بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به طور كلي بايد گفت در خبرهاي رسيده از فتوحات اسلامي جملاتي نظير : « . . .و عمر آنها را با اهل كوفه ياري داد» ، «من (عمر) به اهل كوفه نوشتم تا تو را در اين راه همراهي كنند» ، «و به حذيفة بن يمان نوشت كه با اهل كوفه برويد تا به نهاوند برسيد» ، «از اهل كوفه براي فلان امور ياري بگير» ، «نيروهاي كمكي كوفه به آنان ملحق شد» ، «عمر به اهل كوفه نوشت تا ياريش كنند» و شبيه اينها به وفور به چشم ميخورد كه نيازي به ذكر تمامي آنها نيست ، تنها اشاره به همين جمله از عمر كافي است كه ميگويد : «خدا مردم كوفه را پاداش نيك دهد ، كه هم به حوزه خويش ميرسند و هم به مردم شهرهاي ديگر كمك ميكنند .»50اين جمله و نظير آن ، نه تنها از عمر ، كه از دشمنان كوفيان نيز شنيده ميشود ، چنان كه ابن سعد از مردي از اهل شام در برخورد با سپاه كوفه خطاب به عمر روايت ميكند : «اي اهل كوفه ! شما گنج اسلاميد . اگر بصره از شما ياري بخواهد كمكش ميكنيد و اگر اهل شام از شما مدد جويد به ياريشان ميشتابيد .»51كوفه همچنان پس از عصر عمر وظيفه خطير خود را در حركت فتوح حفظ كرد و اخبار مشاركت اهل كوفه در اين حركات از مصادر تاريخي به وسعت ذكر شده است .52طبق روايت مورخان ، مغازي اهل كوفه در زمان عثمان ، ري و آذربايجان بوده و در همين دو جنگ ده هزار نيرو از سوي كوفه اعزام شده است ، شش هزار نيرو به آذربايجان و چهار هزار به ري .53لازم به ذكر است كه اين مشاركت همچنان در عصر امويان و پس از آن نيز ادامه دارد كه پرداختن به آن از حيطه بحث ما خارج است .
كوفه در زمان علي عليهالسلام
آنچه كه تاكنون در ارتباط با فتوحات مسلمانان به وسيله نيروهاي كوفه بيان شد ، به روشن ساختن كاركرد برون شهري اين شهر ميپرداخت كه همواره در كنار ساير پادگانهاي نظامي و از جمله بصره حضوري فعال و اهدافي يكسان با آنان داشت .چيزي كه در اينجا به آن خواهيم پرداخت ، سياستي است كه اين شهر در اوضاع داخلي خود در پيش گرفت ، سياستي كه دقيقا در نقطه مقابل پايگاههاي ديگر و خصوصا بصره قرار داشت . در اين روند كوفه تبديل به يكي از مهمترين پايگاههاي علويون و در واقع مهد تشيع علوي ميگردد و اين در حالي است كه بصره ، همان همگامِ هميشگي در فتوحات خارجي ، از حاميان سرسخت خلافت اموي و مقرّ حكومت آنها گشته است .حمايت كوفه از علي عليهالسلام و پيروانش نه تنها از زمان انتقال دستگاه خلافت به آنجا و مركزيت يافتن آن در اسلام ، بلكه از همان زمان فتنه كبري (فتنه عثمان) به وضوح به چشم ميخورد .54درپي انقلابي كه بر ضد عثمان در مدينه صورت گرفت و به قتل وي منجر شد عموم مردم ، شامل اهالي مدينه (مهاجران و انصار) به جز چند تن و معترضان كوفي و بصري و مصري با اميرالمؤمنين عليهالسلام به عنوان شايستهترين و لايقترين فرد امت براي خلافت اسلامي بيعت كردند .مالك اشتر كه همراه با معترضان كوفه به مدينه آمده بود بيعت كوفيان با آن حضرت را به عهده گرفت . با انتشار خبر برگزيده شدن علي عليهالسلام به خلافت توسط مهاجران و انصار بيعت با آن حضرت در كوفه و ديگر شهرها آغاز شد ولي مردم كوفه پيش از ديگران ، از بيعت با آن پيشوا ، استقبال كردند . كسي كه براي وي از كوفيان بيعت گرفت ابوموسي اشعري بود كه از جانب عثمان حكومت كوفه را برعهده داشت و علي عليهالسلام او را بر حكومت تثبيت كرده بود .55بدين طريق كوفيان آبياري «بذر تشيع را كه ديري نبود در سرزميناشان كشته شده بود»56 برعهده گرفتند تا اين كه درگيري بين حضرت و منكران حق ايشان در خلافت ، درگرفت ، - جنگ جمل ، نبرد صفين ، جنگ نهروان - و خونهاي ريخته شده در اين ميان ، به سر برآوردن اين نهال كمك نمود .