وقف در سيره پيامبر(ص) و امامان شيعه
محمد علي چناراتي پيشگفتار
اسلام به گونهاي اساسي و ريشهاي تمام نيازهاي جامعه و پيروان خود را بررسي كرده و راه حلهايي را ارائه داده كه ضامن و دربردارنده گسترش عدالت و مساوات است. بعضي از اين قوانين عبارتند از: زكات، خمس، صدقه و وقف كه به مدد آنها مشكلات اقتصادي جامعه برطرف ميشود و طبقه سرمايهدار همرديف گروه محروم و مستضعف ميشود. ولي با گسترش جامعه اسلام از نظر جمعيت و محدوده جغرافيايي نيازهاي بشر نسبت به گذشته تفاوت بسياري يافت. بدين جهت نياز به منابع اقتصادي ضرورت بيشتري يافت از اين رو وقف در ميان مسلمانان داراي ارزش ولايي است. چرا كه در پيشبرد شئون زندگي و استحكام پايههاي گوناگون اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، و بهداشتي جامعه اسلامي نقش موثر و به سزايي داشته است. اسلام به پيروان خود دستور داده تا با اجراي دستورات قرآن و شارع مقدس براي محروميت زدايي از جامعه اسلامي اقدام كنند. يكي از روشهاي نيكو و سنتهاي حسنه ((وقف)) است. وقف از ديرباز به شكلهاي گوناگوني در تاريخ بشر وجود داشته است و اسلام آن را در مسيري روشن، منطقي، هدفدار، مترقي و دقيق نهاده است. گرچه متاسفانه درباره آثار معنوي، اقتصادي و اجتماعي وقف كمتر تحقيق شده، از سوي ديگر نگارنده خود را در مقامي نميبيند كه در تمام اين ابعاد مطالبي بنگارد، بنابراين و به مصداق آيه [لا يكلف الله نفسا الا وسعها] و با استمداد از درگاه خداوند به اندازه توانايي خويش فقط درباره ((وقف در سيره پيامبر(ص) و امامان شيعه)) ميپردازيم. به اميد اين كه در آغاز باعث دلگرمي و نمونهاي براي راهبردهاي علمي در جامعه اسلامي و مسلمانان باشد و مردم نيز درباره وقف همان شيوهاي را در پيش گيرند كه راهبران راستين آنان پيموده اند. درباره وقف و ارزش و ويژگيهاي آن روايات متعددي نقل شده كه چند نمونه را بيان ميكنيم. در حديث مشهوري از رسول خدا(ص) نقل شده كه فرمودهاند: ))اذا مات ابن آدم انقطع عمله، الا في ثلاث، صدق جاري، او علم ينتفع به، او ولد صالح يدعو له)) يعني: هرگاه فرزند آدم بميرد عمل او قطع ميشود مگر از سه چيز: صدقه جاريه (وقف به عنوان نمونهاي از صدقه جاريه) علمي كه از آن سود برده شود. يا فرزند صالحي كه براي او دعا كند. رسول گرامي اسلام در حديث ديگري ميفرمايد: ))ان مما يلحق المومن من عمله و حسناته بعد موته علما نشره و ولدا صالحا تركه، و مصحفا ورثه او مسجدا بناه، او بيتا لابن السبيل بناه او نهرا اجراه، او صدق اخرجها من ماله في صحته و حياته و تلحقه من بعد موته) يعني: چند چيز است كه بعد از مرگ مومن پاداش آنها به او ميرسد، علمي كه از خود به يادگار گذاشته باشد، فرزند صالحي كه جانشين خوبي براي او باشد، قرآني كه به ارث گذاشته باشد، مسجدي كه ساخته، منزلي كه براي مسافران در راه مانده بنا كرده، نهري كه آن را جاري ساخته است، و صدقهاي كه در حال حيات و زندگي خود انجام