علي در نام‏گذاري‏هاي عهد صفوي - علی(ع) در نام‏گذاری های عهد صفوی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علی(ع) در نام‏گذاری های عهد صفوی - نسخه متنی

محمدتقی آذرمینا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید











علي در نام‏گذاري‏هاي عهد صفوي


محمدتقي آذرمينا



بي‏گمان اين سوءال به ذهن متبادر مي‏شود كه آيا واژه «علي» در نامگذاري‏هاي عهد صفوي مقارن با رسميت يافتن تشيع در ايران، بين مردم مطرح و معمول بوده است؟ اين مقاله در پاسخ به اين پرسش نگاشته شده است و منابع تحقيق در اين موضوع، متون تاريخي عهد صفوي است كه عناوين آنها از اين قرار است:


حبيب‏السير (930 ه·· ق) (نشانه اختصاري: حبيب)


ذيل حبيب‏السير (953 ه·· ق) (ذيل حبيب)


تذكره شاه طهماسب (پيش از 984 ه·· ق) (تذكره)


احسن‏التواريخ (پيش از 985 ه·· ق) (احسن)


نقاوة‏الآثار (بعد از 1007 ه·· ق) (نقاوه)


عالم آراي شاه طهماسب (سده 11 ه·· ق) (شاه طهماسب)


تاريخ عباسي = روزنامه ملاجلال (1020 ه·· ق) (روزنامه)


عالم آراي عباسي (1025 ه·· ق) (عباسي)


خلاصة‏السير (بعد از 1038 ه·· ق) (خلاصه)


قصص‏الخاقاني (بعد از 1072 ه·· ق) (قصص)


عالم آراي شاه اسماعيل (1086 ه·· ق) (شاه اسماعيل)


عالم آراي صفوي (1086 ه·· ق) ( صفوي)


تاريخ سلطاني (1151 ه·· ق) (سلطاني)


چنان‏كه روشن است، اين منابع به دوره‏هاي مختلف عصر صفوي مربوط است و براي پيگيري دقيق موضوع، به همه آنها مراجعه شده است. در اين مقاله بيش از يكصد و پنجاه نام كه در ساختمان آنها اسم‏هاي: «علي»، «مرتضي»، «حيدر»، «اسدالله»، «ذوالفقار» و «نجف» به‏كار رفته، بررسي و بعد از هريك از شواهد نام مأخذ و شماره صفحه آن ذكر شده است. مشخصات كتاب‏شناسي منابع در پايان مقاله آمده است. اميد است كه اين خدمت بي‏مقدار مورد رضايت آفتاب سپهر هدايت، منبع بحر كرامت، امام علي‏بن ابي‏طالب(ع) قرار گيرد. بمنه و فضله. و آخر دعوانا ان‏الحمدلله رب‏العالمين و صلوات‏الله علي رسوله و اهل بيته، اللهم اجعلنا من المتمسكين بالاولاية‏المرتضوية.


*


با روي كار آمدن صفويان در ايران و رسميت يافتن مذهب شيعه اثني‏عشري، فرهنگ جديدي در اين سرزمين پيدا شد كه از نمودهاي بارز آن عشق و محبت وافر به خاندان رسالت و ائمه معصومين، خصوصاً امام علي‏بن‏ابي‏طالب ــ عليه السلام ــ است. اين عشق و محبت جلوه‏هاي مختلفي داشته كه در متون ادبي و تأليفات ديگر، به‏ويژه در ديباچه كتاب‏هاي اين روزگار منعكس است.


شاعران و نويسندگان به پيشگاه ائمه معصومين(ع) اظهار ارادت كرده‏اند، مقام معنوي ايشان را ستوده‏اند و ولايت ديني آنان را مورد توجه قرار داده‏اند. از اين‏رو، مدايح و مناقب خاندان رسالت در آثار منثور و منظوم اين دوران جايگاهي خاص و برجسته دارد، به‏طوري كه در ديباچه كم‏تر كتابي است كه ذكري از سلطان سرير ولايت، امام علي‏بن ابي‏طالب(ع) نيامده باشد.


