علی(ع) با قرآن و قرآن با علی(ع) است نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علی(ع) با قرآن و قرآن با علی(ع) است - نسخه متنی

نیره حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید









علي با قرآن و قرآن با علي است

نيره حسيني


بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام(ص) نخستين كسي كه بهجمعآوري و تدوين قرآن پرداخت حضرت علي(ع) بوده هرچندعلماي سنت بر حسب اختلاف نظر نام چهارنفر، يعني حضرت ( علي(ع)، ابوبكر، عمر و زيدبن ثابت) را بهعنوان نخستين جامع ومدون قرآن نام ميبرند، ولي بيشتر علماي اماميه بر اين عقيدهاندكه نخستين جامع قرآن بعد از رحلت پيامبر گرامي اسلام(ص)،حضرت عليبن ابي طالب (ع) بوده و اين موضوع، در روايات ومدارك شيعه و سني فراوان ذكر شده است. ابن النديم در الفهرستمينويسد: (آن حضرت سوگند ياد كرد كه ردا بر دوش نگيرد، مگرآنكه قرآن را جمعآوري كند. سه روز از خانه بيرون نيامد تا قرآن راجمعآوري كرد و اين نخستين مصحفي بود كه مجموع قرآن در آنفراهم آمد. بر اساس نقل سيوطي و سجستاني، پس از رحلت پيامبراكرم(ص)، حضرت علي(ع) كه به نص قطعي از همه مردم به قرآنمجيد آشناتر بود، در خانه به انزوا پرداخته و قرآن را به ترتيب نزولدر يك مصحف جمعآوري كرد و هنوز شش ماه از رحلت رسولخدا(ص) نگذشته بود كه از جمعآوري آن فراغت يافت و مصحفيكه نوشته بود بر شتري نهاد، و نزد مردم آورد و نشان داد.1

پيامبر گرامي اسلام(ص) بارها جايگاه والاي علي (ع) وبرتريها و فضيلتهاي آن حضرت و گستردگي دانش و آگاهيهايژرف آن بزرگوار را از ابعاد معارف قرآن، براي مردمان مطرح كردهاست تا همگان بدانند براي هدايت الهي بايد به چه كسي مراجعهكنند. در اين رابطه امسلمه ميگويد: پيامبر(ص) فرمود: «علي معالقرآن و القرآن مع علي لن يفترقا حتي يردا علي الحوض» علي باقرآن و قرآن با علي است. اين دو از هم جدا نميشوند تا اينكه دركنار حوض كوثر بر من وارد شوند.2

پيامبر گرامي (ص) با اين تعبير جايگاه والاي حضرت علي(ع)را مشخص كرده و عبارت «علي مع القرآن» بيان كننده چند موضوعاست:

الف: از برجستهترين كساني است كه ابعاد قرآن و حقايق آن رادريافته و به عمق جليل آن رسيده است. حضرت علي(ع) فرمود:«آيهاي بر پيامبر (ص) نازل نشد مگر آنكه، آن را بر من خواند و املافرمود و من آن را با خط خود نوشتم و نيز تفسير و تاويل، ناسخ ومنسوخ و محكم و متشابه هر آيه را به من آموخت. مرا دعا فرمود تاخداوند فهم و حفظ آن را به من مرحمت فرمايد، از آن روز تا به حالهيچ آيهاي را فراموش نكردهام. هيچ دانشي و شناختي كه به منآموخته است و نوشتهام، از دست ندادهام.»3

ب: حضرت علي(ع) مدافع قرآن است. در حراست از قداستقرآن و حفاظت از عظمت آن و رسالت و جاودانگي آن از هيچتلاشي و كوشش دريغ نورزيد. ابوبكر حضرمي از امام صادق(ع)نقل كرده است كه پيامبر گرامي(ص) به حضرت علي(ع) فرمود: «قرآن، در پشت سر خوابگاه من در صحيفهها و كاغذها و حريرهاقرار دارد. آن را بگيريد و فراهمش كنيد و نگذاريد قرآن ضايع شود.چنان كه يهوديان تورات را ضايع ساختند. حضرت علي(ع) آن را درپارچه زردي پيچيد و بر آن مهر نهاد و در خانه خود گذاشت و فرمود:ردا برنگيرم تا آن را فراهم و جمعآوري كنم.»4

ج: قرآن حقايق هدايتي دارد و حضرت علي(ع) بهترينهدايتگر است. ابن شبرمه نقل ميكند: هيچ كس بر فراز منبر، اينسخن بر زبان نراند كه از قرآن هر آنچه خواهيد بپرسيد جز علي بنابيطالب(ع).5

د: قرآن بيان كننده فضائل، آگاهيها، عظمتها ورادمنشيهاي حضرت علي(ع) است. ابن عباس ميگويد: در بارههيچكس به اندازه علي(ع) آيات الهي نازل شده است.

