بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
الف . مواليمسلمانان غير عرب كه در جنگ با مسلمانان شركت نكرده و اسير نشده بودند به طور كلي «موالي عرب» به شمار ميآمدند ، زيرا اعراب بدين سبب كه بلاد آنها را با جنگ فتح كرده بودند ، آنان را بندگان «آزاد كرده خويش» ميشمردند .از اهل ذمّه هم كساني كه رفته رفته دين پدران خويش را رها ميكردند و آيين مسلماني برميگزيدند جزو موالي به شمار ميرفتند .34موالي اعم از نظامي و غيرنظامي ، بنا بر نوع پيوستشان به جامعه اسلامي ، مراتب و درجات متفاوتي در اجتماع داشتند ، از دسته نظامي كه بگذريم ، ساير موالي از تقسيمبندي زير خارج نبودند :1 . اسيران جنگياسيران جنگي در آغاز عنوان برده داشتند و غلام قبايل و خاندانهاي عرب بودند . اينان با گرويدن به اسلام آزادي خود را باز يافتند . ولي مجبور بودند به خانوادهاي كه قبلاً غلامشان بودند ، وابسته باشند . به مفهوم فنّي و در اصطلاح ريشهاي ، موالي حقيقي اين گروه بودند .2 . روستاييان و كشاورزانشهرها و روستاهاي اينان در اثناي غلبه مسلمانان ، منهدم شده بود ، لذا زمينهاي كشاورزي خود را رها كردند و به منظور يافتن كار ديگر به سوي كوفه - تازه تأسيس - روان شدند .3 . پيشهوران و صنعتگرانگروههاي زيادي از ايرانيان كه مسلمان شده بودند براي بهبود بخشيدن به وضعيت اقتصادي خود به عنوان پيشهور و صنعتگر به كوفه ميآمدند .4 . تازه مسلمانان از خاندانهاي شريفاين گروه از مسلمانان از پرداخت جزيه معاف بودند ولي ميبايست ماليات زمين (خراج) را بپردازند .35بر اين تقسيمبندي بايد تعداد چشمگيري از اسيران زن را كه بهره فاتحان عرب خود شده بودند ، افزود . اينان به همسري مشروع اسيركنندگان عرب درآمدند و برايشان فرزندها به دنيا آوردند ، نتيجه اين بود كه در مدت كمتر از بيست سال ، در حدود زماني كه علي عليهالسلام به كوفه آمد ، نسل جديد جواني از اعراب در كوفه وجود داشتند كه از نظر مادر ، ايراني بودند .36ب . حمراء ديلمعدهاي از ايرانيان ساكن در كوفه به اين نام خوانده ميشدند . در اين كه چرا به «حمراء» و «حمراء ديلم» معروف شدند ، صريحا در تاريخ چيزي نيامده است . مرحوم محدّث ارموي در حاشيه كتاب الغارات از ابوعبيد قاسم بن سلام37 نقل ميكند كه گفته است اين كه ايرانيان را سرخپوشان - حمراء - خواندهاند به اين دليل است كه عربها اغلب سبزه و عجمها بيشتر سرخ و سفيد بودند . مراد از سرخها كساني بودند كه عمدتا «سفيدرو» بودند .38 به گفته جرجي زيدان بنياميه مسلمانان غيرعرب را موالي ميخواندند ، همچنين آنها را سرخپوست (احمر) ميگفتند و در فرهنگ عرب ، هر عجمي احمر لقب دارد .39ج . اسواراناسواران سپاهي از نژاد غيرايراني بوده است كه يزدگرد از سنديان فراهم آورده بود . سپس انبوهي ايراني به آنان پيوست ، آن چنان كه ديگر مسأله نژاد آنها مطرح نبود .40به هر حال موالي (ايرانيان : اعم از اسيران مسلمان شده ، مهاجران مسلمان ، حمراء ديلم و اساوره) در كوفه اجتماع بزرگي را تشكيل دادند و جمعيت آنها افزايش يافت . از جمله قرايني كه بر فراواني آنها در كوفه دلالت دارد ، اين است كه گاهي يك مرد عرب از اهل كوفه با ده يا بيست نفر از موالي خود از خانه خارج ميشد . دليل ديگر فراواني و اهميت وجود آنها در كوفه ، مساجدي است كه ساخته بودند ؛ مانند مسجد الموالي ، مسجد الحمراء و مسجد مروزيه . حتي گفتهاند تعداد موالي به نصف ساكنان كوفه رسيد .41از ديگر اقوام ساكن در كوفه سيابجه بودند . آنها از اهالي سوماترا بودند كه به هند و عراق و سرانجام به سواحل خليجفارس كوچ كرده