نزعت ما تحت يدك من سلطانك لولّيتك ما هو ايسر عليك مؤونة و اعجب اليك ولاية؛15 اما بعد به من خبر رسيده است كه از فرستادن اَشتر به سوي مسؤوليت مصر ناراحت شده‏اي ولي اين كار را من نه به اين جهت انجام دادم كه تو در تلاش و كوششت كندي ورزيده‏اي و يا براي اين باشد كه جديّت بيش‏تري به خرج دهي، اگر آن چه در اختيارت قرار دادم از تو گرفتم تو را والي جايي قرار دادم كه درد سر كم‏تري داشته و حكومت آن برايت خوشايندتر است.»



اين برخورد مولا گوياي نكات فراواني است كه به سه نكته اشاره مي‏كنم:



1 ـ براي مسؤولين حكومت بايد پيوسته «مصلحت نظام» اصل باشد و هرگز نبايد اين اصل فداي برخي از ملاحظات در رابطه با اشخاص شود. افراد هر چه قدر هم كه محترم باشند ولي مصلحت نظام از هر مسأله‏اي مهم‏تر و بالاتر است. در اين زمينه امام راحل گفتار صريح و روشن‏گري دارند:



«طلاب عزيز، ائمه محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏ها و راديو و تلويزيون بايد... براي مردم اين قضيه ساده را روشن كنند كه در اسلام مصلحت نظام از مسايلي است كه مقدّم بر همه چيز است و همه بايد تابع آن باشيم...».16



«... اين مسأله كه نظام در اهداف خود جدّي است و با هيچ كس شوخي ندارد و در صورت به خطر افتادن ارزش‏هاي اسلامي با هر كس در هر موقعيّت قاطعانه برخورد مي‏نمايد بايد به عنوان يك اصل خدشه ناپذير براي تمامي دست اندركاران و مردم تبليغ گردد...»17



2 ـ آن كه بايد حريم خدمت‏گزاران حفظ شود و اگر مسؤولي پس از مدّتي خدمت نه به دليل تخلّف بلكه به دلايل ديگر از جمله ناتواني يا ضعف در اداره امور كنار گذاشته شد نبايد حريمش شكسته شود و بركناري‏اش به گونه‏اي باشد كه موجب هتك شود. در اين روش مي‏بينيم مولا علي(ع) از كارگزار بركنار شده تجليل مي‏كند و او را مورد مهر و محبّت قرار مي‏دهد.



3 ـ آن كه اگر مسؤولي از عهده مسؤوليت سنگيني برنيامد ولي توان اداره مسؤوليت آسان‏تري را داشت بايد از تجربه او استفاده شده و او را بر آن گمارد. نبايد در عزل و نصب‏ها به گونه‏اي عمل شود كه از تجربه مديران استفاده بهينه به عمل نيايد. مديري كه پس از سال‏ها مديريت كسب تجربه كرده و مديريت را آموخته در حقيقت سرمايه يك نظام است اين ظلم بزرگ است كه به بهانه‏اي واهي از مديران لايق استفاده نشده و تجربه فراوان آن‏ها كان‏لم‏يكن تلقّي شود. آري بايد با تخلّف در هر سطحي هرچند در بالاترين مسؤوليت و در مورد باتجربه‏ترين نيز برخورد شود. ولي هرگز نبايد مسائل خطي، جناحي، سليقه‏اي سبب شود كه از تجربه مديران كارآمد استفاده نگردد.



در اين سيره امام بي‏بيم محمد بن ابي بكر را از مسؤوليت زمام‏داري مصر بركنار كرده و او را در مسؤوليتي ديگر به كار مي‏گيرد.



اميد كه اين روش امام علي(ع) نصب العين تمامي كارگزاران نظام اسلامي باشد ان شاء الله.








1 ) سوره يوسف، آيه55.


2 ) سوره بقره، آيه247.


3 ) سوره قصص، آيه26.


4 ) تفسير نورالثقلين، ج4، ص123.


5 ) بنگريد به سوره نمل آيه39 و سوره نحل آيه76.


6 ) بحارالانوار، ج22، ص406. بحارالانوار طبع بيروت، ج72، ص342 و طبع ايران ج75، ص342؛ و صحيح مسلم ج3، ص1457، كتاب الامارة، باب4، ح1825.


7 ) اسدالغابة، ج3، ص358.


8 ) ناسخ التواريخ، حالات النبي، ص387.


9 ) اصول كافي، ج1، ص407، كتاب الحجة باب مايجب من حق الامام علي الرّعية، ح8.


10 ) نهج البلاغه، خطبه173. (براساس نهج البلاغه صبحي صالح، نسخه معجم و...)


11 ) الغرر والدرر، ج5، ص349، حديث8025.


12 ) نهج البلاغه، نامه53.


13 ) نظام الحكم والاداراة في الاسلام، ص301.


14 ) نهج البلاغه، نامه38.


15 ) همان، نامه34.


16 ) صحيفه نور، ج21، ص112.


17 ) همان، ص113.

/ 1