تقویم شمسی تاریخ اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تقویم شمسی تاریخ اسلام - نسخه متنی

علی زمانی قمشه ای

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فضائل و مناقب علي (ع)

درسهايي ازمکتب اسلام ـ شماره 399، خرداد 1373

در مقاله قبل ويژگيهايي از علي (ع) نگارش يافت و اينک دنبال آن

علي زماني

در تاريخ جهان بشريت گاهي نوابغي چهره مي نمايانند که از ساير مردم امتياز چشمگير دارند، نوابغ هر کدام در بعدي از ابعاد و در صفتي از صفات از برجستگي ويژه برخوردارند، اما علي بن ابيطالب (ع) ابعاد وجودي او به قدري شگرف است که اگر هم نوابغ عالم يکجا گرد آيند و اوصاف او را بررسي کنند، همه انگشت حيرت به دهان خواهند گزيد، از اينرو متکلّمان که بيش از هر گروه ديگر ويژگيهاي انسانها و سجاياي اخلاقي آنان را مورد پژوهش قرار مي دهند، مي گويند: علي با پيامبر (عليهماالسلام) مساوي است جز در نبوت، به دليل آيه مباهله: وَ أنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ (آل عمران، آيه 160) شيعه و معتزليان بغداد بر اين عقيده اند که علي (ع) افضل خلايق بعد از رسول الله است از اينجاست که :

ابن ابي الحديد معتزلي مي گويد : ان عليّاً افضل البشر بعد رسول الله (ص) و احق بالخلافة من جميع المسلمين ، بعد از رسول خدا (ص) علي(ع) افضل بشر و سزاوارترين فرد به خلافت از همه مسلمانان است .

ابن مسعود از پيامبر نقل کرده که : علي خير البشر فمن ابي فقد کفر علي بهترين بشر است هر کس اين مطلب را انکار ورزد قطعاً کافر شده است.

بيهقي گفته است پيامبر (ص) فرمود : کسي که خواهد به آدم (ع) در علم ، به نوح در تقوي ، به ابراهيم در حلم ، به موسي در هيبت و به عيسي در عبادت ، بنگرد بايد به علي بن ابيطالب نگاه کند.

علي (عليه السلام) محبوب ترين فرد نزد خداست چنانکه در حديث متواتر از سني و شيعه وارد شده روزي رسول الله (صلي الله عليه و آله) مي خواستند مرغ برياني تناول کنند دعا کردند:

بارالها محبوبترين آفريده ات ( احبّ خلقک) را اينجا بفرست با من از اين مرغ بريان بخورد، دعا مستجاب گشته علي بن ابيطالب وارد گشت و با رسول گرامي هم غذا گرديد اين همان محبتي است که پيامبر در روز جنگ خيبر فرمود: فردا پرچم را به دست کسي خواهم داد که خدا و پيامبر را دوست مي دارد و خدا و پيامبر هم او را دست مي دارند، و پرچم را به دست علي سپرد.

پيامبر(ص) درهاي منازل همه ياران که به مسجدش باز بود به فرمان خدا بست و تنها باب خانه علي را باز گذاشت.

2ـ علم علي: وي از آغاز کودکي و نوجواني تا آخرين لحظات پيامبر همه وقت با او بود و همواره به فراگيري علم از او مداومت داشت، خود او فرمود: پيامبر (ص) به من هزار باب علم آموخت که از هر باب هزار باب ديگر مفتوح گرديد پيامبر (ص) فرمود: علي (عليه السلام) بيشترين علم و بزرگترين حلم را داراست، اميرالمؤمنين (ع) فرمود: به خدا سوگند آيه اي نازل نشد جز اينکه مي دانم درچه زمان و دربار چه کسي نازل شد پيامبر فرمود: انا مدينة العلم و علي بابها از اينرو فردوسي در آن شعر معروفش مي گويد:




  • چه گفت آن خداوند تنزيل و وحي
    که من شهر علمم عليّم در است
    گواهي دهم اين سخن را ز اوست
    تو گوئي دو گوشم برآواز اوست



  • خداوند امر و خداوند نهي
    درست اين سخن گفت پيغمبر است
    تو گوئي دو گوشم برآواز اوست
    تو گوئي دو گوشم برآواز اوست



بارها فرمود: سلوني قبل ان تفقدوني پيش از آن که مرا نيابيد از من سؤال کنيد، من به راههاي آسمان داناتر از راههاي زمين هستم، و مي فرمود اگر گذاشته بودند بر مسند خلافت تکيه زنم همانا بر اهل تورات به تورات و بر اهل انجيل به انجيل و بر اهل قرآن به قرآن حکم مي کردم، او معلّم هم علوم بوده و همه علوم از او نشأت گرفت علم تفسير از او منتشر شد، و علم نحو را در چند جمله کوتاه به ابوالاسود دئلي آموخت، بلاغت او به قدري در اوج است که هم بلغاي عرب را شيفته و مسحور ساخت، در سير و سلوک و فن عرفان آنچنان پيش تاخت که فرمود: لو کشف الغطاء ما ازددت يقيناً اگر همه پرده هاي ملکوت و ملک را بالا رود و همه اسرار آفرينش برملا گردد علي آن چنان همه را پشت سر گذاشته که ذرّه اي بر يقين او افزون نمي گردد، اين کلم را جاحظ به عنوان نخستين کلمه از کلمات او برگزيد و ابن ميثم بحراني در يک جلد آن را شرح کرد بارها اشاره به سينه مي کرد و فرمود اينجا علم فراوان نهاده شده اي کاش کسي را مي يافتم و به او تعليم مي دادم و در خطبه شقشقيه خود را تشبيه به کوه فرازمندي کرد که سيل علم از دامنه او سرازير است و هيچ پرنده دانش و معرفتي نيست که بتواند به آن قله فرازمند دست يازد چنانکه پيامبر فرمود: (اقضاکم علي) و قضاوت نياز به علم محيط و فراگيردارد.