در اين گيرودارها در سرزمين پهناور اسلامي ، منطقه عراق و شام ناظر بر اين نزاعها بود - اهل شام ، اهل كوفه ، اهل بصره و خوارج - ليكن كوفه تنها در يك سمت و باقي مناطق در سمت ديگر بودند .57جنگ جمل در حقيقت چيزي نبود جز درگيرياي بين اهل كوفه از يكسو و بصره از سوي ديگر . هنوز چيزي از اتمام بيعت با علي عليهالسلام در مدينه نگذشته بود كه طلحه و زبير اطلاع يافتند كه امّالمؤمنين عايشه ، در مكه بناي ناسازگاري گذاشته و مردم را به انتقام خون عثمان فرا ميخواند و لذا اين دو از مدينه به سوي مكه و به قصد پيوستن به عايشه خارج شدند . طولي نكشيد كه بر بصره رسيدند و والي امام در آنجا را به بند كشيدند و يارانش را كشتند و بدين ترتيب به بصره استيلاء يافتند .در اينجا بود كه حضرت به دنبال آنان از مدينه خارج شد و با فرستادن امام حسن عليهالسلام و عمار به سوي كوفه و درخواست مدد از آنها ، كوفه «دومين پايگاه نظامي در عراق كه از همان ابتدا با بصره حسادت داشت»58 وارد ميدان شد و با اعزام هفت هزار (به قولي شش هزار و به قولي دوازده هزار) نفر نيرو به ياري امام ، برگ زريني ديگر بر صفحات تاريخ خود افزود .بدين ترتيب جنگي سخت ، كه در نهايت به نفع امام پايان يافت ، درگرفت . حضرت بر بصره وارد شد ، خطبهاي طولاني در ذمّ آنان و نفاق و دودستگيشان ايراد كرد ، عبداللّه بن عباس را به ولايت بصره نهاد و به كوفه بازگشت و آنجا ماند تا زماني كه كوفه را به عنوان مركز خلافت برگزيد .59علل انتخاب كوفه به عنوان مركز خلافتپس از بيان مطالب فوق و بررسي آنچه كه گذشت ، به دست آوردن علل اين انتخاب از جانب حضرت و به واقع پاسخگويي به مسأله اصلي تحقيق امري نه چندان مشكل به نظر ميرسد .گرچه به نظر بعضي ورود حضرت به كوفه بدين منظور نبود كه آنجا را مركز خلافت خود قرار دهد ، بلكه به اين دليل كه آن شهر ، اردوگاه بزرگ نظامي بود ، قصد داشت با جلب حمايت بيشتر كوفيان ، آنها را براي رويارويي شديدي با معاويه سازمان دهد ؛60 اما با توجه به عواملي كه ذكر ميشود به نظر ميرسد كه آن حضرت ، آگاهانه و با نيت قبلي كوفه را به عنوان مركز خلافت و امامت خود انتخاب كرد . حتي اگر مجبور به جنگ با پيمانشكنان هم نميشد باز مقرّ حكومت اسلامي را به كوفه منتقل ميكرد :در اين زمان حكومت امام موقعيتي ويژه يافته بود ، امام عملاً با عراق و شام رويارو شده بود كه اين مشكل در زمان خلفاي قبلي نبود . امام عليهالسلام بايد مركزي را براي حكومت برميگزيد كه در برابر عراق و شام كارآمدي ميداشت . دلايلي اثبات ميكند كه مدينه قابليت قرار گرفتن به عنوان مركز خلافت را نداشت ؛ اين دلايل بدين صورت است :1 . از نظر اقتصادي محيط حجاز تحمل رويارويي با عراق يا شام را نداشت . مدينه كه بهترين نقطه حجاز به شمار ميرفت به درستي توانايي سير كردن مردم خويش را نداشت . اكنون چگونه ميتوانست سپاهي عظيم را تغذيه كند ؟ ! علت اين عدم توانايي ، به موقعيت جغرافيايي مدينه برميگشت كه در منطقه صحرا و بدون هيچ كشت و زرع و دامپروري و تجارت فعالي روزگار سپري ميكرد .2 . مدينه از نظر نيروي انساني كشش يك جنگ تمام عيار را با شام نداشت . حداكثر آماري كه از سپاه مدني همراه امام در جنگ جمل ، چهار هزار نفر است .61 چنين جمعيتي قادر نبود مشكلات خلافت را در مواجهه با دشمنان فراوانش حل كند . همچنين بستگان اموي و بستگان شورش جمل اجازه همكاري كامل را به همين نيروي اندك هم نميدادند .