داده باشد. و در روايت ديگري چنين ميفرمايد : كسي كه در كنار جادهاي براي عابران منزلي بسازد، خداوند در روز قيامت او را بر مركبي كه از گوهر تزيين شده سوار ميكند و نور صورت او بر تمام نورها برتري مييابد تا آنجا كه برابر نور حضرت ابراهيم قرار ميگيرد و مردم ميپرسند، آيا اين فرشتهاي از فرشتگان است. هرگز مانند او را نديدهايم و با شفاعت وي هزار هزار انسان به بهشت ميروند. امام صادق (ع) در روايتي ميفرمايد: هيچ پاداشي انسان را پس از مرگ تعقيب نميكند مگر در سه خصلت: صدقهاي كه در زمان حيات بدهد كه اين صدقه پس از مرگش تا روز قيامت به عنوان صدقه موقوفه غيرقابل ارث جريان خواهد داشت. يا سنتي نيكو كه آن را بنيان نهد كه خود بدان عمل كرده و ديگران نيز پس از او بدان عمل كنند يا فرزندي كه براي او طلب مغفرت كند. و بدين مضمون از امام صادق(ع) روايات متعددي نقل شده كه نقل همه آنها باعث طولاني شدن بحث ميشود، بدين جهت شما را به مصادر آن ارجاع ميدهيم.وقف در قرآن
در قرآن آيهاي كه بر وقف و احكام آن صراحت داشته باشد، وجود ندارد. ولي دانشمندان اسلامي از كليت برخي مفاهيم اخلاقي كه در قرآن ذكر شده است، چنين دريافتهاند كه وقف مورد تاييد قرآن كريم است. چرا كه اعمال خير و صالح همواره در آيات اين كتاب شريف و مقدس ستوده شده و به طور عموم هر آنچه كه بر انجام كارهاي نيكو و تشويق بدان دلالت داشته باشد، بر وقف نيز دلالت ميكند. به تعبير ديگر ميتوان گفت كه روح وقف مورد تاييد قرآن كريم قرار گرفته است. به عنوان تبرك چند آيه را نقل ميكنيم. 1ـ [والباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير املايعني كارهاي شايسته ماندني نزد پروردگارت از نظر پاداش، بهتر و اميد آن بيشتر است. 2ـ [لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبونيعني; هرگز به مقام نيكوكاران و خاصان خدا نخواهيد رسيد، مگر آنكه از آنچه دوست داريد در راه خدا انفاق كنيد. 3ـ [و ما تقدموا من خير تجدوه عندالله هو خيرا و اعظم اجرايعني; هر عمل نيك براي آخرت خود پيش فرستيد پاداش آن را نزد خداوند بيابيد و آن اجر و ثواب آخرت (بهشت ابدي) بسي بهتر و بزرگتر و بيشتر است. 4ـ [والباقيات الصالحات خير عند ربك ثوابا و خير مردايعني; و كارهاي صالحي كه اجرش نعمت ابدي است، نزد پروردگار تو (از مال و جاه فاني دنيا) هم از جهت ثواب الهي و هم از جهت حسن عاقبت اخروي بهتر است. 5ـ [ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ولكن البر من آمن بالله و اليوم الاخر و الملائك والكتاب والنبيين و اتي المال علي حبه ذوي القربي واليتامي و المساكين و ابن السبيل و السائلين و في الرقاب...1 يعني، نيكوكاري بدان نيست كه روي به جانب مشرق و مغرب كنيد چرا كه اين بياثر است (در جواب يهود و نصارا) لكن نيكوكار كسي است كه به خدا و روز قيامت و فرشتگان و كتاب آسماني و پيامبران ايمان آورد و اموال خود را در راه دوستي خدا بر خويشان و يتيمان و مستمندان و در راه ماندگان و فقيران بدهد و در آزاد ساختن بندگان صرف كند...وقف در سيره پيامبر(ص)
