علي (ع) حامي موالي و موالي حاميان علي
مکتب اسلام- شماره320 ،دي 1366 سير تشيع در ايران
داود الهامي مولي کيست؟
«موالي» جمع «مولي» در لغت عرب معناي متعدد و احيانا متضادي دارد، بعضي نوشته اند يازده معني دارد. و مرحوم علامه اميني بر آن بيست و هفت معني ذکر کرده است مثلا به سرور و مطاع و آقا «مولي» مي گويند، آنچنان که پيامبر اکرم(ص) درباره علي(ع) فرمود: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه» و هم درمورد بنده و برده و مطيع، به طور کلي معني «ولاء» پيوند و قرابت است و لذا موارد استعمال متعددي دارد يکي از موارد استعمال کلمه «ولاء» عتق است، افرادي که قبلا برده بودند و آزاد مي شدند به آنها و به فرزندانشان «مولي» مي گفتند، همچنانکه به آزاد کننده نيز مولي مي گفتند، مولوي گويد:
کيست مولي آنکه آزادت کند
بند رقيت ز پايت بر کند
بند رقيت ز پايت بر کند
بند رقيت ز پايت بر کند
موالي بيشتر به ايرانيان اطلاق شده
غرض «مولي» معني وسيعي دارد و در بعضي از کتب تاريخ کلمه موالي بر تمام ملل غير عرب که تحت تسلط اسلام درآمده اند، اطلاق شده است به ايرانيان از آن جهت «موالي» مي گفتند که يا اجدادشان برده و سپس آزاد شده بودند (البته عده اينها خيلي کم بود) و يا با برخي قبائل عرب پيمان حمايت بسته بودند تدريجا به همه مردم ايران موالي گفته شد. مي گويند: روزي از موالي به حضور اميرمومنان علي (ع) آمدند و از اعراب شکايت کردند و گفتند رسول خدا (صلي الله عليه و آله) هيچگونه تبعيضي ميان عرب و غير عرب در تقسيم بيت المال و يا در ازدواج قائل نبود بيت المال را بالسويه تقسيم مي کرد و سلمان و بلال و صهيب در عهد رسول خدا با زنان عرب ازدواج کردند ولي امروز اعراب ميان ما و خودشان تفاوت قائل هستند.علي (ع) از شنيدن اين سخن ناراحت شد رفت با اعراب در اين زمينه صحبت کرد، اما مفيد واقع نشد، فرياد کشيدند ابدا ممکن نيست علي (ع) در حاليکه از اين جريان خشمناک شده بود آمد ميان موالي و گفت با کمال تاسف اينان حاضر نيستند با شما روش مساوات پيش گيرند و مانند يک مسلمان متساوي الحقوق رفتار کنند، من به شما توصيه مي کنم که بازرگاني پيشه کنيد، خداوند به شما برکت خواهد داد. قال: مغيره کان علي (ع) اميل الي الموالي و الطف بهم و کان عمر اشد تباعدا منهم» مغيره هميشه در مقايسه ميان علي و عمر مي گفت علي تمايلش و مهربانيش نسبت به موالي بيشتر بود و عمر بر عکس از آنها خوشش نمي آمد.در دوران خلافت علي (ع) به هنگام تقسيم بيت المال دو زن يکي عرب و ديگري ايراني به حضورش آمدند حضرت به هر يک از آنان 25 درهم و يک مشت طعام داد زن عرب تعجب کرد و گفت اي اميرمومنان من يک زن عرب هستم و اين يک زن عجمي است؟ علي (ع) فرمود: « درکتاب خدا فرزندان اسماعيل بر فرزندان اسحاق (که از کنيز متولد شده است) برتري ندارند. علي (ع) به خاطر برپاداشتن اساس مساوات و عدل اسلامي و محو بدعت تفضيل بود که در عصر خلافتش فتنه ها بر پا شد و حوادث ناگواري پيش آمد «ان طائفه من اصحاب علي (ع) مشوا اليه فقالوا» يا اميرالمومنين اعط هذه الاموال و فضل هولاء الاشراف من العرب و قريش علي الموالي و العجم و من تخاف خلافه من الناس و فراره». حتي از بزرگان ياران آنحضرت براي خاموش کردن اين فتنه ها از حضرتش استدعا نمودند که فعلا مصلحت ايجاب مي کند که به اعيان و بزرگان عرب و قريش و به کسانيکه مخالفت و جدائيشان را دوست نداري از بيت المال بيش از موالي و عجمها عطاء نمائيد.حضرت از شنيدن اين سخن بر آشفت و گفت: «اتامروني ان اطلب النصر بالجور فيمن وليت عليه و الله لا اطور به ما سمر سمير و ما ام نجم في السماء نجما لو کان المال لي لسويت بينهم فکيف و انما المال مال الله»آيا به من دستور مي دهيد که براي پيروزي خود، از جور و ستم، در حق کسانيکه بر آنها حکومت مي کنم، استمداد جويم؟ به خدا سوگند تا عمر من باقي و شب و روز برقرار و ستارگان آسمان در پي هم طلوع و غروب مي کنند، هرگز به چنين کاري دست نمي زنم اگر اموال از خودم بود، به طور مساوي در ميان آنها تقسيم مي کردم تا چه رسد به اينکه اين اموال خدا است.ابن ابي الحديد در ذيل اين سخن آورده که عمر هنگاميکه به خلافت رسيد بعضي را بر بعضي برتري داد. سابقين در اسلام را بر ديگران، مهاجرين قريش، بر ديگر مهاجران، همه مهاجران را بر همه انصار، و عرب را بر عجم برتري بخشيد و در تقسيم بيت المال بين گروهها مساوات قائل نشد.البته سياست عادلانه علي (ع) به همان اندازه که براي موالي و ايرانيان و به طور کلي براي طبقه مستضعف و فقير خوشايند بود به غرور و خودخواهي و برتري طلبي امتياز طلبان و متجاوزان به حقوق ديگران لطمه وارد مي ساخت.آري علي (ع) و خاندان رسالت عموما مثل خود پيامبر، مخالف سياست تبعيض بودند و به شدت با اين بدعت مبارزه مي کردند.مردي به امام صادق (ع) عرض کرد: ان الناس يقولون من لم يکن عربيا صلبا او مولي صريحا فهو سفلي» مردم مي گويند هر کس که عربي خالص يا مولاي خالص نباشد پست است.امام (ع) فرمود: مولاي خالص يعني چه؟ گفت: کسيکه پدر و مادرش هر دو قبلا برده بودند. فرمود: مولاي خالص چه مزيتي دارد؟گفت: پيغمبر فرموده است« مولي القوم من انفسهم» مولاي هر قومي از خود آنها است پس کسي صاحب فضيلت است که يا عربي خالص باشد و يا مولاي صريح باشد که ملحق به عربي است.امام فرمود: اما بلغک ان رسول الله (ص) قال انا مولي من لا مولي له، انا مولي کل مسلم عربيها و عجميها، فمن والي رسول الله (صلي الله عليه و آله) اليس يکون من نفس رسول الله »آيا نشنيده اي که پيغمبر فرمود من ولي کساني هستم که ولي ندارند من ولي هر مسلمانم خواه عرب و خواه عجم باشد؟ آيا کسيکه پيغمبر ولي او باشد از پيغمبر نيست؟ سپس امام فرمود: «من دخل في الاسلام رغبة خير ممن دخل رهبة و دخل المنافقين رهبة و الموالي دخلوا رغبة» آنکه از روي ميل و رضا داخل اسلام مي شود بسي اشرف است از آنکه از ترس وارد اسلام شده است، اين عربهاي منافق از ترس مسلمان شدند ولي ايرانيان با ميل و رغبت به اسلام گرويدند.