مقدمه
اصولا پس از قبول داورى از طرف مردم عراق كه با مكر گروه شامى و در راس آنان عمرو بن عاص به وجود آمد، حضرت امام على "ع" با راى اكثريت مردم عراق ملزم شد تانه تنها به قبول داورى صحه بگذارد بلكه مجبور شد به داورى شخصى "ابوموسى اشعرى" گردن نهد كه در يك گام قبل، مردم كوفه را از پيوستن به سپاه آن حضرت به طرف بصره برحذر داشته بود و اينك در جريان داورى نيز نيرنگ خورده و به طور كلى مردم عراق را با پريشانى عمل كرد خود چه در كوفه و چه در دومه الجندل وانهاده بود. اكنون با ظهور خوارج در اولين روزهاى پس از پذيرش داورى، شقاق و نفاق در ميان عراقيان به وجود آمد و كار بسيج نيروى همگانى را براى حضرت امام "ع" جهت رزم نهايى با شاميان دچار اختلال كرد. زيرا نخست از يك سو، منطقه ى مهم مصر كه تحت سلطه ى امام على "ع" بود، اينك توسط سپاهيان شام فتح شده بود و از طرف ديگر خوارج
با اقدامات خود، ثبات و امنيت كوفه و اطراف آن را بر هم زده بودند. در اين ميان، معاويه با سعى و تلاش وافر به اقداماتى دست يازيد كه در طول تاريخ چهل ساله ى حاكميت اسلام بى سابقه بود. او نه تنها اصل غارات را جهت تاراج اموالمردم و تضعيف حكومت حضرت تجويز كرد، بلكه در خلال آن، فرمانداران معاويه به قتل كودكان و اسيرى گرفتن زنان مسلمان پرداختند كه براى هميشه در تاريخ محكوم و غير قابل دفاع است.
''و مالنا الا نتوكل على الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن على ماء اذيتمونا و على الله فليتوكل المتوكلون''. "ابراهيم: 12"
اى مصحف آيات الهى رويت
سرچشمه زندگى لب دلجويت
محراب نماز عارفان ابرويت
وى سلسله اهل ولايت مويت
محراب نماز عارفان ابرويت
محراب نماز عارفان ابرويت
سپاه كوفه، گام هاى اختلاف
در گرماگرم پيكارهاى سخت نبرد صفين و درست هنگامى كه لحظه ى پيروزى نهايى سپاهيان امام على "ع" بر سپاه معاويه، قريب الوقوع مى نمود، چهره ى نيرنگ ''برافراشتن قرآن ها بر نيزه'' خودنمايى كرد و به منظور از هم پاشيدن توان نظامى سپاه امام "ع" اين حيله به سرعت كارساز شد و اختلافى در ميان نيروهاى وابسته به حضرت امام "ع" ايجاد كرد كه سرانجام با شهادت آن امام "ع" خاتمه يافت. يعقوبى در كتاب مشهور خود ضمن اينكه آخرين لحظات نبرد را به سود سپاه حضرت امام "ع" توصيف كرده است و سپاه شام را در حال گريز نشان مى دهد، اينچنين از نيرنگ عمرو بن عاص، خطاب به معاويه، پرده برمى دارد:
جز يك چاره باقى نمانده است و آن هم اين است كه قرآن ها را بلند كنى و آنها را به آنچه در آن است بخوانى و به ترك جنگ دعوت كنى و تندى ايشان را درهم شكنى و ايشان را پراكنده و ناتوان سازى. [ احمد بن ابى يعقوب يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ترجمه ى محمد ابراهيم آيتى، ج 2، چ 3، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1362، ص 90. ]
پس از اين قضيه، هر چه حضرت امام و ياران باوفا و هشيار او تلاش كردند تا نيروهاى عراقى را به عمق فريبكارى و نيرنگ سازى سپاه شام آگاه سازند، نتيجه اى نداد و آنان قبول متاركه ى جنگ را از طرف امام، در فراخوانى مالك اشتر، و ترك صحنه ى
جنگ، خواستار شدند. حضرت امام "ع" به ناچار مالك اشتر را كه اينك در يك قدمى پيروزى نهايى بود فراخواند و به قبول حكميت تن در داد، زيرا نيروهاى عراقى جدا خواستار ترك منازعه و درگيرى بودند. اين گام نخست بروز اختلاف در ميان سپاهيان عراقى بود. در اين مرحله پس از ترك مخاصمه، پيمان نامه ى [ محمد بن جرير طبرى، تاريخ الامم و الملوك، ج 3، الطبعه الثانيه، بيروت، لبنان، دارالكتب العلميه، 1408 ه، ص ص 103 و 104. ] بلندبالايى نگاشته شد كه از هر دو طرف سران و سرداران اصلى، متن پيمان نامه را انگشت امضا نهادند، بخشى از بندهاى اين پيمان نامه:
در امان بودن مردم بر جان و مال و خاندان خويش بود و آزادى راه ها و ديگر مراعات و وفاى اين پيمان الهى، و امت بازوى بازدارنده و كوبنده ى كسى شناخته شد كه در اين زمينه راه الحاد و ستم پيشه گيرد يا بخواهد اين پيمان را بشكند. [ نصر بن مزاحم منقرى، پيكار صفين، ترجمه ى پرويز اتابكى، چ 2، شركت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1370، ص ص 699 -698. ]
گام بعدى اختلاف، مسئله ى تعيين داوران بود. از طرف سپاه شام، عمرو بن عاص معرفى گرديد و از طرف سپاه امام على "ع" دو ديدگاه وجود داشت. ديدگاه نخست مربوط به حضرت امام "ع" بود كه ايشان ابتدا عبدالله بن عباس را نامزد چنين داورى نمودند كه متاسفانه اكثريت سپاهيان عراقى نپذيرفتند و سپس امام، مالك اشتر را پيشنهاد كردند كه، اين نظر نيز، مورد قبول واقع نگرديد. ديدگاه دوم، مربوط به عراقيان بود كه اصرار بر رد نظرات امام "ع" و تعيين فردى به نام ابوموسى اشعرى كه از جنگ كناره گيرى كرده بود، داشتند.
در مسئله ى تعيين داورى، هر چه حضرت امام "ع" تلاش كردند تا با ذكر سابقه ى ابوموسى، نظر مردم را تغيير دهند موفق نگرديدند. امام در اين باب چنين اشاره كردند كه:
ابوموسى اشعرى دشمن است و مردم را در كوفه از يارى من بازداشت و آنها
را نهى كرد كه با من همراهى كنند. [ احمد بن ابى يعقوب، پيشين، ص 90، و نيز رجوع كنيد به: احمد. اين اعثم كوفى، الفتوح، ج 2، الطبعه الاولى، بيروت، لبنان، دارالكتب العلميه، 1406 ه، ص 193. ]
لكن عراقيان گفتند: ما جز او به فرد ديگرى رضايت نمى دهيم. لذا با درخواست بعضى گروه هاى رزمنده، على رغم نظر منفى حضرت امام و خاصان يارانش، [ محمد بن على بن طقطقى، تاريخ فخرى در آداب ملكدارى دولتهاى اسلامى، ترجمه ى محمد وحيد گلپايگانى، چ 3، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، 1367، ص 124. ] پس از اتمام حجت، تن به قبول داورى ابوموسى دادند.
فتح مصر، كليد نبردهاى موسوم به غارات
اينك، موج اختلاف در سپاه امام "ع" كه منطقه و صحنه ى جنگ را به سمت كوفه ترك مى گفتند، فزونى گرفت و گروه خوارج با جدا كردن صف خود از صف ياران امام، مشكلات فراوانى پيش روى حكومت حضرت ايجاد كرد.
با هجوم تبليغاتى خوارج، كوفه و اطراف آن دچار تشديد اختلاف گرديد و آشوب و فتنه، منطقه ى تحت نفوذد امام "ع" را فراگرفت ولى جبهه ى شام، با اتحاد و يكدستى خاصى منتظر نتيجه ى حكميت شد. پس از اعلام نتيجه ى حكميت و فزونى اختلاف كوفيان، شام اين كه قدمهاى بلند خود را جهت رسوخ و نفوذ در حوزه ى جغرافيايى تحت حاكميت امام "ع" برمى داشت و لذا ابتدائا نگاه ها را متوجه مصر كرد كه اينك كليد و مقدمه ى ديگر حلقه هاى بعدى نيز مى توانست به شمار آيد، مصر، با همه ى سوابق تاريخى اش سرانجام در سال 38 هجرى، [ احمد بن ابى يعقوب، پيشين، ص 98. ] با شهادت دو يار برجسته ى امام يعنى محمد بن ابى بكر و مالك اشتر، تسليم شد و خبر فتح آن توسط نيروهاى معاويه در كوفه پخش گرديد. حضرت امام "ع" به قدرى از شهادت دو سردار خود متاثر شدند كه عبدالله بن عباس ب به منظور عرض تسليت از بصره عازم كوفه شد و به خدمت امام رسيد تا خاطر امام را تسلى دهد.