شيوه رفتار رسول خدا(ص) يكي از منابع مهم در احكام ديني و معارف اسلامي به شمار ميرود كه از آن به ((سنت)) تعبير ميشود. سنت به قول، فعل و تقرير (سكوت مقتضي) گفته ميشود كه از رسول گرامي اسلام يا امامان شيعه صادر شده باشد. اما اهل سنت كارهايي را كه صحابه انجام دادهاند نيز سنت ميشمارند. همانگونه كه در سخنان رسول خدا(ص) درباره تشويق به وقف روايات متعددي نقل شده، از آنجا كه از نظر عملي نيز پيامبر(ص) در اين كار نيكو، معلم بشريت بودهاند خود نيز بدين كار نيكو دست زدهاند كه چند نمونه آن را يادآور ميشويم. مردي از يهوديان به نام مخيريق كه در جنگ احد مسلمان شده بود، همراه سپاه اسلام در جنگ با مشركان شركت داشت. هنگامي كه به سوي احد حركت كرد، گفت: اگر من كشته شدم، هفت قطعه از باغهاي من از آن رسول خدا(ص) باشد. آن باغها عبارت بودند از: عواف، دلال، برقه، مبيت، حسني، صافيه و حائط ام ابراهيم. مخيريق در اين جنگ كشته شد و آن باغها از همان تاريخ، يعني سال سوم هجري به ملك پيامبر (ص) درآمد و آن حضرت تصرف نمود. تا سال هفتم هجري كارگران رسول خدا(ص) آن باغها را اداره ميكردند تا اين كه در همان سال آن باغها را وقف كردند اما اين وقف خاص بود، يعني، بر اولاد و بر بني هاشم وقف شد. پس از رحلت پيامبر(ص) خليفه اول اين باغها را گرفت ولي خليفه دوم آن را به علي(ع) بازگردانيد كه در تاريخ مفصلا نقل شده است. در مدارك و مصادر تاريخي زمينهاي ديگري به نام صدقات رسول خدا(ص) ذكر شده است، از آن جمله: رسول خدا(ص) زميني را وقف كرد و آن را براي ابن السبيل صدقه قرار داد. و ديگر اينكه ياقوت حموي مينويسد: در ((قبا)) نخلستاني بوده به نام ((بويره)) كه از زمينهاي يهوديان بني النضير محسوب ميشده است، اين نخلستان از صدقات پيامبر است كه وقف بر فقيران و بينوايان بوده است. همچنين نقل شده كه پيامبر(ص) در خيبر موقوفههايي داشته است كه از عوائد و منافع آنها به مهمانان خود انفاق ميكرده است. بخاري صاحب يكي از صحاح سته گويد: نوشته يا نوشتههايي در دست علي(ع) بوده كه وقفهاي پيامبر(ص) در آن نوشته شده بود، يا آن نوشتهها وقفنامه يا موقوفههاي رسول خدا(ص) بوده است. گرچه وي توضيح نداده است كه موقوفههاي نوشته شده همان هفت باغ مذكور مخيريق بوده يا موقوفههاي ديگري بوده است، ليكن دلالت بر اين امر دارد كه رسول خدا(ص) داراي موقوفات فراواني بوده است. موقوفات ديگري نيز براي رسول خدا(ص) نام بردهاند كه ((مهزور)) از آن جمله است (كه نام محلي در بازار مدينه بوده) آنجا وقف مسلمانان بوده و سهم رسول خدا(ص) از اموالي بوده است كه پس از فتح بني النضير به دست آن حضرت رسيده است. اينها نمونههايي از موقوفاتي بود كه رسول خدا(ص) در زمان زندگاني خويش وقف كرده است. كه بيان تمامي اين موارد از توان اين نوشتار خارج است.وقف در سيره امام علي(ع)