براي نمونه، در ديباچه كتاب قصص‏الخاقاني، آنجا كه سخن به «ادب‏الائمه» و «امام‏المتقين» رسيده، در باب شخصيت و مقام معنوي «شاهنشاه خطه ولايت» اين‏گونه سخن گفته است:


پيشتاز شهسواران اقليم امامت و بهترين رديفِ قافيه رسالت، سرحلقه سلسله هدايت، مخصوصِ آيتِ وافي هدايتِ «اِنما وليكم‏الله» و منصوصِ به نصِ «مَنْ كُنْتُ مولاه فعليٌّ مولاه» كشورگشاي «اَنا مدينةُ‏العلمِ و عليٌ بابُها» مسندنشين «اَنْتَ مِنّي بِمنزلةِ هارونَ مِنْ موسي» امير بي‏نظير ديوانِ عظيم‏الشأن خلافت، امام‏المتقين، يعسوب‏الدين، سيدالوصيين، اميرالمؤمنين، اعني هزبرالسالب علي‏بن ابي‏طالب (قصص‏الخاقاني: ج ،1 ص 6).


امعان نظر به خاندان رسالت نكته‏يي است كه حتي پادشاهان صفوي هم بدان مباهات كرده‏اند. چنان‏كه شاه عباس كبير (978-1038ه·· ق) خود را «كلب آستان علي» و «غلام با اخلاص حضرت اميرالمؤمنين» مي‏ناميده است. پس بي‏جهت نيست كه اشخاص بسياري در اين عهد، «كلب علي» ناميده شدند و اين نام به فراواني در متون اين دوران به‏كار رفته است. در اينجا براي آشنايي با مراتب دوستي و اخلاص سلاطين صفوي نسبت به امامان شيعه، خصوصاً امام علي‏بن ابي‏طالب(ع)، نمونه‏يي آورده مي‏شود كه در آن جلوه‏هايي از اين ارادت و سرسپردگي آشكار است:


مروج مذهب حق ائمه اثنا عشر ــ عليهم صلوات‏الله الملك الاكبر ــ غلام با اخلاص حضرت اميرالمؤمنين حيدر ــ سلامُ‏الله عليه ــ ... آرايش دو جهاني يافته و شرف غلامي و ولاي اهل بيت طاهرين را سرمايه افتخار و مباهات دانسته، خود را كلب آستان ملايك آشيان خاك خطه نجف مي‏سازد و بدين دو نسبت عُظمي و موهبت كبري بر سروران عالم و پادشاهان ماتقدم رتبه تفوق و سروري دارد (عالم آراي عباسي: ص 2).


اما در اين بين، نكته جامعه‏شناسانه ظريفي وجود دارد و آن اينكه مقارن رسمي شدن تشيع در ايران، در ميان آن همه كوشش و كشش و عظمت آفريني و فرهنگ‏سازي، رويكرد توده‏هاي مردم جامعه آن عهد ايران به كلمه «علي» و ديگر القاب حضرت چه‏گونه بوده و مردمان به واژه «علي»، به عنوان نامِ وصي رسول‏اللّه‏ و امام اول شيعيان، اَب الائمه واخوالرسول چه‏گونه مي‏نگريسته‏اند؟ آيا اين نام براي اسم‏گذاري براشخاص به‏كار مي‏رفته است؟ اگر به اين نام توجه مي‏شده، ترتيب و نحوه استعمال و شواهد و قراين آن بر چه‏سان بوده است؟


به‏راستي در سده‏هاي دهم تا دوازدهم، ايرانيان به‏نام نامي خليفه مطلق، ديباچه صحيفه امامت، قُرّة‏العين نبوّت و ولايت، گوهر دُرجِ امامت، نَفْسِ رسول ربّ‏العالمين، مظهرالعجايب و مُظهرالغرايب، مطلوب كلّ طالب، علي‏بن‏ابي‏طالب (ع) چه‏گونه توجه داشته‏اند؟


اين پرسش، نگارنده را برآن داشت تا به پاسخي معتبر دست يابد و از اين‏رو به تحقيق پرداخت. در مراجعه به كتاب‏هاي دوره مورد بحث (906-1148ه·· ق)، از طريق تتبع و استقراء اين نكته به‏دست آمد كه نام «علي» و برخي القاب و متعلقات آن حضرت، به عنوان نام‏هايي مبارك و مطرح در سطح جامعه اسلامي آن عهدِ ايران، در بين همگان مورد توجه و اعتنا بوده و به شكل‏هاي تركيبي و صورت‏هاي گوناگون به‏كار مي‏رفته است. در اينجا اين نام‏ها را بررسي مي‏كنيم:


1. علي


در متون تاريخي اين روزگار با سه دسته از نام‏هاي غيربسيط روبه‏رو هستيم كه در ساختمان آنها به نحوي كلمه «علي» به‏كار رفته است. اين نام‏ها در شكلي مُصدّر به «علي» است، در شكلي ديگر مختوم به «علي»، و در صورتي هم «علي» بين دو اسم جاي گرفته است، با توجه به اينكه هريك از نام‏هاي استعمال شده با شكلي واحد و در بسامدي گسترده به‏كار رفته است، به سه الگوي خاصِ زباني دست يافتيم كه بدين ترتيب قابل ذكرند:


الف.] علي ...]، مانند: علي شير


ب.] ... علي]، مانند: اسلام علي


ج.] ... علي ...]، مانند: امير علي شير


به لحاظ دستوري، مي‏توان كلمه «علي» را در ساخت‏هاي «الف»، «ب» و «ج» به ترتيب؛ شبه پيشوند، شبه پسوند و شبه ميانوند خواند.


نكته شايان ذكر اين است كه در اين الگوها، نام «علي» فقط در كنار نام‏هاي عربي و فارسي نيامده است، بلكه اسم‏هاي تركي (بهادر)، مغولي (ايناق) و هندي (بابر) نيز در اين مجاورت سهمي داشته‏اند. اين امر حكايت از آن دارد كه اسم «علي» در بين اقوام و طوايف ديگر هم مورد توجه بوده است.


در اين باب، نام‏هاي مكان نيز اهميت دارد كه بدان‏ها اشاره مي‏شود.


نام‏هايي كه با اين سه الگو به‏كار رفته، بدين قرار است:


الف. «علي» به عنوان شبه پيشوند


در نام‏هاي زير، كلمه «علي» به عنوان شبه پيشوند به‏كار رفته است:


علي آباد [مكان] (عباسي: 518)


علي آقا (تذكره: 79؛ روزنامه: 313؛ خلاصه: 79)


علي اصغر (عباسي: 176)


علي اكبر (عباسي: 851)


علي ايناق (اَحسن: 11/274)


علي بابر (سلطاني: 81)


علي بايندر (احسن: 11/579)


علي برندق (احسن: 11/222)


علي بلاغي [مكان ] (روزنامه: 135)


علي بولاقي [مكان ] (شاه‏اسماعيل: 625)


علي بهادر (احسن: 11/290)


علي بيگ (ذيل حبيب: 87؛ روزنامه: 151؛ خلاصه:


74)


علي پاشا (نقاوة: 100؛ خلاصه: 107)


علي ترخان (احسن: 11/706)


علي خاتون (عباسي: 941)


علي خليفه (عباسي: 140)


علي درويش (حبيب: 4/227)


علي دره‏سي [مكان ] (روزنامه: 331)


علي دل (روزنامه: 17)


علي دوست (حبيب: 4/228)


علي رضا (عباسي: 516)


علي سرخ (حبيب: 3/356)


علي سلطان (نقاوه: 28)


علي شكر (احسن: 11/357؛ خلاصه: 118)


علي شير (احسن: 11/426)


علي قباد (قصص: 328)


علي قلي (شاه طهماسب: 408؛ احسن: 11/227؛


نقاوه: 178؛ روزنامه: 61؛ خلاصه: 147)


علي كندي [مكان ] (روزنامه: 385)


علي كيا (شاه‏اسماعيل: 116)


علي مذهب (عباسي: 156)


علي مراد (خلاصه: 249)


علي ميرزا (روزنامه: 25)


علي نقي (عباسي: 722؛ سلطاني: 54)


علي يار (خلاصه: 258)


نكته: از اين الگو، گاهي نام‏ها بيش از دو قسمت است:


علي مردان خان (عباسي: 1041)


علي ياربيگ (نقاوه: 405)


علي يارخان (نقاوه: 451)


ب. علي به عنوان شبه پسوند


در نام‏هاي زير، «علي» به عنوان شبه پسوند به‏كار رفته است:


ابدال علي (عباسي: 1033)


اسلام علي (حبيب: 4/403)


بابا علي (روزنامه: 290)


برج علي (روزنامه: 78)


بنده علي (حبيب: 4/263)


بيرام علي (روزنامه: 227؛ سلطاني: 165)


پير علي (حبيب: 4/145؛ احسن: 11/17)


چشمه علي [مكان ] (روزنامه: 135)


حسن علي (ذيل حبيب: 193؛ احسن: 11/573؛ صفوي:


171)