از اين نوع جريانها که در کتابهاي تاريخ و حديث نمونه هاي فراواني مي توان يافت معلوم مي شود بعد از پيامبر سياست تبعيض و تفاوت ميان عرب و غير عرب در جهان اسلام اجراء مي شد و باعث رنجش خاطر موالي و ايرانيان مي گرديد.مولاي متقيان علي (ع) و خاندان رسالت عموما با اين سياست غلط و خلاف شرع مخالفت مي کرده اند همين به تنهائي کافي بوده است که ايرانيان از طرفي به روح و حقيقت اسلام واقف شوند و از طرف ديگر، چون بيش از هر قوم ديگر از اين تبعيضات زيان مي ديده اند، طرفدار علي (ع) و خاندان رسالت بشوند. جنگ جمل و طرفداري ايرانيان از علي (ع)
درباره جنگ جمل، مورخان به تفصيل سخن گفته اند و حتي کتبي فقط در خصوص آن جنگ تاليف شده است. ما در اينجا اين جنگ اسفبار را از آن جهت دنبال مي کنيم که با مقصود ما ارتباط دارد.همينکه اميرمومنان علي (ع) به حکومت انتخاب شد، عمال عثمان را از شهر عزل کرد و بجاي آنها افراد صالح و شايسته را روانه نمود وقتيکه حکام را تعيين و منصوب کرد معلوم شد به طلحه و زبير که دلباخته حکومت بصره و کوفه بوده اند آندو به اين اميد با امام بيعت کرده اند، مقامي نداده است. عبدالله بن عباس به امام گفت طلحه و زبير حکومت بصره و کوفه را مي خواهند، مصلحت در اين است که زبير را به حکومت کوفه و طلحه را به حکومت بصره منصوب بکني چون آنها علاوه بر اينکه به آن مناصب علاقه هم دارند، در آن دو شهر هواخواهان زيادي هم دارند. امام فرمود طلحه و زبير در بصره و کوفه املاک و اموال فراوان دارند مي ترسم به مردم ستم بکنند از اينرو با حکومت آنها موافق نيستم.طلحه و زبير همينکه ديدند مطلوبشان نصيب ديگري شده است به بهانه تصميم انجام عمره حج، از امام اجازه خواستند به روايت بعضي امام به آن دو يا به کسي از اصحاب خود فرمود: «والله ما ارادا العمرة ولکنها ارادا الغدرة»به خدا قسم قصد عمره نداشتند وليکن قصد بيعت شکني داشتند. در مکه به عايشه پيوستند و او را به جنگ اميرالمومنين تشويق کردند و سرانجام او را با خود موافق نمودند با گروهي انبوه رهسپار بصره شدند.حاکم بصره در آن موقع عثمان بن حنيف بود او را غافلگير کردند وارد شهر شدند ريش و شارب و مژه هاي چشمان و ابروان او را کندند و بيت المال را به غارت بردند.همينکه امام از اين ماجرا با خبر شد ديد اگر دفع الوقت که عايشه در عراق يک مرکز خلافت بوجود خواهد آورد لذا فورا عازم حرکت به عراق و رفتن به بصره شد و از مدينه بيرون آمد و چهارصد سوار از اصحاب پيامبر در رکابش بودند. چون به زمين اسد وطي رسيدند ششصد نفر از آنان به سپاه امام ملحق شدند به ذي قار که رسيد نمايندگان خود را به سرپرستي امام حسن مجتبي (ع) به کوفه فرستاد تا اهل کوفه را بياري امام فراخوانند. عده زيادي از ايرانيان و عده اي از عربها که در کوفه سکونت گزيده بودند به علل شناختي از که اميرمومنان داشتند هوادار آنحضرت بودند و يقين داشتند که سياست علي (ع) بر خلاف سياست عثمان است، روش او عين روش پيامبر اکرم مي باشد و نسبت به اجراي عدل و مساوات اسلامي بي نهايت حساسيت دارد و در نظر او تمام مسلمانان يکسان هستند و بايد بطور مساوي از مواهب موجود استفاده نمايند و فرقي بين عرب و عجم نيست در حاليکه در زمان عثمان بين عرب و موالي در مستمري از بيت المال فرق گذاشته مي شد و به خصوص در عراق به عمال خود کتبا دستور داده بود که از هر لحاظ اعراب را بر موالي ترجيح دهندو لذا ايرانيان مسلمان در کوفه از حقوق انساني و اسلامي برخوردار نبودند.