امامان شيعه كه پس از رسول گرامي اسلام(ص) پرچمدار اين شيوه حسنهاند در اين عرصه خوش درخشيدهاند كه در پيشاپيش آن علي(ع) قرار دارد. پس از جستارمان در اين باره بدين واقعيت دست يافتيم كه علي(ع) بيشترين موقوفات را داشته است كه برخي را يادآور ميشويم. علي(ع) در يكي از وقفنامههايش انگيزه خود را چنين بيان ميكند: ))ابتغا وجه الله ليولجني الله به الجن و يصرفني عن النار و يصرف النار عن وجهي يوم تبيض وجوه و تسود وجوه)) يعني; براي رضايت خداوند [وقف كردم] تا به سبب آن مرا داخل بهشت برين فرمايد و از آتش دورم دارد و آتش را از صورتم دور فرمايد، در روزي كه صورتهايي سفيد و صورتهايي سياهاند. درباره صدقات و موقوفات علي(ع) تاريخ نگاران مطالب زيادي را يادآور شدهاند كه انسان را به شگفتي وا ميدارد از آن جمله اين كه: علي(ع) فرمود: اگر صدقه (موقوفات) من امروز ميان بنيهاشم تقسيم شود همگي را كفايت ميكند. اين مطلب در حالي است كه خود آن حضرت فرمود: خود را با پيامبر(ص) ديدم كه از گرسنگي سنگ بر شكم خويش ميبستم در حالي كه اكنون صدقات مال من ساليانه به چهل هزار دينار ميرسد. يا در عبارت ديگر فرمود: صدقه من امروز به چهل هزار ميرسد يا فرمود: صدقات اموال من ساليانه براي فقيران بنيهاشم كفايت ميكند. ابن اثير گويد: مراد از صدقه در اينجا زكات نيست بلكه مراد موقوفههايي است كه آن حضرت وقف كرده و صدقه جاريه قرار داده كه حاصل درآمد آنها اين مقدار (چهل هزار) ميشده است. علي(ع) چشمههايي را در ينبع، سويقه و مدينه ايجاد كرد و زمينهاي موات فراواني را احيا كرد سپس آنها را از ملك خود خارج ساخته و صدقه براي مسلمانان قرار داد; به گونهاي كه هنگام مرگ چيزي براي خويش باقي نگذاشته بود. علي(ع) در محلي به نام ((ينبع)) صد چشمه حفر كرد كه وقف بر حاجيان خانه خدا كرد. همچنين در راه مكه و كوفه چاههايي حفر كرد و مسجد فتح را در مدينه و مسجدي در برابر قبر حمزه و در ميقات و بصره و كوفه آبادانيهاي بسياري به وجود آورد. سمهودي مينويسد: پيامبر در ((ذوالعشير)) از زمينهاي ينبع قطعهاي به علي(ع) داد. و عمر در زمان خلافت خود قطعهاي بر آن افزود. و افزون بر آن علي(ع) نيز قطعهاي را خريد و بر آن افزود. از اين رو در اموال علي (ع) در آنجا چشمههاي فراواني بود. از آنجا كه اين زمينها موات بود، آن حضرت شخصا چاه حفر كرده و آن سرزمين را آباد كرد. در برخي روايات آمده است كه علي(ع) در ينبع بغيبغهها را درست كرد و چشمههايي به نام خيف اراك، خيف ليلي، و خيف بسطاس در آن قرار داشت. در جايي ديگر نقل ميشود كه: علي(ع) قطعه زميني را از عبدالرحمن بن سعد انصاري به 300,000 درهم خريد و نخستين مزرعهاي كه در آن درست كرد، بغيبغه بود و سپس آن را وقف بر ساكنان و ابن السبيل و نيازمندان كرد. واقدي گويد: ميوههاي بغيبغه در زمان علي(ع) به 1000 وسق رسيد كه هر وسق پيماني معادل شصت من است. از جمله موقوفات علي(ع) ميتوان به سويقه (محلي كه آل علي