تو به تاريکي علي را ديده اي زين سبب غيري بر او بگزيده اي
زين سبب غيري بر او بگزيده اي زين سبب غيري بر او بگزيده اي
تعداد ايرانيان در کوفه در آن موقع زياد بودند، گويند بعد از جنگ قادسيه 20 هزار ايراني در کوفه اقامت داشتند و البته عواملي هم وجود داشت که روز به روز بر تعداد ايرانيان در کوفه افزوده مي شد بطوريکه در زمان حکومت مولاي متقيان علي (ع ) نصف بيشتر سکنه کوفه را ايرانيان تشکيل مي دادند. اينان معمولا با سواد و به اصول کشاورزي و فن صنعت و بازرگاني وارد بودند و کارهاي ديواني را در کوفه آنها انجام مي دادند با هوش و ذکاوت فطري خود جميع امور زندگاني را به دست خود داشتند و بيشتر هم به زبان فارسي صحبت مي کردند لذا قيافه شهر کوفه يک شهر کاملا عربي نبود.از آنجائيکه ايرانيان در دولت علي (ع ) از حقوق مساوي با اعراب برخوردار شده بودند بيشتر به حکومت عادلانه علي (ع ) علاقه نشان مي دادند و علي (ع ) هم به تربيت آنها بيشتر اهميت مي داد.امام باقر (ع ) مي فرمايد معمول علي (ع ) اين بود که هر وقت نماز صبح را مي خواند همواره در تعقيب نماز بود تا سر آفتاب، همينکه آفتاب مي زد موالي و ناتوانان به دور او اجتماع مي کردند امام (ع ) به آنها فقه و قرآن تعليم مي فرمود و وقت معيني داشت از اين مجلس بر مي خاست.از اخبار چنين بر مي آيد به هنگاي که امام سخنراني مي کرد اطراف منبر را بيشتر ايرانيان احاطه مي کردند و اين بر خلاف انتظار سران قبائل عربي بود و آنها دوست داشتند روي امام و توجه او منحصر و مختص به خود آنها باشد و امام رو از آنها به ديگران بر نگرداند، اشعث بن قيس کندي که خود رئيس قبيله و والي اسبق آذربايجان بود به خود هموار نمي کرد که با مواليان و بينوايان ولو مجاهد و متقي هم باشند، در يک صف بايستد.عبادبن عبدالله اسدي مي گويد: روز جمعه بود من نشسته بودم و علي (ع ) بر فراز منبر آجري، خطبه مي خواند و ابن صوحان نيز نشسته بود اشعث بن قيس کندي آمد با صداي بلند گفت يا اميرالمؤمنين غلبتنا هذه الحمراة علي وجهک اي اميرمومنان اين حمراء غلبه کرده اند، ما را نمي گذارند روي ترا ببينيم.امام از شنيدن اين سخن، غضبناک شد فرمود امروز من نشان خواهم داد که عرب چکاره است؟ فقال علي (ع ): من يعذرني من هولاء الضياطره يقيل احدهم يتقلب علي حشاياه و يهحر قوم لذکر الله افياء مرني ان اطردهم فاکون من الظالمين و الذي فلق الحبة و براء النسمة سمعت محمدا (ص) يقول ليضربنکم و الله علي الدين عودا کما ضربتموهم عليه بدواعلي (ع ) فرمود اين شکم گنده ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت مي کنند و آنها (موالي و ايرانيان) روزهاي گرم به خاطر خدا فعاليت مي نمايند و آنگاه توقع دارند که من آنها را از خود طرد کنم تا از ستمکاران باشم، قسم به خدا که دانه را شکافت و آدمي را آفريد که از رسول خدا شنيدم فرمود به خدا همچنانکه در ابتدا شما ايرانيان را به خاطر اسلام با شمشير خواهيد زد، بعد ايرانيان شما را با شمشير بخاطر اسلام خواهند زد.ايرانيان که در شهرهاي خود آوزاه بلند عدالت گستري و انساندوستي مولاي متقيان علي (ع ) را شنيده بودند، ولي بعد مسافت و دوري راه مانع از اين بود که بتوانند با آن حضرت از نزديک تماس بگيرند و سخنان درربارش را که دلهاي مشتاقان را نوازش مي داد از نزديک بشنوند، اما دست تقدير امام را به کوفه کشيد و بارگاه خلافتش را در کوفه قرار داد اين بود ايرانيان توانستند با امام ارتباط نزديک داشته باشند و شکوه و عظمت و سادگي بارگاهش را به راي العين با ديدگان خويش مشاهده نمايند.