مسند نويسى در تاريخ حديث
مسند نويسى در تاريخ حديث، دكتر سيّدكاظم طباطبايى، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم،1377،ص 551 وزيرى. احمد عابدى دانش حديث از چنان اهميّتى برخوردار است كه در چند قرن اوليه عالم اسلام علم با دانش حديث مترادف بوده و در اكثر علوم اسلامى، علم به معناى فراگيرى احاديث مربوط به آن موضوع بوده است. مسلمانان در عصر رسالت احاديث را مىنوشتند و آن را محفوظ مىداشتند. اين عمل، به جهت دستور اكيد رسول خدا صلىاللهعليهوآله به نگارش حديث بود. گر چه به دليل دستور خليفه اوّل و دوم بر ممنوعيّت اين كار، اهل سنّت نه تنها نگارش حديث را يك قرن به تأخير انداختند، بلكه از نقل شفاهى آن نيز پرهيز كردند، امّا شيعه در طول تاريخ خود و اهل سنّت نيز پس از دستور عمربن عبدالعزيز به جمعآورى و ثبت و ضبط احاديث اشتغال داشتند. نتيجه نگارش حديث، پديد آمدن هزاران كتاب حديثى است كه بهترين منبع شناخت دين پس از قرآن مجيد به شمار مىروند. روش محدثان بزرگ در تدوين اين كتابهاى حديثى متفاوت بوده است: بعضى از آنان به نوشتن جوامع حديثى يا دايرةالمعارف حديث روى آوردند، كه از كاه تا كهكشان، همه موضوعات مربوط به دنيا و معيشت مردم تا مسايل معنوى و احكام فقهى و تفسير قرآن را در بر داشت. بعضى از اين كتابهاى حديثى به موضوعى خاص يا عام پرداختهاند، مثل: عللالشرايع، ثوابالأعمال، عقاب الاعمال، معانىالأخبار، الكافى و ... ، بعضى از كتابهايى كه «سنن» نام گرفتهاند بر اساس ابواب فقهى تنظيم شدهاند؛ مثل: تهذيب و اسبتصار. اين گونه كتابها براساس موضوع نوشته شدهاند. بعضى از كتابهاى ديگر حديثى براساس مؤلف يا راوى تدوين شدهاند؛ مثل: مسند الامام موسىبن جعفر عليهالسلام كه روايت ابوعمران مروزى است. مسندالامام زيدبن على و مسنداحمد حنبل. علامه تهرانى در الذريعه، صدها كتاب حديثى را با عنوان «نسخه»، «خطبه» و «مسند» معرفى كرده است. مسند نويسى كه بخش مهمى از تدوين حديث است در اهل سنّت بيش از شيعه رواج داشته است. و در بين علماى شيعه «اصل» نويسى بيشتر متداول بوده است، و اين علاوه بر پيشگامى شيعه در نگارش حديث است، چنانكه چهارصد كتاب در قرن دوم هجرى توسط شيعيان و اصحاب حضرت امام صادق و امام كاظم(عليهماالسلام) نگاشته شد. و اين در حالى بود كه اهل سنّت هنوز درباره لزوم نگارش حديث شك و ترديد داشتند. بنابراين گرچه شيعه و اهل سنّت هر دو در ترويج حديث تلاش كردهاند، ولى سابقه شيعه در اينباره بيشتر است. اگر چه توجه شيعه غالبا معطوف به نگارش اصول حديثى بوده و كمتر مسند نوشته است، اما در همان تعداد اندك مسند، از روشى متفاوت با روش اهل سنّت پيروى كردهاست. كلمه «مسند» گاهى وصف حديث قرار مىگيرد و گاهى هم وصف كتاب است. آنچه فعلاً مورد بحث ما است قسم دوم است. در صفحه 39 كتاب در توضيح معنى مسند چنين آمده است . به نظر مىرسد مسند ناميدن حديث از آن جهت باشد كه چنين حديثى با ذكر زنجيره راويانش پله پله بالا برده شده تا به سرچشمه آن يعنى پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله برسد. در اين صورت كاربرد اين كلمه جنبه حقيقى خواهد داشت. در اينجا براى آنكه معناى مسند به خوبى روشن شود عبارتى ديگر را از كتاب نقل مىكنيم: واژه مسند گاه وصف حديث قرار مىگيرد و گفته مىشود حديث مسند، و گاهى وصف كتاب حديث قرار مىگيرد و گفته مىشود كتاب مسند و يا به نام مؤلف يا راوىاش اضافه مىشود و گفته مىشود، مسند امام موسىبن جعفرالكاظم عليهالسلام يا مسندالامام زيد، يا مسند احمدبن حنبل. مسند به معناى دوم كه مورد بحث اين نوشتار است كتابى است كه در آن احاديث به ترتيب صحابه يعنى: نخستين مرجع در اسناد حديث پس از پيامبر گرد آمده باشد. در شيوه مسند نويسى، احاديث را بر حسب راويان ترتيب مىدهند. مثلاً هر چه از طريق علىبنابىطالب عليهالسلام از پيامبر صلىاللهعليهوآله روايت شده در يك فصل جداگانه مىآورند. اعم از اينكه حديث وى در باب زكات باشد يا نماز يا طهارت يا موضوع ديگر. آنگاه كه مؤلف از نقل احاديث صحابى نخستين فارغ شود به نقل احاديث صحابى دوم مىپردازد و به همين ترتيب پيش مىرود. بنابراين مسند نويسى براساس وحدت صحابى ناقل حديث است نه براساس وحدت موضوع. نويسنده اين سطور خود در معناى مسند ديدگاه ديگرى دارد كه فعلاً بحث آن را به مقال ديگرى واگذار مىكند. وجود كتابهاى زياد، با عنوان «مسند» كه در موضوع حديث شناخته مىشوند، باعث شد كه آقاى دكتر كاظم طباطبايى رساله پايان نامه دكتراى خود را در رشته علوم قرآن و حديث بهاين موضوع اختصاص دهد و كتاب حاضر را تدوين كند. اين كتاب در ده بخش تنظيم شده و ضمن آن صدها كتاب مسند معرفى شده است. عنوان بخشهاى كتاب عبارت است از: 1) مفهوم مسند از نظر لغت و اصطلاح؛ 2) مسند نويسى در تاريخ تدوين حديث؛ 3)آشنايى اجمالى با مسندهايى كه به مؤلفان خود منسوبند. در اين بخش يكصدو سى مسند معرفى شده است؛ 4) آشنايى با مسندهايى كه به راويان خود منسوبند. در اين بخش بيش از پنجاه مسند معرفى شده است؛ 5) شيعه و مسند نويس؛ 6) مسندالامام زيد و بيان ارزش و اعتبار آن؛ 7) مسند حُميَدى؛ 8) مسند احمدبن حنبل؛ 9) مسندهاى ابوحنيفه؛ 10) درباره چند مسند ديگر. از محاسن و نقاط قوت اين كتاب، استفاده فراوان از كتابها و منابع گوناگون است كه با نگاهى به پاورقىهاى فراوان كتاب و ارجاعات متعدد آن مشخص است. تحقيقى بودن و پيروى از يك روش دقيق و علمى براى نگارش كتاب به همراه فهرستهاى متعدد پايان كتاب بر ارزش آن افزوده است. مطالعه اين كتاب را به همه دانشپژوهان حديث و كاوشگران رشتههاى علوم قرآن و حديث سفارش مىكنيم.