فتح مصر براى شام از اهميت بسيارى برخوردار بود، چه به لحاظ انگيزه هاى انتقام جويانه از عامل امام و چه به لحاظ بالا رفتن توان نظامى و نيروى انسانى و بالا بردن روحيه ى شاميان و برعكس، تضعيف روحيه ى سپاه از هم پاشيده ى كوفه. فتح مصر به همان ميزان كه براى نيروهاى معاويه سودمند افتاد، براى كوفه زيان هاى سنگين و جبران ناپذيرى را در پى داشت كه در اينجا فرصت تحليل همه ى جوانب آن نيست.
در يك جمع بندى كلى بايد اذعان كنيم كه اينكه از چند جهت آشفتگى كوفه با سرعت هر چه بيش تر خودنمايى مى كرد.
پس از پايان نبرد صفين و فتح مصر، گزيده ترين و زبده ترين، جنگجويان و ياران امام به شهادت رسيده بودند كه حضرت امام "ع" در قسمتى از خطبه 182 [ امام على، نهج البلاغه، ترجمه ى سيد جعفر شهيدى، چ 4، تهران، شركت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372، ص 192. ] نهج البلاغه، علنا از آن نام مى برد و خلاء وجودى آنان را براى مردم يادآور مى شود. خصوصا افرادى چون عمار ياسر، ابن تيهان، ذوالشهادتين و هم زمان آنان كه جان خود را در راه حق نثار كردند و شهادت سرداران ديگرى چون هاشم بن عتبه، مرقال و مالك اشتر نخعى و محمد بن ابى بكر و...
از سوى ديگر على رغم آنكه كوفه در غم از دست دادن فرزندان خود كه در نبرد صفين به شهادت رسيده بودند گريان و عزادار [ نصر بن مزاحم منقرى، پيشين، ص ص 736 -735. ] بود، ظهور ناميمون و شوم خوارج و عمليات آنان نيز برآشفتگى كوفه و پريشان حالى سپاه امام افزود.
دمشق، آغاز بلند پروازى
حال، بصره كه در جنگ جمل، يك بار رودرروى سپاه على "ع" صف آرايى كرده بود اينك با ميل به سوى معاويه به صحنه ى اولين رويارويى نبردهاى غارات تبديل شد.
طبرى در اين باره مى نويسد:
در اين سال "38" معاويه عبدالله بن عمر بن الحضرمى را به بصره فرستاد. [ محمد بن جرير طبرى، پيشين، ص 135. ]
مشخص است كه به محض فتح مصر و حركت خوارج، نبردهاى غارات، سامان دهى شدند. اصولا بايد اين نكته بيان شود كه غارات، به آن دسته از دست اندازى هاى سپاه شام تحت فرمان معاويه به سرزمين هاى تحت حاكميت امام على "ع" و چپاول و غارت مردم آن مناطق، اطلاق مى شود. معاويه پس از نتيجه ى داورى و حكميت، پيمان نامه اى كه امنيت مردم را تضمين مى كرد زير پا گذاشت و نيروهاى خود را به سمت مناطق مختلف با فرامينى روشن، گسيل داشت. بحث بنده، ورود و بررسى و شرح تمام جزئيات نبردهاى مربوط به غارات نيست. زيرا مطلب بسيار طولانى و مفصل خواهد شد. اينك در دو جدول، با ذكر منابع آن به معرفى اسمى سران سپاه شام و مكان حضور آنان خواهم پرداخت به نتايج مختصر آن نيز اشاره اى داشته باشيم:
معرفي سران سپاه و مکان حضور آنان "1"
1" نام فرمانده سپاه شام: عبدالله بن عامر حضرمى- مكان غارات: بصره "برخى اين حركت را جزو غارات ندانسته و مانند فتح مصر آن را مطرح كرده اند"- منابع: نهايه الارب ج 7، انساب الاشراف جلد 2، الغارات جلد 2، تاريخ طبرى جلد 3.