حسين علي (حبيب: 4/399؛ عباسي: 164)


درويش علي (حبيب: 4/46؛ احسن: 11/512)


دشت علي[مكان ](روزنامه: 372)


دور علي (احسن: 11/219)


ده علي[مكان ](روزنامه: 212)


رجب علي (روزنامه: 212)


زيد علي (روزنامه: 359)


زين علي، زينلي، زينل (حبيب: 4/143)


سارو علي (شاه اسماعيل: 151؛ سلطاني: 40)


سلطان علي (حبيب: 3/541؛ صفوي: 32)


سهل علي (حبيب: 4/567)


شاه علي (حبيب: 4/377؛ احسن: 11/220؛


نقاوه: 461؛ روزنامه: 63)


شمشير علي (قصص: 423)


شيخ علي (حبيب: 3/559)


شيرعلي (حبيب: 4/116؛ احسن: 11/24؛ خلاصه:113)


طهماسب علي (سلطان: 207)


عباس علي (عباسي: 129)


عبدالعلي (احسن: 11/284؛ روزنامه: 372)


عون علي (روزنامه: 359)


فضل علي (عباسي: 1084؛ سلطاني: 251)


قربان علي (خلاصه: 253)


قل علي (حبيب: 4/150؛ احسن: 11/514)


قنبر علي (حبيب: 4/169؛ احسن: 11/492)


كرد علي (عباسي: 774)


كلب علي (شاه طهماسب: 41؛ خلاصه: 135)


كوه علي] مكان ](روزنامه: 212)


گدا علي (حبيب: 4/223؛ روزنامه: 446)


لطف علي (شاه طهماسب: 409؛ عباسي: 853)


محب علي (خلاصه: 34)


محمد علي (حبيب: 4/703؛ ذيل حبيب: 180؛ احسن:


11/527؛ نقاوه: 393؛ سلطاني: 256)


مست علي (روزنامه: 295)


مقصود علي (عباسي: 811)


ملك علي (عباسي: 698)


مهر علي (سلطاني: 259)


ميرعلي (حبيب: 3/457؛ خلاصه: 237)


نذر علي (عباسي: 208)


نظر علي (قصص: 417؛ خلاصه: 366)


نور علي (حبيب: 4/438؛ روزنامه: 299؛ سلطاني: 48)


يادگار علي (روزنامه: 154)


يار علي (احسن: 11/116)


يوسف علي (عباسي: 630؛ سلطاني: 175)


يونس علي (حبيب: 4/403)


«علي» به عنوان شبه ميانوند


در نام‏هاي زير، «علي» به عنوان شبه ميانوند به‏كار رفته است:


امير علي خان (روزنامه: 357)


امير علي شير (شاه اسماعيل: 140)


پير علي آقا (عباسي: 405)


پير علي بيك (حبيب: 4/445)


شاه علي خان (عباسي: 533)


شيخ علي خان (صفوي: 353)


شيخ علي سلطان (خلاصه: 287)


كلب علي بيك (خلاصه: 169)


گنج علي خان (نقاوه: 448)


ملك علي سلطان (روزنامه: 224)


مير علي شير (صفوي: 193)


نورعلي بيك (نقاوه: 558)


يار علي سلطان (روزنامه: 154)


تكمله


علاوه بر نام‏هاي ياد شده، تعداد ديگري از اين‏گونه نام‏ها هم به طريق شفاهي گرد آمده كه از اين قرار است:


ارواج علي


امان علي


حيدر علي


اميد علي


داداش علي


باب علي/ بابا علي


ذوق علي


بايرام علي


رجب علي


بخش علي


رمضان علي


چراغ علي


ريز علي


حاج علي


زلف علي


حكم علي


سبز علي


حمزه علي


سيف علي


سُرم علي


ناز علي


شاهد علي


نظام علي


شعبان علي


نور علي


شمس علي


حيدر علي


صفر علي


ناز علي


فتح علي


نظام علي


قوچ علي


نور علي


قبله


علي/قبلعلي


نوروز علي


گرگ علي


لطف علي


محرم علي


مدد علي


مراد علي


مرد علي


مست علي


علي مراد


علي ياور


2. مرتضي


كلمه «مرتضي» به صورت‏هاي زير به‏كار رفته است:


مرتضوي پاشا (ذيل حبيب: 50)


مرتضوي قلي (عباسي: 878)


مرتضي قلي بيگ (ذيل حبيب: 154)