خلاصه امام حسن (ع) با همراهان خود وارد کوفه شدند، شيعيان در کوفه از ايراني و عرب به زيارت فرزند و نمايندگان امامشان آمدند و مخصوصا ايرانياني که ساکن کوفه بودند، بسيار مسرور بودند که به زيارت امام حسن (ع) نائل آمدند، به گرمي از او و همراهانش استقبال کردند. در آن موقع عامل علي (ع) بر کوفه ابوموسي اشعري بود و او مردم را از ياري علي (ع) باز مي داشت.امام حسن (ع) به مسجد کوفه که پر از جمعيت بود تشريف برد و به منبر رفت و او نام پدر خود را که به اهل کوفه نوشته بود، بر آنان قرائت نمود و بالاخره امام حسن (ع) و هيئت همراهان طي سخرانيهاي خود مردم را از جريان آگاه کردند ابوموسي مخالفت نمود ولي تاثير کلام آنحضرت و بيانات آتشين نمايندگان امام مردم کوفه را بشدت تکان داد و لذا لحظه به لحظه بر عده داوطلبان افزوده ميشد و ابوموسي را يک شب مهلت دادند تا کوفه را ترک کند عمار ياسر بر ابوموسي فرياد کشيد که: «اخرج من قصرنا لا ام لک اخرج الله نفسک فو الله انک لمن المنافقين» از قصر خارج شو اي ناپاک خداوند روحت را از بدنت خارج سازد به خدا سوگند تو از پيش از منافقان بودي. پس از اين جريان 12 هزار نفر از کوفه براي ياري امام به سوي «بصره» حرکت کردند و ظاهرا همين تعداد را هم امام قبلا خبر داده بود به روايتي 7 هزار در ملازمت امام حسن (ع) در ذي قار به امام پيوستند و بعد از سه روز مالک اشتر با 12 هزار نفر به جانب امام (ع) حرکت کردند«مسعودي» کوفيانيکه به لشکر امام در ذي قار پيوستند 7 هزار و يعقوبي 6560 نفر و يعقوبي هم شش هزار نفر نوشته اند. ابن عباس مي گويد هنگاميکه در ذي قار پياده شديم به امام گفتم از کوفه بسيار کم به ياري شما آمده اند امام فرمود 6560 نفر بدون کم و زياد به کمکم خواهند آمد. ابن عباس نقل مي کند که من از آمار دقيق آنها تعجب کردم و با خود گفتم حتما آنها را خواهم شمرد پانزده روز در «ذي قار» بوديم تا اينکه صداي شيهه اسبها و قاطرها بلند شد و لشکر کوفه رسيدند من آنها را دقيقا شمردم ديدم درست همان مقداري است که امام (ع) فرمود، گفتم الله اکبر صدق الله و رسولهاين عده که به ياري امام از کوفه حرکت کردند اغلب ايراني بودند، علاوه بر اطاعت و فرمانبرداري از مولاي خود آرزومند زيارت وجود مقدس امام (ع) خود بودند زيرا که به آن بزرگوار ايمان آورده بودند ولي خودش را از نزديک زيارت نکرده بودند و هر چه از امام شنيده بودند با واسطه بود لذا مشتاقانه سر از پا نشناخته در رفتن عجله مي کردند آري،
وعده وصل چون شود نزديک
آتش عشق تيزتر گردد
آتش عشق تيزتر گردد
آتش عشق تيزتر گردد