ايرانيان خلافت علي (ع ) را در حد خواب و خيال افسانه آميزي بي پيرايه تر از آنچه فکر مي کردند ساده يافتند خانه محقر علي (ع ) به عنوان خليف اسلام و اميرالمومنين که به جاي قصر دارالاماره برگزيده بود، به زحمت از خانه هاي ساده ديگر قابل تشخيص بود، تساوي تا اين پايه، شکوه بي پيرايگي تا اين اندازه بر آنان افسانه مي نمود زيرا آنان از شهرياران خود خاطراتي بس دردآور داشتند آنان کاخهاي افسانه اي ساسانيان را در نظر داشتند که از بس جواهرات و اشياء نفيس و قيمتي و نقشه ها و تصويرها فراهم کرده بودند که ديده بينندگان خيره مي شد آنان هنوز سنگيني بار رعيت را از خرمن هاي زر و سيم و جواهر که در گنجهاي خسروان انباشته شده بود، روي دوش خود احساس مي کردند.و اين آخرين خبري بود از ساسانيان که مي شنيدند آخرين پادشاه ساساني به هنگام فرار هزار آشپز و هزار رامشگر و هزار يوزبان و هزار بازبان و جماعت انبوهي خدمه داشت.آنان در مقام مقايسه در جلو چشم خود علي اميرالمومنين را مي بينند که بهنگام خلافت هيچگاه سر سير بر بالش نمي نهد و تنها به دو نان جوين در شبانه روز، و دو جامه پشمين و فرسوده در سال قناعت مي نمايد.و حتي آن را هم به بيت المال تحميل نمي کند، خطاب به اهل بصره مي گويد:يا اهل بصره ماذا تنقمون مني والله ان هذا من غزل اهلي و اشارالي قميصهاي مردم بصره چرا نسبت به من کينه مي ورزيد، اين لباسها که در تن من مي بينيد از دست بافت خانواده ام مي باشد، خطاب به اهل کوفه مي گويد:يا اهل الکوفه اذا انا خرجت من عندکم بغير رحلي و غلامي فاناخائنو در آخر عمر طومار خيانت و امانت را با اين جمله مي بندد و مي گشايد و آخرين پرونده خود را مي خواند که يا اهل العراق، دخلت بلادکم با شمالي هذه و رحلتي و راحلتي ها هي فان انا خرجت من بلادکم بغير ما دخلت فانني من الخائنين.اي مردم عراق من با اين باروبنه و رحل و راحله و اين چند پتواز حجاز به ديار شما آمدم و اکنون پس از چند سال فرمانروائي بر شما اگر با غير اينها از اينجا بيرون رفتم من از خيانتکاران خواهم بود.کدام يک از زمامداران بزرگ جهان در طول تاريخ، اعلام داشته که مخارج من از اموال خودم تامين مي شود از باغات خودم در حجاز، و ماداميکه نهالي در مدينه دارم بار سنگين بدوش بيت المال شما ندارم والله لا ازرکم من فيئکم شيئا مادام لي عذق باليثربو سرانجام وقتيکه به شهادت رسيد از وي جز قرآني و شمشيري با 250 و به قولي 750 درهم، چيزي باقي نمي ماند.ايرانيان ملتي بودند که قرنها، هنگام عبور شهريارانشان، خروش، دورشويد کور شويد تا اعماق روحشان را به خفت جدائي و بيگانگي محکوم مي کرد و برترين طبقات آنان مي بايست در آستان شهرياران خود، پيشاني بر خاک نهند و هر چه هم در بساط دارند به عنوان هديه پيشکش آنها نمائيد.گويند هنگامي که نيروي امام به سوي شام در حرکت بود دهقانان شهر انبار طبق آئين ايران قديم، صف بسته بودند تا از موکب اميرمؤمنان همچون شاهنشاهان ايران استقبال نمايند و در بلند آستان او سر بر خاک نهند و ملازم رکابش باشند چون امام نزديک شد پيش دويدند و خواستند مراسمي که نشانه ذلت در برابر امراء بود انجام دهند با انتقاد امام مواجه شدند امام با بياني پر لطف و نوازش از رسم تعظيم و تکريم ايرانيان نسبت به شاهان خويش، اين چنين انتقادي مي کند و سجده و کرنش را وپژه خداوند جهان مي شمارد مي فرمايد:ما هذا الذي صنعتموه؟ فقالوا خلق منا نعظم به امرانا فقال و الله ما ينتفع بهذا امراءکم و انکم لتشقون علي انفسکم في دنياکم و تشقون به في آخرتکم و ما اخسرالمشقه وراها العقاب واربح الدعة معها الامان من النار اين چه کاري بود که شما کرديد؟ عرض کردند اين آدابي است که ما اميران خود را با آن بزرگ مي داريم امام فرمود به خدا سوگند با اين عمل زمامداران شما بهره مند نمي شوند و شما با اين کار در دنيا مشقت برخود هموار مي سازيد و در قيامت بدبخت خواهيد بود و چه زيانبار است مشقتي که پشت سر آن مجازات الهي باشد و چه پر سود است آرامشي که با آن امام از عذاب دوزخ باشد ؟!دهقانان به رسم خودشان چند چهارپا به عنوان هديه به امام و مقداري غذا جهت سربازان و علوفه زيادي هم براي اسبهاي نظاميان آورده بودند و از امام درخواست کردند که اين هدايا را بپذيرد امام همينکه اصرار آنان را ديد، فرمود اين چهارپايان را به اين شرط مي پذيرم که آنها را قيمت کنند و قيمت آنها از خراج شما کسر شود همچنين غذاهائيکه براي ما تهيه کرده ايد، ما هرگز حاضر نيستيم از اين غذاها بخوريم مگر اينکه قيمت آنها را بپردازيم عرض کردند يا اميرالمومنين ما از عربها هم پيمان و آشنا داريم شما مانع مي شويد از اينکه ما به آنها هديه بدهيم و آنها نيز نمي توانند هديه ما را بپذيرند.امام فرمود هم اعراب مولي و دوستان شما هستند ولي شايسته نيست بر فردي از مسلمانان از شما هديه بپذيرند و اگر يکي از آنان از اموال شما چيزي غصب بکند، ما را در جريان بگذاريد.در پايان با اصرار بيشتر گفتند يا اميرالمؤمنين انا نحب ان تقبل هديتنا و کرامتنا يا اميرمومنان بالاخره ما دوست مي داريم هديه ما را بپذيريد.امام در پاسخ فرمود: و يحکم نحن اغني منکم فترکهم ثم سار واي بر شما ما از شما غني تر هستيم امام هديه آنها را که پيدا بود در تهي آن خود را به مشقّت انداخته بودند، و خود آنها از لشگر امام بيشتر نياز داشتند نپذيرفت و از آنجا گذشت و به راه خود ادامه داد. ناگفته نماند که امام در حال جنگ بود و زمامداران در همچو حالي هر چيزي را براي خود جايز مي دانند و در عين اينکه مرد سياست و جنگ و قدرت بود معنويت و پارسائي و محبت و انسان دوستي در سيماي او نمايان تر بود کشمکشهاي مداوم نظامي و پياپي که زندگي او را در خود غرق کرده بود، مانع از اين نبود که مردم در چهره او آرامش و صفائي را که از يک امام انتظار دارند، ببينند.کشاورزان مدائن گفتند ما در انتظار دستور تو به سر مي برديم آنچه دوست داري فرمان ده امام به عدي بن حاتم دستور داد که در آنجا بماند و همراه آنان به سوي صفين حرکت کند عدي پس از سه روز توقف همراه سيصد نفر مدائن را ترک گفت و نيز به فرزند خود يزيد دستور داد که در آنجا بماند و با گروه دوم به امام بپيوندند او نيز در راس چهارصد نفر به امام پيوست.