ه': قرآن نقش اساسي را در هدايت انسان به مقصد والايعلي(ع) دارد. چنان كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: من در ميان شما دوچيز گرانبها به امانت ميگذارم. تا آن گاه كه از آن دو پيروي ميكنيدهرگز گمراه نخواهيد شد. يكي كتاب خداوند و ديگري عترت مناست.6

و: ويژگيهاي قرآن، همانند علي است و علي همانند قرآناست. علامه مجلسي مينويسد: بدان كه حضرت علي (ع) حاملدانش قرآن و دارنده اخلاق قرآن و تبلور عيني آموزههاي قرآناست...7

علي و قرآن از نظر صحابه

صحابه درباره جايگاه والاي حضرت علي(ع) در شناخت قرآنبسيار سخن گفتهاند و به گونههاي مختلف جايگاه والاي آنحضرت و آگاهيهايش از معارف كتاب الهي را ستودهاند كه به ذكرچند نمونه اكتفا ميشود:

عمربن خطاب: علي(ع) از همه ما به معارف و دانشقرآنيآگاهتر بود.8

ابن عباس: آنچه را كه علي(ع) ميگفت، آموختم. آنگاه درآموختههاي خود انديشيدم و دريافتم دانش من در مقايسه با دانشعلي(ع) چونان بركهاي است خرد در برابر درياي موجخيز.9

ابن شبرمه: نديدم كسي را بر فراز منبر آيد و از همگان بخواهدكه هرآنچه ميخواهند از كتاب خدا سوال كنند، جز علي.10

ابوعبدالله سلمي: هيچ كسي را به معارف قرآني از علي(ع)آگاهتر نيافتم.11

زماني كه از عطا بن ابي رياح سوال كردند داناتر از حضرتعلي(ع) در ميان اصحاب پيامبر(ص) ميشناسي، گفت: نه.12

قرآن در نهجالبلاغه

حضرت امام علي(ع) در نهجالبلاغه تا آنجا كه ممكن و زمينهفراهم بوده، مسلمانان را متوجه اهميت آن و الگوپذيري از قرآنكرده است. در اين رابطه چنين مواردي در نهجالبلاغه مطرح است.

الف: درمان جسم و روان: «قرآن را بياموزيد كه بهترين گفتاراست و آن را نيك بفهميد كه بهار دل است، از نور آن شفا و بهبوديخواهيد كه شفاي سينههاي بيمار است و قرآن را نيكو تلاوت كنيدكه سودبخشترين داستانهاست.»13

با توجه به خطبه 110 نهجالبلاغه، قرآن در نگاه علي(ع) بهاردل است و شفاي دردها كه بايد با رهنمودهاي آن از زشتيها ونارواييها رهايي جست و دردهاي نفاق، كفر و كژانديشي را ازصفحه جان و روح پاك كرد.

«و اعلموا انه ليس علي احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قبلالقرآن من غني فاستشفعوا من ادوائكم و استعينوا به عليلاوائكم...» آگاه باشيد كسي با داشتن قرآن نيازي ندارد و بدونقرآن بينياز نخواهد بود. پس درمان خود را از قرآن بخواهيد و درسختيها از قرآن ياري بطلبيد كه قرآن درمان بزرگترين بيماريهايعني كفر و نفاق و سركشي و گمراهي است.14

آگاه باشيد! اين قرآن پند دهندهاي است كه نميفريبد وهدايتكنندهاي است كه گمراه نميسازد و سخنگويي است كههرگز دروغ نميگويد كسي با قرآن همنشين نشد مگر آنكه بر اوافزود يا از او كاست، افزودن در هدايت و كاهش از كوردلي وگمراهي.15

در روز قيامت ندا دهندهاي بانگ ميزند كه آگاه باشيد امروز هركس گرفتار بذري است كه كاشته و عملي است كه انجام داده، جزاعمال منطبق با قرآن. پس شما در شمار عملكنندگان به قرآنباشيد، از قرآن پيروي كنيد با قرآن خدا را بشناسيد و خويشتن را باقرآن اندرز دهيد و راي و نظر خود را برابر قرآن متهم كنيد.16