مرتضي قلي خان (قصص: 254)


«مرتضوي» منسوب به «مرتضي» هم در تركيباتي اين چنين به‏كار رفته است:


مرتضي انتساب (قصص: 333)


مرتضي پناه (قصص: 241)


مرتضوي خصال (حبيب: 4/602)


مرتضوي مناقب (نقاوه: 434)


مرتضوي نسبت (نقاوه: 440)


همچنين است تركيبات زير:


توجهاتِ مرتضوي (ذيل حبيب: 29)


خاندانِ مرتضوي (ذيل حبيب: 185)


دودمانِ مرتضوي (ذيل حبيب: 215)


ملتِ مرتضوي (ذيل حبيب: 3)


3. حيدر


كلمه «حيدر» در تركيبات زير به‏كار رفته است:


حيدر بيك (نقاوه: 82)


حيدر سلطان (نقاوه: 12)


حيدر قاسم (حبيب: 4/289)


حيدر محمد (حبيب: 4/193)


حيدر ميرزا (نقاوه: 38)


همچنين است:


امير حيدر (روزنامه: 460)


4. اسدالله


اسدالله خان (قصص: 414)


5. ذوالفقار


«ذوالفقار» نام شمشير امام (ع) هم به شكل تركيب اسمي به عنوان نام شخص، و هم به صورت تركيب وصفي (صفت شمشير) به‏كار رفته است:


الف. به عنوان نام شخص:


ذوالفقار بيك (سلطاني: 60)


ذوالفقار خان (قصص: 186)


ب. به عنوان صفت شمشير:


تيغِ ذوالفقار اندام (ذيل حبيب: 70)


حسامِ ذوالفقار كردار (حبيب: 4/602)


شمشير ذوالفقار اوصاف (حبيب: 4/512)


شمشير ذوالفقار تأثير (نقاوه: 174)


صمصام ذوالفقار آثار (حبيب: 4/466)


6. نجف


نجف به عنوان مرقد و تربت امام‏العارفين تيمناً مورد توجه بوده و برخي از نام‏ها با آن ساخته شده است، مانند:


نجف سلطان (روزنامه: 19)


نجف قلي (ذيل حبيب: 286)


تكمله: به صورت «نجف» بدون پيشوند با پسوند هم به‏كار رفته است. نيز به صورت «آقا نجفي» [ويراستار].
















محمودبن هدايت‏الله. 1350. نقاوة الآثار في ذكرالاخيار. فرشته‏اي نطنزي. به اهتمام احسان اشراقي. تهران: ترجمه و نشر كتاب.


عالم آراي شاه اسماعيل. 1369. تصحيح اصغر منتظر صاحب. تهران: ترجمه و نشر كتاب.


منجم‏يزدي، جلال‏الدين محمد. 1366. تاريخ عباسي (روزنامه ملاجلال). به كوشش سيف‏الله وحيدنيا. تهران: وحيد.


اصفهاني، محمد معصوم‏بن خواجگي. 1368. خلاصة‏السير. تهران: علمي.


ــــــــــــــ . 1370. ب. تصحيح محمدعلي جراحي.


حسيني استرآبادي، حسن‏بن مرتضي. 1366. تاريخ سلطاني از شيخ صفي تا شاه صفي، به اهتمام احسان اشراقي. ج 2. تهران: علمي.


طهماسب صفوي. 1363. تذكره شاه طهماسب. تهران: شرق.


شاملو، ولي‏قلي‏بن داودقلي. ــ . قصص‏الخاقاني. تصحيح سيد حسن سادات ناصري. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.


عالم آراي شاه طهماسب. 1370. به كوشش ايرج افشار. تهران: دنياي كتاب.


خواندمير، اميرمحمود. 1370. الف. ذيل حبيب‏السير (ايران در روزگار شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوي). تصحيح غلامرضا طباطبايي. تهران: بنياد موقوفات دكتر افشار.


عالم آراي صفوي. 1363. تصحيح يدالله شكري. ج 2. تهران: اطلاعات.


خواندمير، غياث‏الدين. حبيب‏السير في‏اخبار افرادالبشر. 4 ج. چ 2. تهران: خيام.


روملو، حسن‏بيك. 1349. احسن التواريخ. به اهتمام عبدالحسين نوايي. تهران: ترجمه و نشر كتاب.


اسكندر منشي. 1350. عالم آراي عباسي. چ 2. تهران: اميركبير و تأئيد.

/ 1