3ـ علي عليه السلام معصوم و از گناه پاک و مبّرا بود از اينرو وقتي آيه اِنَّما يُرِيدُ اَللهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً (احزاب، آيه 33) نازل گشت پيغمبر (ص) فاطمه زهرا علي مرتضي امام مجتبي و سيد الشهداء را گرد آورد و فرمود اينان اهل بيت من و کساني هستند که از هر رجس و پليدي پاک و مبّرا هستند.

4ـ زهد و عفّت، از نظر غذا، لباس و کفش او زبانزد است، و از نامه او به عثمان بن حنيف معلوم است محقق طوسي مي نويسد: کان ازهد الناس بعد النبي (ص) و علامه حلي مي نگارد: خشن ترين غذا و لباس را مصرف مي کرد و هرگز از هيچ طعامي سير تناول نکرد نان خورش او را نمک، سرکه، و در صورت ترقي سبزي خوردن و اگر از آن فراتر مي رفت شير قرار مي داد، از گوشت جز موارد قليلي استفاده نمي کرد و مي فرمود شکمهايتان را گورستان حيوانات قرار ندهيد کفش او از ليف خرما و پيراهن او بسيار پر وصله بود.




  • باعلي گفتا يکي در رهگذار
    هستي ما جملگي از هست توست
    از چه باشد اي جهاني را پناه
    اي امام تيز راي تيزهوش
    گفت صاحب جامه را بين جامه چيست
    مرد سيرت را به صورت کار نيست
    جامه زيبا نمي آيد به کار
    کار ما در راه حق کوشيدن است
    زهد باشد جام پرهيزکار
    زينت دنيا به دنيا واگذار



  • از چه باشد جامه تو وصله دار
    اختيار عالمي در دست توست
    جام پروصله در اندام شاه؟!
    جامه اي چون جام شاهان بپوش
    ديد بايد در درون جامه کيست
    جامه گر صد وصله باشد عار نيست
    حرفي از معنا اگر داري بيار
    جام تقوي به تن پوشيدن است
    زينت دنيا به دنيا واگذار
    زينت دنيا به دنيا واگذار



5ـ حلم علي: بعد از پيامبر اسلام (ص) علي (ع) شاخص اين ويژگي را در جنگ جمل به منصّه ظهور رسانيد، اين جنگ را طلحه، زبير، عايشه، مروان، عبدالله بن زبير در روز جمعه دهم جمادي الثاني سال 36 هجري برابر با روز جمعه 14 آذر سال 35 (14/9/35) درحالي که 12560 روز از مبدأ هجرت گذشته بود به راه انداختند. جنگ از ظهر تا غروب خورشيد ادامه يافت در آغاز جنگ، علي (ع) زبير (پسر عمه خويش) را فرا خواند و با هم به کنار ميدان رفتند فرمود: اي زبير يادداري روزي که پيامبر (ص) درحالي که من و تو با هم بوديم فرمود: پسر عمه ات با تو جنگ خواهد کرد درحالي که او ظالم است، سپس افزود هميشه ما تو را از بني عبدالمطلب به حساب مي آورديم اما وقتي پسرت (عبدالله) بزرگ شد ميان ما و تو جدائي انداخت، زبير گفت بله ياد دارم و از معرکه خارج شد، برخي از لشگريان گفتند آتش جنگ را بر افروخت و خود گريخت از اينرو او را تعقيب کردند، و ابن جرموز او را کشت سر و شمشير او را بر علي (ع) آورد، اما علي (ع) خدمات او را ياد کرد و فرمود با اين شمشير چقدر غم و اندوه از روي رسول خدا (ص) زدود.

باري جنگ شدت گرفت و اصحاب جمل شکست سختي را متحمل شده رو به هزيمت نهادند مروان چون چنين ديد تيري به جانب طلحه رها کرد که به زانوي او اصابت کرده از شدت خونريزي او را هلاک کرد رو به ابان بن عثمان کرد و گفت يکي از قاتلان پدرت را کشتم زيرا قتل عثمان را بهانه جنگ کرده بودند و با علي (ع) درآويختند.

سپاه جمل در اين جنگ تقريباً بيست هزار کشته دادند اما نکته اينجاست که حلم علي باعث شد از گناه مروان، عايشه، عبدالله بن زبير و اسيران ديگر بگذرد، بلکه عايشه را با عزت و احترام روانه مدينه سازد.

ادامه دارد

/ 1