2" نام فرمانده سپاه شام: سفيان بن عوف غامدى- مكان غارات: هيت، انبار و مداين- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الفتوح جلد 2، الغارات جلد 2، تاريخ يعقوبى جلد 2، تاريخ طبرى جلد 3.
3" نام فرمانده سپاه شام: عبدالله بن مسعده فزارى- مكان غارات: تيماء- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، تاريخ يعقوبى جلد 2، تاريخ طبرى جلد 3.
4" نام فرمانده سپاه شام: نعمان بن بشير- مكان غارات: عين التمر- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الغارات جلد 2، تاريخ يعقوبى جلد 2، تاريخ طبرى جلد 3.
5" نام فرمانده سپاه شام: ضحاك بن قيس- محل غارات: واقصه و قطقطانه- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الفتوح، جلد 2، الغارات جلد 2، تاريخ يعقوبى جلد 2، تاريخ طبرى جلد 3.
6" نام فرمانده سپاه شام: يزيد بن شجره ى رهاوى- مكان غارات: مكه- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الفتوح جلد 2، الغارات ج 2، تاريخ طبرى جلد 3.
7" نام فرمانده سپاه شام: عبدالرحمن بن قباث بن اشيم- مكان غارات الجزيره- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الفتوح جلد 2.
8" نام فرمانده سپاه شام: حبيب بن مسلمه و حارث بن نمر تنوخى- محل غارات: الجزيره- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الفتوح جلد 2.
9" نام فرمانده سپاه شام: زهير بن مكحول عامرى- محل غارات: سماوه "ناحيه اى ميان شام و كوفه"- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الغارات جلد 2.
10" نام فرمانده سپاه شام: مسلم بن عقبه مرى- محل غارات دومه الجندل- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الغارات جلد 2.
11" نام فرمانده سپاه شام: بسر بن ابى ارطاه فهرى- محل غارات مكه و مدينه يمن "صنعاء"- منابع: نهايه الارب جلد 7، انساب الاشراف جلد 2، الفتوح جلد 2، الغارات جلد 2، تاريخ يعقوبى جلد 2، تاريخ طبرى جلد 3. [ احمد نويرى، نهايه الارب، ترجمه ى دكتر محمود مهدوى دامغانى، ج 7، تهران، اميركبير، 1364، ص ص 43 -35.- احمد بن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، چ 1، بيروت لبنان، موسسه اعلمى للمطبوعات، 1394، ص ص 475 -423.- احمد بن اعثم كوفى، پيشين، ص ص 235 -215. ابراهيم بن محمد ثقفى كوفى، الغارات، ج 2، چ 2، تهران، انجمن آثار ملى، 1355، اكثر صفحات.- احمد بن ابى يعقوب، ص ص 110 -101.- محمد بن جرير طبرى، پيشين، ص ص 153 -135. ]
معرفي سران سپاه و مکان حضور آنان "2"
1" فرمانده: نعمان بن بشير انصارى- تعداد نيروها: هزار نفر- منطقه اعزامى: عين التمر- استاندار منطقه: مالك بن كعب- فرمانده كمكى: عبدالرحمن بن محنف- نتيجه: درگيرى و جنگ و گريز، سپس فرار نعمان و نيروهايش به سمت دمشق.
2" فرمانده: سفيان بن عوف- تعداد نيروها: شش هزار نفر- منطقه اعزامى: هيت، انبار و مداين- استاندار منطقه: كميل بن زياد نخعى و اشرس بن حسان بكرى- فرمانده كمكى: سعيد بن قيس- نتيجه: قتل فرمانده ى مستقر در پادگان انبار به همراه سى تن از ياران امام، غارت اموال مردم توسط سپاه شام و بازگشت به دمشق.
3" فرمانده: عبدالله بن مسعده ى فزارى- تعداد نيروها: هزار و هفتصد نفر- منطقه ى اعزامى: تيماء- فرمانده كمكى: مسيب بن نجبه ى فزارى همراه "دو هزار نفر"- نتيجه: غارت اموال باديه نشينان، درگيرى نيروهاى امام على "ع" و فرار نيروهاى شامى پس از محاصره.
