چنان كه قبلاً نيز اشاره شد انگيزه اوليه پيدايي كوفه ايجاد يك پايگاه نظامي ، درپي تصرف مدائن و فتح پايتخت شاهان ساساني شكل گرفت كه به رغم نظر اوليه عمر مبني بر اكتفا به فتوحات مسلمانان در عراق ، بر آنها مسلم گشت كه فتح كامل ايران ميسر و قريبالوقوع خواهد بود ، لذا به اين منظور ، وجود پايگاه وارد و گاهي به منظور سكونت نيروهاي عرب ضروري تشخيص داده شد .19 اما در باب علل جابهجايي سپاه از مدائن به كوفه ، آينده نظرهاي متعددي ارائه شده : نياز و ميل به داشتن يك هويت فرهنگي ، سهولت امكان برقراري ارتباط با مام وطن ، ايجاد فاصله با مردم تحت سلطه ، الزامات نظامي و . . . .در يكي از دو روايتي كه بلاذري به استناد منابع سني (مانند واقدي) نقل كرده ، آمده كه دليل اصلي اين كار فرمان عمر به سعد بوده است . در اين فرمان از سعد خواسته شده «محلي براي مهاجرت» تهيه شود كه هيچ بحري (رودي) آن را از مدينه جدا نكند20 و بنابراين از لحاظ فضايي ، ادامه سرزمين عربستان باشد . اما در همه منابع ديگر دلايل اقليمي براي اين كار ذكر شده است . نگاهي به نوشتههاي طبري بيندازيم : در پنج روايتي كه او براي بنيانگذاري كوفه نقل كرده - كه چهار روايت از سيفا و تنها يكي از ابوعوانه است - در همگي دليل اين جابهجايي مشكلات اقليمي ذكر شده است .21بلاذري مسأله اقليم را نه در مورد ترك مدائن بلكه در مورد ترك مكانهايي كه به طور موقت در انبار يا سوق الحكمه انتخاب شده بود ذكر كرده است .22 اعراب پس از چهارده ماه اقامت در مدائن كه عمليات جلو ، حلوان و سواد دجله ، در اين اقامت فاصله انداخته بود احساس خستگي كردند و نتوانستند با محل - كه آب و هواي آن را ناسالم ، متعفن و باتلاقي ميدانستند -23 خو بگيرند . حشرات به شترهايشان حمله ميكردند و آنها را آزار ميدادند . ظاهرا آب و هواي مرطوب تيسفون با كانالهاي پرآب ، عليرغم امتيازاتي كه يك شهر ساخته شده و سازماندهي شده در دسترس ميگذاشت مطلوب آنان نبود .بدون شك لزوم خو گرفتن با محيط طبيعي در هر جايي كه بعد از اين اعراب ساكن شوند اهميت داشته است . از همينرو است كه اعراب ، فسطاط را به اسكندريه و قيروان را به كارتاژ ترجيح خواهند داد و مسلما همين امر است كه فرمان انتخاب كوفه را در حاشيه كوير اعراب صادر كرده است . تصميمي كه بازتاب آن را در گزينشهاي آينده اعراب خواهيم ديد و خود موجب برپايي سنتي خواهد شد .اما به گمان هشام جعيط24 اين انتخاب بيشتر جنبه سياسي ، استراتژيكي و فرهنگي داشته است . وي نظر خود را چنين بيان ميكند : «عمر كه نظرياتش نقش اساسي در انتخاب موقعيت شهر كوفه ايفا كرده اعلام داشته : جايي مناسب است كه مناسب شترانش باشد .25 آيا در اين گفته مفهوم زندگي شباني عرب در عراق به عنوان جزيي از عربستان نهفته بود ؟ پس چهطور سپاهيان عرب در جنگ مدائن و جولا شتران را همراه خود بردند ؟ اين جمله مسأله پيچيده يكجانشين شدن ، انطباق انواع زندگي گذشته و آينده ، بقاي حيات شباني يا عزم جزم بر حفظ تمدن خويش - حتي آنگاه كه به ايفاي نقش ديگري ، يعني ايجاد يك جامعه قدرتمند جنگنده كه اساس آن را تقسيم غنايم برگرفته از مردم بومي تشكيل ميدهد ، فراخوانده شده است - را پيش روي اعراب مطرح ميكند .26از آنجا كه اعراب در آن مرحله خواهان جاي جديدي بودند كه وفق خلق و خوي خود به آن شكل دهند و نه محدودهاي كه طبق تمدنهاي ديگر ساخته شده باشد (احتمالاً در آن مرحله حتي قصد ساختن يك شهر نيز نداشتهاند بل به طوري كه از سفارش عمر استنباط ميشود27 طالب يك اردوگاه نظامي باز بودهاند) لذا از اينرو است كه يك زمين لخت را به انبار ، سوق الحكمه ، يا حتي به حيره ترجيح دادهاند . برحسب روايتي واحد اما جالب ، بنوبقيله در انتخاب محل كوفه سعد را راهنمايي كردهاند .28چنين بود وضعيت كوفه . از آنجا كه اعراب به جامعهاي متحد عليه استقرار در منطقه سواد رأي داده بودند ، انتخاب اين محل حاشيهاي ، مرزي و به دور از مركز ، اما داراي تماس با مركز به نظر كاملاً منطقي ميرسيد . بعدا هنگامي كه اعراب جاي پاي خود را در عراق و مرزهاي ايران استوارتر كردند ، به حركتي معكوس ، به سوي شرق روي خواهند آورد و ابتدا شهر واسط و سپس بغداد را بنيان خواهند نهاد .
جامعهشناسي كوفه
قشرهاي تشكيل دهنده كوفه و اقوام ساكن در آناعرابهمانگونه كه قبلاً ذكر شد اولين ساكنان كوفه مجاهدان نبرد قادسيه بودند كه موفق به تسخير سرزمين عراق شدند . اينان از قبايل مختلف نزاري و يمني بودند . بنا به قولي ، نزاريها هشت هزار و يمنيها دوازده هزار نفر بودهاند .29 اولين سازماندهي اعراب در زمان عمر و به دست سعد در ده گروه صورت گرفت .30 پس از مدتي برخي از قبايل گروههاي ده گانه - به دليل همپيمان شدن با برخي ديگر - از ديگران بيشتر شدند و پرداخت حقوق قبايل كه به ميزان جمعيت بستگي داشت ، مشكلاتي فراهم كرد . سعد موضوع را به عمر نوشت و عمر به وي دستور داد تشكل جديدي را پايهريزي كند .سعد نيز افرادي را مأمور كرد تا قبايل مختلف ساكن كوفه را برحسب قرابتشان در هفت گروه سازمان دهند .31 به اين ترتيب شهر كوفه به هفت قبيله يا به هفت بخش نظامي تقسيم ميشد كه محل تجمع نيروها و بسيج آنها و رسيدگي به حقوقها و غنايم جنگي گرديد .اين گروهبندي قبايل ، نوزده سال ادامه داشت تا زماني كه حضرت علي عليهالسلام در سال 36ه·· . به كوفه آمد و تغييرات ديگري در آن داد . در طول اين نوزده سال ، ساخت قدرت در هر يك از اين هفت گروه به گونهاي عجيب تغيير كرده بود . بعضي از طايفهها در گروهها ، موقعيت سلطهگرانهاي بر ديگر اجزاي گروه به دست آورده بودند . بدين جهت علي عليهالسلام در حالي كه گروهها را در همان تعداد هفت نگاه داشت ، تغييرات مهمي در تركيب و صورت خارجي هفت گروه از طريق تركيب و جابهجايي قبيله به ويژه از يك گروه به گروه ديگر انجام داد .32 علي عليهالسلام در دوران خلافت خود بر آن بود تا نظام شصت قبيله ساكن در كوفه را درهم بكوبد و تفكر آنها را از قيد و بند و خون و نژاد و قوميت آزاد كند ، كه به شهادت رسيد .33ايرانيانايرانيان درصد چشمگيري از ساكنان كوفه را از همان آغاز تشكيل ميدادند . گرچه برخلاف تعاليم اسلامي ، عربها رفتار نژادپرستانهاي با آنها داشتند ولي به تدريج نقش حساسي در كوفه و انقلابها و قيامهايي كه در مركزيت اين شهر رخ نمود ، پيدا كردند . ايرانيان ساكن در كوفه همه موقعيت يكساني نداشتند . تركيب ايرانيان بنا به روايات تاريخي از اين قرار بوده است :