بودند . ايشان پس از اسلام هم در اين ناحيه حضور داشتند . زيرا ساسانيان براي دفاع در مقابل دزدان دريايي از ايشان استفاده ميكردهاند . بنابر روايات بلاذري سيابجه تنها در بصره ساكن بودهاند ، زيرا گروهي از كوفه همراه با زُطها42 به امام علي عليهالسلام در ذيقار پيوستند . سيابجه پس از پيوستن اسواران همراه با اقوام زُط حليف بني حنظله شدند . سيابجه و زُطها در سپاه ايران ابتدا لشكرياني از اهل سند بودند كه گرفتار آمده و ايرانيان براي آنها وظيفه تعيين كرده بودند . اينان از جمله كساني بودند كه در همين نخستين جنگهاي ايران اسير شده بودند چون از موقعيت اسواران آگاه شدند اسلام آوردند . ابوموسي نيز آنان را مانند اسواران در بصره منزل داد . گروهي از سيابجه متصدي بيتالمال در بصره بودند . شمار آنها را برخي چهل و برخي چهارصد تن گفتهاند .43وقتي طلحه و زبير به قصد جنگ جمل وارد بصره شدند و عثمان بن حنيف انصاري از سوي حضرت علي عليهالسلام والي بصره بود . سيابجه از تسليم بيتالمال به طلحه و زبير تا قبل از آمدن حضرت خودداري كردند . افراد طلحه و زبير هم به فرماندهي عبداللّه بن زبير به آنها شبيخون زدند و همه آنها را كشتند ، فرماندهي سيابجه در آن موقع با ابوسالمه زُطي بود كه مردي صالح بود .44در جريان جنگ جمل با اين كه سيابجه و رظُها حليف بني تميم و بيشتر بنيتميم دشمن اميرالمؤمنين بودند ، آنها جزو سربازان علي عليهالسلام باقي ماندند .45 بعدها معاويه گروهي از آنها را به سواحل شام و انطاكيه منتقل كرد .46در پايان اين مباحث يادآور ميشويم كه آنچه كه گفته شد در مورد اقوام و قبايل و گروههاي بزرگ ساكن كوفه بود . مسلما با توجه به مركزيتي كه كوفه در عالم اسلامي يافته بود ، افراد بسياري از ساير شهرها به دلايل مختلف به اين شهر كوچ كردند . همچنين بردگان و غلامان غير ايراني نيز در اين شهر حضور داشتند . اما از نظر تعداد و از جهت سياسي قابل توجه نبودهاند .
كوفه قبل از علي عليهالسلام
چنان كه مشاهده كرديم كوفه به عنوان يك پايگاه نظامي آماده به خدمت براي جنگجويان اسلام كه قصد حركت به سوي ايران را داشتند ، ساخته شد . عليرغم اين كه اين شهر در طي گذشت زمان تغييراتي را به خود ديد ، همچنان وظيفه اوليه آن باقي بود و جنگجويان فراواني از سراسر شبه جزيره عربستان به منظور آماده باش براي اجراي فرمان خليفه مبني بر اعزام جهت جنگ يا به عنوان نيروي كمكي ، به اين سرزمين وارد ميشدند .با پيگيري خط سير فتوحات اسلامي درمييابيم كه كوفه و كوفيان در اين مسير نقش مهم و فعالي را برعهده داشته و هرگز از مشاركت در فتح خودداري ننمودهاند .براساس گزارش مورخان يكي از اقدامات عمر در كوفه ، آمادهسازي چهار هزار اسب به منظور حوادث احتمالي بوده كه زمستانها در قسمت مقابل و سمت چپ قصر كوفه نگهداري ميشدند . آنجا طويله خوانده ميشد . به هنگام بهار آنها را ميان رود فرات و خانههاي كوفه ميبردند ، مسؤول نگهداري اسبها سلمان بن ربيعه باهلي و چند نفر از اهالي كوفه بودند .47اولين جنگي كه نيروهاي كوفي در آن حضور داشتند ، كمي بعد از تأسيس كوفه و در سال 17ه·· . بود . در اين سال روميان قصد جنگ با ابوعبيدة بن جراح و مسلمانان مقيم مصر را داشتند و در اين راه مردم جزيره با آنان همپيمان شده بودند كه نهايتا با آمدن سپاه كوفه ، دست از پيمان خود برداشته و متفرق شدند و بدين ترتيب روم شكست خورد و با ياري سپاه كوفه مسلمانان پيروز گشتند .48 همچنين در اين سال سپاهيان كوفه موفق به تصرف جزيره شدند و در فتح رامهرمزد ، شوش ، تستر و نهاوند نيز شركت داشتند .49