ب: قرآن كتاب هدايت است و بايد با بصيرت و آگاهي آن رادريافت. 17

پس پيامبر (ص) به ميان خلق آمد درحاليكه كتابهايپيامبران پيشين را تصديق كرد و با نوري، هدايتگر انسانها شد كههمه بايد از آن اطاعت كنند و آن، نور قرآن كريم است از قرآنبخواهيد تا سخن گويد كه هرگز سخن نگويد. اما من شما را ازمعارف آن خبر ميدهم. بدانيد كه در قرآن علم آينده و حديثروزگاران گذشته است.

ج: دعوت به ژرفنگري: براستي كه قرآن ظاهري زيبا و باطنيژرف و بيپايان دارد. شگفتيهايش پايان نپذيرد و ناشناختههايشسپري نشود و جز با فروغ آن تاريكيها محو نگردد.

حضرت علي(ع) جستوجوگران حقايق الهي را به ژرفنگريدر قرآن فرا ميخواند و اين نشاندهنده آن است كه قرآن بسي ژرفو ناپيدا كرانه است و فرموده: قرآن را فرو فرستاد كه ظاهرش علم وباطنش حكمت است نوآوريهاي آن پايان نگيرد و شگفتيهايشتمام نشود. قرآن بركات و خيراتش، چونان سرزمينهاي پرگياه دراول بهاران فراوان است و چراغهاي روشني بخش تاريكيهافراوان دارد كه در نيكيها جز با كليد قرآن باز نشود و تاريكيها راجز با چراغهاي آن روشنايي نميتوان بخشيد. مرزهايش محفوظ وچراگاههايش را خود نگهبان است.18

د: قرآن عامل پيوند انسان با خداوند است: (بر شما باد عملكردن به قرآن كه ريسمان محكم الهي و نور آشكار و رماني سودمنداست كه تشنگي را فرو نشاند، نگهدارنده كسي است كه به آنتمسك جويد و نجات دهنده آن كس است كه به آن چنگ آويزد.كجي ندارد تا راست شود و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگرداندهشود و تكرار و شنيدن پياپي آيات، كهنهاش نميسازد و گوش ازشنيدن آن خسته نميشود. كسي كه با قرآن سخن بگويد راستگفته و هركس بدان عمل كند پيشتاز است.19

ه': قرآن اساس ايمان و سرچشمه عدالت است: قرآن معدنايمان و اصل آن است چشمههاي دانش و درياهاي علوم است،سرچشمههاي عدالت و نهرهاي جاري عدل است، پايههاي اسلامو ستونهاي محكم آن است، نهرهاي جاري زلال حقيقت وسرزمينهاي آن است، دريايي است كه تشنگان آن آبش را تمامنتواند كشيد و چشمههايي است كه آبش كمي ندارد، محل برداشتآبي است كه هرچه از آن برگيرند كاهش نمييابد، منزلهايي استكه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد و نشانههايي است كهروندگان آن غفلت نميكنند، كوهسار زيبايي است كه از آننميگذرند.20









1- درآمدي بر تاريخ و علوم قرآن، علي حجتي كرماني، ص90.

2- احقاق الحق، ج 5، ص 639.

3- اهميت قرائت عاصم به روايت حفص، اكرم خدايياصفهاني، ص 73.

4- تاريخ قرآن كريم، سيدمحمد باقر حجتي، ص 388.

5- شواهدالتنزيل، ج 1، ص 42.

6- احقاق الحق، ج 4، ص 436.

7- بحارالانوار، ج 79، ص 199

8- شواهد التنزيل، ج 1، ص 35.

9- قاموس الرجال، ج 6، ص 448.

10- سير اعلام النبلا، ج 6، ص 347.

11- شواهد التنزيل، ج 1، ص 34.

12- وفيات الاعيان، ج 1، ص 318.

13- نهجالبلاغه، خطبه 110، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

14- نهجالبلاغه، خطبه 176، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

15- نهجالبلاغه، خطبه 176، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

16- نهجالبلاغه، خطبه 176، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

17- نهجالبلاغه، خطبه 158، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

18- نهجالبلاغه، خطبه 152، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

19- نهجالبلاغه، خطبه 156، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

20- نهجالبلاغه، خطبه 189، ترجمه محمد دشتي، سيدكاظممحمدي.

/ 1