ساكن بودند و نزديك مدينه بوده) و اموال خيبر و وادي القري اشاره كرد. همچنين اموال ابي نيزر، بغيبغه، ارينه، رعد، رزين، قصيبه، ترعه، حرالرجلي، كه احمر ناميده ميشود از جمله موقوفات آن حضرت به شمار ميرود. همچنين علي(ع) برخي از زمينهاي خود را براي پس از مرگش وقف كرد و گروهي از غلامان خود را آزاد ساخت و شرط كرد كه در زمينهاي وقفي به مدت پنج سال كار كنند. زمين و خانه خويش را در مصر با اموالي كه در مدينه داشت، وقف اولاد كرد. به گونهاي كه در پايان عمر هر چه املاك داشت وقف كرد. اين در حالي است كه ابن ابي الحديد مينويسد: علي(ع) براي فرزندان خود ارثي باقي نگذاشت مگر چند نفر برده و غلام و كنيز و هفتصد درهم پول كه براي خريد خانهاي ذخيره كرده بود. آنچه در اين قسمت يادآور شديم، نمونهاي از مطالب فراوان و بيشماري است كه تاريخ نگاران ياد كردهاند.وقف در سيره حضرت زهرا(ع)
حضرات معصومين به اندازه توانايي مالي كه داشتند و مصلحتي كه تشخيص ميدادند اموال خود را وقف ميكردند كه از آن جمله حضرت زهرا(ع) است كه از پدر بزرگوار و همسر گرانقدرش پيروي كرد. ابوبصير از امام صادق(ع) نقل ميكند كه فرمود: آيا وصيت نامه حضرت زهرا(س) درباره وقف را برايتان نخوانم؟! گفتم: چرا، آنگاه امام صادق(ع) بستهاي را در آورد كه نوشتهاي داخل آن قرار داشت در آن بدين گونه نوشته بود: به نام خداوند بخشنده مهربان. اين چيزي است كه فاطمه دختر محمد(ص) در مورد باغهاي هفتگانه (خيبر) وصيت كرده است. باغهاي هفتگانه به نامهاي; عواف، دلال، برقه، مبيت، حسني، صافيه، مال ام ابراهيم (باغي كه ماريه قبطيه در آن سكونت داشت) اين وصيت براي عليبن ابيطالب(ع) كه پس از درگذشت او به فرزندش حسن(ع) و بعد از درگذشت او به فرزندش حسين(ع) و پس از او به اولاد بزرگ وي يكي پس از ديگري به فرزندانشان ميرسد. همانگونه كه يادآور شديم مخيريق يهودي كه از بزرگان بني نضير به شمار ميآمد در روز احد، سال سوم هق. به شهادت رسيد و باغهاي هفتگانه فوق را به پيامبر(ص) واگذار كرد و آن حضرت نيز اين باغها را در سال هفتم هق. مخصوص حضرت زهرا(ع) قرار داد. اگر چه هنگامي كه رسول خدا(ص) مهماني داشت يا هر كه نيازمند بود از منافع آن استفاده ميكرد. حضرت زهرا(ع) نيز براي هر يك از زنان رسول خدا(ص) دوازده اوقيه (هر اوقيه چهل درهم بود) وصيت كرد و به همين مقدار براي زنان بني هاشم نيز وصيت كرد خلاصه اين هفت باغ را وقف بنيهاشم و بني عبدالمطلب كرد و سرپرستي آنها را به علي(ع) واگذار كرد. احمد بن محمد گويد: از امام كاظم(ع) درباره ارثي كه از پيامبر(ص) به زهرا(ع) رسيد كه مقدار هفت باغ بوده پرسش كردم، امام پاسخ داد كه آنها وقف بود. اگر چه پيامبر در هنگام نياز و پذيرايي مهمان از آن بهره ميبرد. (دليل بر وقف بودن) پس از درگذشت رسول خدا(ص) عباس عموي آن حضرت براي گرفتن ارث ادعا كرد، علي(ع) و ديگران شهادت دادند كه آنچه از رسول خدا(ص) به دست فاطمه(ع) رسيده، وقف است و آنچه باقي بوده همان باغهاي هفتگانه خيبر است. اين مطلب نيز در داستان گرفتن فدك از خليفه اول و احتجاجات و گفتگوهاي ميان حضرت زهرا(س) و خطبه آن حضرت در مسجد رسول خدا(ص) در مدارك بيشماري از كتابهاي شيعه و اهل سنت نقل شده كه همگي گواهي ميدهند آنچه را كه پيامبر(ص) به فاطمه(س) واگذار كرده همگي وقف بوده است.وقف در سيره ديگر امامان شيعه