علي (ع ) در ميان تماس با مردم عراق، با گروهي از آنها روبرو شد که مدتها تحت سلطه خاندان کسري بودند امام از آنها پرسيد چند نفر از خاندان کسري بر شما حکومت کردند پاسخ دادند 32 پادشاه امام از سيره و روش حکومت آنها پرسيد پاسخ دادند همه آنها داراي يک روش بودند ولي کسري فرزند هرمز روش خاصي براي خود برگزيد او ثروت مملکت را به خود اختصاص داد با بزرگان ما به مخالفت برخاست چيزهائي که به نف توده ها بود ويران ساخت و آنچه به نفع خود بود آباد کرد و مردم را سبک شمرد، ملت فارس را خشمگين ساخت مردم بر ضد او قيام کردند و او را کشتند زنان او بيوه گشت و فرزندانش يتيم امام در پاسخ سخنگوي آنان که نرسا نام داشت چنين فرمود: فقال يا نرسا ان الله عزوجل خلق الخلق بالحق و لا يرضي من احد الا بالحق و في سلطان الله تذكرة مما خول الله و انها لا تقوم مملكة الا بتدبير و لابد من اماره و لايزال امرنا متماسکا مالم يشتم اخرنا اولنا فاذا اخرنا اولنا و افسدوا هلکوا و اهلکوانرسا خداوند به حق انسانها را آفريد و از هر انساني جز عمل به حق راضي نيست مملکت بدون تدبير قوام ندارد بايد حکومتي برپا باشد کار ما در صورتي وحدت مي پذيرد که فرد آخري به گذشتگان بد نگويد آنگاه که افراد متاخر به گذشتگان بد گفتند و با روش آنان مخالفت ورزيدند هم خود نابود شدند و هم ديگران را نابود کردند آنگاه امام نرسا بزرگ آنان را امير کرد.بدين ترتيب ايرانيانيکه در کوفه و عراق ساکن بودند سادگي و بي پيرايگي شيوه مستقيم حکومت عادلانه و بي نظير علي (ع ) را به راي العين ديدند اين بود شيفته او شدند و به سويش شتافتند زيرا در حکومت بي همتاي علي (ع ) درست همان چيزي را مي يافتند که قرنها به بهاي اشگ و آه و خون خريدار و جان نثار آن بودند و عطش آن را از قرنها پيش در وجودشان احساس مي کردند.بنابراين اگر ايرانيان به تشيع گرويدند جاي شگفتي نيست راستي در اين پريشاني و سرگرداني که ايرانيان باورهاي قبلي خود را از دست داده و آرمان هاي جديد نيز کم کم به ياس مبدل مي شد، چه اميدي بهتر از اميد به علي (ع ) مگر مردمان ستمديده ايراني حکومت بي نظير و شگفت انگيز او را مي توانستند بدين سادگي و تندي فراموش کنند.لذا مي توان گفت که اگر چه امام در کوفه با مشکلات فراوان مواجه شد و سرانجام نيز تعصب و خودکامگي ها و جاه طلبي هاي ديرين عربها باعث شکست اسلام در جبهه اعراب جاهليت گرديد ولي در عوض روش ملکوتي علي (ع ) دلهاي مشتاق ايرانيان را چنان تسخير کرد که بعدها نيز از هر کجا که بوي علي استشمام مي شد، پيام او در گوش جانهاي مشتاقان طنين انداز بود و خاطره شکوه تواضعش تجديد مي گشت، توده هاي ستمديده ايراني بدانسوي مي شتافتند جان مي باختند و سر از پا نمي شناختند و راز شيعه بودن ايرانيان هم همين است.گلدزيهر مستشرق معروف در کتاب خود مي نويسد: عده اي از قبائل عرب که خلافت را بعد از رحلت پيغمبر (ص) حق حضرت علي (ع ) مي دانستند به قبول مذهب شيعه علاقمند شدند مردم ايراني در عراق نيز با شوق مفرط و حرارت زياد، اعتقادات شيعه را آموختند و از آن مذهب پيروي نمودند و در راس آن اعتقادات اين بود که امامت از مصالح عمومي نيست که به راي امت واگذار شود و تعيين امام را نمي توان در اختيار انتخاب عده اي از مسلمانان گذاشت بلکه امامت پايه و اساس اسلام و يکي از اصول دين است و امام بايد معصوم و منزه از گناهان کبيره و صغيره باشد و اين کار وظيفه پيغمبر (ص) بود که انجام دهد و حضرت علي (ع ) کسي است که پيامبر (ص) او را براي آن مقام تعيين فرموده است.