بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آيينه ميراث ـ شماره12، بهار 1380 نقد و معرفي كتاب
شرح ديوان منسوب به اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع)
سيد محمد مهدي جعفري آيا شاعري با شعور ورزيدن و دريافت حقايق پنهاني داشتن هم پيوند است؟ يا چنانچه برخي از افراد تصور ميكنند، شاعر با منطق رياضي و استدلال عقلي سروكار ندارد و احكامي كه در شعر صادر ميكند از حكمت به دور است! قرآن در وصف گروه اخير فرموده است: ‹‹و الشعراء يتّبعهم الغاوون. ألم تر أنّهم في كلّ وادٍ يهيمون. و أنّهم يقولون ما لايفعلون ؟›› ( سور? شعراء آيات 224 تا 226) اين آيات در مكّه نازل شده است، يعني در هنگامي كه با شنيدن آيات قرآن ، پيامبر گرامي اسلام را به شاعر بودن و كاهن و مجنون بودن متهم ميكردند. بعدها كه اين حقيقت جا افتاد كه آيات قرآن نه شعر است و نه همانند گفت? كاهنان و نه به گفت? يک آدم مجنون ميماند، و شاعران سياسي گوي به خدمت اسلام و قرآن و پيامبر درآمدند و نسبت به اين آيات زبان به اعتراض گشودند، بي آنكه در آن حقيقت تغييري داده شود، اين استثنا بدان زده شد كه ‹‹إلاّ الّذين آمنو و عملوا الصّالحات... ››(همان /227) . و پيامبر گرامي فرمود :‹‹ إنَّ مِنَ الشِّعِِر لَحِكمَةٌٌ›› بي گمان برخي از شعرها حكمت است. و ترديدي وجود ندارد كه امام علي بن أبي طالب (ع) هم شعرشناس بوده است و هم شعر ميسروده است . دليل بر شعرشناسي آن بزرگوار داستاني است كه بخش پاياني آن در نهج البلاغه (بخش سوم ، حكمت 455) چنين گزارش شده است: از اميرالمؤمنين (ع) پرسيدند: [از ميان شاعران دور? جاهلي] از همه شاعرتر كيست؟ پاسخ دادند : ‹‹ آنان همگي در يک ميدان [براي مسابقه با يكديگر] اسب نراندهاندكه بتوان برنده و نفر اول را شناخت . ليكن اگر ناچار باشيم [از ميان آنان تنها يک نفر را به عنوان بهترين شاعر معرفي كنيم] پس آن پادشاه سرگردان (يا بسيار گمراه) است ›› . و اين قولي است كه جملگي شعر شناسان و پژوهشگران در تاريخ ادبيات عرب پيش از اسلام ، برآنند . و سرگردان يا گمراه همان امرؤالقيس كِندي شاهزاد? يمني است كه در زمان پدر راه و رسم ولايت عهدي را كنار گذاشته با دوستان و نديمان به نوشخواري و عيّاشي و فساد سرگرم بود، و هنگامي كه خبر كشته شدن پدرش به دست افراد قبيل? بني اسد را براي او آوردند، چون به شر ب مدام سرش گرم بود، گفت : فردا . و از فرداي آن روز درصدد انتقام گرفتن از بني اسد بر آمد و در اين راه سرگشت? بيابانها و كشورها و قبيله ها شد و جان بر سر اين كار گذاشت. اين سخن ، ونيز تمثّلهايي كه اميرالمؤمنين در ضمن سخنان خود به اشعار ديگران، و گاه با ذكر شاعر : (كما قال اخو هوازن، كما قال اخو بني سليم و...) به عمل آورده، نشان ميدهد كه در حفظ شعر ديگران، يا دست كم حفظ برخي ابيات پرمحتوا و حكمت آميز كه غالباً به صورت ضرب المثل در آمده بودند عنايتي داشته است. از اين ها گذشته، رجزهايي در هم? جنگها كه اميرالمؤمنين در آنها شركت داشته است، وصف آن جنگها و جنگاوران، از وي در سيره ها ، بويژه سيرت رسول الله منسوب به ابن اسحاق ، و در سير? ابن هشام ، و طبقات ابن سعد و برخي ديگر از منابع كهن، گزارش كرده اند كه گوياي توانايي او در شعر و شاعري است.