ديگر امامان شيعه نيز اموال و باغهايي را در راه خدا و براي برطرف ساختن نياز بينوايان و نيازمندان و خويشاوندان خود وقف كردند كه برخي از آنها را يادآور ميشويم. طبق نقل مشهور باغهايي كه هماكنون در محله نخاوله مدينه (محله شيعه نشين) به نام باغ صبا و باغ مرجان وجود دارد، از موقوفات امام حسن مجتبي(ع) يا بنا بر نقلي از موقوفات امام سجاد(ع) است. شيخ بهايي از جدش روايت ميكند كه: امام حسين(ع) نيز زمينها و چيزهاي ديگري كه ارث برده بود وقف كرد و حتي اطراف قبر مطهر خويش را از اهل نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريد و وقف آنان كرد بدين شرط كه زائرانش را به سوي قبرش راهنمايي كنند و آنان را به مدت سه روز به عنوان ميهمان پذيرايي كنند. يكي ديگر از موقوفات امام حسين(ع) خانهاي است كه آن حضرت وقف كرد و امام حسن(ع) فرمود: بايد خانه را تخليه كني. امام صادق(ع) نيز موقوفاتي داشته است زيرا شيخ صدوق روايتي را نقل ميكند كه آن حضرت وصيت كرده تا مجلس عزاداري برپا كنند و اموالي را نيز بدين جهت وقف كردند و همچنين در روايت ديگري نقل شده كه آن حضرت موقوفههايي داشته است. گرچه جزئيات آن را يادآور نشده انداز امام موسي بن جعفر(ع) نيز وقفنامهاي نقل شده است كه در آن چنين نوشتهاند: اين است آنچه را كه موسيبنجعفر وقف كرد. همه زمين خود را كه در فلان مكان قرار دارد و حدود (چهارگانه) زمين از شرق، غرب و شمال چنين است (حدود آن را بيان كرده است.) به طور كلي درختان خرما، زمين، قنات، آب، آسياب، حريم، حقوق، حق آب زمين، پستي، بلندي، عرض، طول، ميدان جلوباغ، نهرهاي كوچك و بزرگ، مرغزارهاي آباد (عامر) و خراب همه را وقف كرده است. متولي وقف درآمد آن را (پس از كسر مخارج مزرعه و سي عدد درخت خرما براي فقيران آبادي) ميان فرزندان موسي بن جعفر تقسيم كرده، براي هر مرد دو برابر سهم زنان در نظر گيرد و اگر دختري از فرزندان موسي بن جعفر ازدواج كرد سهمي از اين صدقات ندارد... از موقوفههاي ديگر امامان شيعه تا آنجا كه ما بررسي و تحقيق كرديم مطلبي را يادآور نشدهاند. از اين روي به همين اندازه در اين رابطه بسنده ميكنيم.1ـ لسان العرب، .359/9 لغتنامه دهخدا، ماده وقف. 2ـ صحاح اللغه 1440/4، تاج العروس، .268/6 العين، فراهيدي، .223/5 المفردات راغب اصفهاني، .530 المستدرك، .511/2 الفقه علي المذاهب الخمس، ص.5853ـ جواهرالكلام. .2/28 الشرايع. 343/2، المبسوط،.286/3 النهاي، ص.596 السرائر، ص.377 فقه القرآن، .292/2 احكام وقف در شريعت اسلام، .70/1 الخلاف شيخ طوسي، ص.329