4" فرمانده: ضحاك بن قيس- تعداد نيروها: سه هزار نفر- منطقه اعزامى: واقصه و قطقطانه- فرمانده كمكى: حجر بن عدى كندى "همراه چهار هزار"- نتيجه: غارت و شبيخون نيروهاى شامى بر واقصه، به قتل رساندن نماينده ى امام و ياران و شيعيان امام على "ع". درگيرى حجر با ضحاك و كشتن نوزده تن از ياران ضحاك و فرار ضحاك به دمشق.
5" فرمانده: يزيد بن شجره ى رهاوى- تعداد نيروها: سه هزار نفر- منطقه ى اعزامى: مكه- استاندار منطقه: قثم بن عباس- فرمانده كمكى: معقل بن قيس- نتيجه: ترساندن مردم مكه و برگزارى حج با توافق قثم عامل امام و در راه برگشت درگيرى با نيروهاى امام و اسارت چند تن از ياران يزيد و مبادله آنها با اسرايى كه در دست معاويه بودند.
6" فرمانده: عبدالرحمن بن قباث بن اشليم- منطقه ى اعزامى: شهرهاى جزيره- استاندار منطقه: شبيب بن عامر- فرمانده كمكى: كميل بن زياد- نتيجه: سرداران معاويه وادار به گريز شدند و گروه زيادى از شامى ها به قتل رسيدند و سپاه امام پيروز شد.
7" فرمانده: حبيب بن مسلمه- منطقه ى اعزامى: شهرهاى جزيره- استاندار منطقه: شبيب بن عامر- نتيجه: تعقيب شامى ها تا منطقه بعلبك و حمله ى سپاهيان شبيب به نواحى رقه و گرفتن اسب و سلاح مردم آن منطقه و گزارش پيروزى درخشان شبيب به كوفه.
8" فرمانده: حارث بن نمر تنوخى- منطقه ى اعزامى: شهرهاى جزيره- استاندار منطقه: شبيب بن عامر- نتيجه: اسارت هفت تن از ياران و شيعيان امام على "ع" و مبادله ى آنها با اسرايى از نيروهاى معاويه كه در كوفه بودند.
9" فرمانده: زهير بن مكحول عامرى- منطقه ى اعزامى: سماوه "ناحيه اى بين شام و كوفه"- فرمانده كمكى: جعفر بن عبدالله، عروه بن عشيه، جلاس بن عمير- نتيجه: به قتل رسيدن جعفر بن عبدالله اشجعى و فرار نمايندگان ديگر كوفه.
10" فرمانده: مسلم بن عقبه سرى- منطقه ى اعزامى: دومه الجندل- فرمانده كمكى: مالك بن كعب همدانى- نتيجه: جنگ و درگيرى و فرار بدون نتيجه ى نيروهاى شامى به دمشق.
11" فرمانده: بسر بن ابى ارطاه فهرى- تعداد نيروها: سه هزار نفر- منطقه ى اعزامى: حجاز "مدينه و مكه" يمن و صنعاء عبيدالله بن عباس "يمن" و جانشين وى عبدالله عبدالمدان حارثى- استاندار منطقه: ابوايوب انصارى "مدينه" جاريه بن قدامه به همراه دو هزار نفر وهب بن مسعود نيز با دو هزار نفر- نتيجه: گريختن نماينده ى امام از مدينه. ويرانى چند خانه در مدينه و تهديد جدى مردم مدينه و مكه، به شهادت رسيدن جانشين نماينده ى امام در يمن و شهادت فرزندان خرسال عبيدالله و كشتن گروهياز شيعيان على "ع" و متقابلا كشته شدن گروهى از طرفداران عثمان و فرار بسر از پيش روى جاويه و رسيدن خبر شهادت امام على "ع" در مكه به جاريه.
12" فرمانده: عبدالله بن عامر حضرمى- منطقه ى اعزامى: بصره- استاندار منطقه: عبدالله بن عباس و جانشين وى زياد بن عبيد- فرمانده كمكى: اعين بن ضبيعه مجاشعى و جاويه بن قدامه- نتيجه: شهادت اعين و سپس حضور جاويه در بصره و قتل ابى حضرمى و بعضى از يارانش.