مدیریت و شورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مدیریت و شورا - نسخه متنی

سید عبدالکریم موسوی اردبیلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان شورا و مديريت از ديدگاه نهج البلاغه


فرخنده ميلاد مسعود و با بركت حضرت مولى الموال على بن ابى طالب سلام الله عليه را به محضر مبارك حضار محترم، اساتيد معظم، فضلاى ارجمند، برادران عزيز، عشاق اهلبيت عليهم السلام تبريك عرض مى كنم، خوشحالم از اينكه فرصتى دست داد در حضور اعزه، در اين محفل بسيار مقدس، در چنين روزى كه يكى از روزهاى مقاومت امت شهيدپرور و امت انقلابى، متحرك، شجاع و با شهامت است، به نام خاطره ى مقامترين مرد تاريخ كه نام او، ياد او، خاطره او، تاريخ او، سرنوشت او، سخن او، فكر او، راه او، آرام بخش، الهام بخش و موجب تقويت روح است، لحظاتى وقت مباركتان را به ياد مبارك آن حضرت مى گيرم، و نيز بسيار خوشحالم از بودن چنين محفلى، و چنين سمينارى و كميسيونهائى و اصولا اين بنياد كه يكى از آرزوهاى ديرينه افراد بسيار زيادى را تحقق بخشيده است. فراوان بودند افرادى كه فكر مى كردند چقدر خوب بود اگر روى كار مى شد، كتابى كه نيازى به معرفى ندارد، روزى مرحوم رضى اين ابتكار را به خرج داده و چنين مجموعه اى را بر آثار اسلامى افزوده است، بعد از او در طول تاريخ روى نهج البلاغه كارهايى شده بود، كارهاى متشتت و متفرق نه منجسم و كافى.

روى جهات زيادى از اسناد نهج البلاغه گرفته تا بحث در الفاظ نهج البلاغه در
معانى نهج البلاغه، در مفاهيمى كه در نهج البلاغه هست و چيزهايى بسيار زياد ديگرى كار نشده بود، و ما در سابق به شكل يك آرزو دائم فكر مى كرديم كه اى كاش روى اين كار مى شد، و اين جهات تكميل مى شد، اين بنيادى كه دست به اين كار زده از ابعاد مختلف در طول زمان با استخدام افكار شايسته و لايق كار كرده، و الان هم دارد كار مى كند، انصافا بايد از برادران عزيزى كه در اين قسمت يا به عنوان كارگزاران يا به عنوان بنيان گذاران يا به عنوان كمك كننده در اين قسمت شركت مى كنند و شركت كرده اند و در اين مشروع مقدس سهمى دارند تشكر كرد، چون كار بسيار عظيمى را انجام داده و مى دهند.

از من خواسته شده تا در اينجا صحبتى خدمت برادران عرض كنم، من چه مى توانم بگويم، در ميان جمعى كه روى اصل موضوع كار كرده اند، ولى خوب اين هم درست نيست كه ما به دليل اينكه كم بضاعت هستيم، از حضور و شركت در جلسات بى نصيب باشيم، حالا اگر ما به هر دليلى نمى توانيم در چنين كارهايى سرمايه گذارى هاى فكرى كنيم حداقل يك لحظاتى صحبت كردن چه اشكالى دارد، هنگامى كه قرار شد من اينجا بيايم، صحبتى با برادر عزيزمان داشتم و از ايشان پرسيدم: من راجع به چه موضوعى بايد صحبت كنم؟ گفتند: "مديريت و شورا" كتابهايى كه در اين باره نوشته شده بو در دسترس من قرار دادند تا مطلب جديدى را عنوان كنم، دو تا مسئله را من در اينجا، به اتكاء فهم خودم مطرح مى كنم، منتها بعد از يك تذكر كوتاه، البته آن تذكر خيلى در متن اين صحبت نيست، ارتباط به اين صحبت دارد ولى مسئله جانبى است، ريشه ى اين اختلاف رويه در صدر اسلام كه مسلمانها را منشعب كرد از كجاست؟ ضرورتى ندارد كه من اسامى خطوط مختلفى كه در ميان مسلمانها پيدا شد و اينها را متفرق و متشتت كرد و از آن وحدت انداخت ذكر كنم، اينها را همه ى ما مى دانيم، نوع كتابهايى كه من ديدم نوعا يا مطلب را به سقيفه مى كشانند و آنجا را ريشه مى گيرند يا يك قدرى تا غدير جلوتر مى روند، آيا اين ريشه يابى صحيح است؟ يا مى توانيم يك قدرى هم جلوتر رويم يا ريشه يابى ديگرى بكنيم كه همه فعل و انفعالات بعدى از آن ريشه منشعب شده و از آنجا مايه گرفته باشد. من خودم چنين فكر مى كنم، و خدمتتان عرضه مى كنم شما اصلاح بفرمائيد.

با سير و دقت در تاريخ اسلام و حالات مسلمين از روز اول بعثت تا دوران حيات پيامبر چهره هاى زيادى را مى بينيم كه به اسلام گرويده اند و جزء ياران و صحابه و علاقمندان اسلام بودند، منتها خوب، هر كسى يك ويژگى و خصوصيت و خصلتى داشت، در اينجا يك چيز جلب توجه مى كند، وقتى انسان اين قضاياى مختلف را كنار هم مى گذارد، امتيازى بين مسلمانها مى بيند. در ميان مسلمين افرادى بودند كه تا با پيغمبر برخورد كردند و اسلام را قبول كردند و جزء مسلمانان قرار گرفتند، تا آخر به اوامر و نواهى و احكام و دستورات پيغمبر و روش و فكر پيغمبر متعبد بودند، كمال تعبد را داشتند، گاهى در مقام مشاوره يك اظهاررايى كرده اند، و پيغمبر آن اظهار راى را عمل نكرده، اما هيچ اصرارى نورزيده اند، و در ضمن متواضع بودند، خودشان را مامور مى ديدند، متشرع بودند، تسليم صرف به پيغمبر بودند، مثلا در داستان افك، يكى از ايشان طرف شور قرار مى گيرد، و نظر مى دهد و به اين نظر عمل نمى شود، اما نه مايه ى تكدر خاطر او مى شود و نه اصرار مى ورزد. دسته ى ديگرى داريم آنها با اختلافاتى كه در ميانشان هست و زياد هم هست اما يك وجه مشتركى دارند و آن اين كه تعبد و تسليم در مقابل پيغمبر ندارند، خودشان را اهل راى، اهل نظر مى دانند، لذا گاهى مقاومت مى كنند، گاهى اصرار مى كنند، تا آنجا كه كاربرد دارد و ترتيب اثر هم مى دهند، اما آن دو نكته اى كه قابل ذكر است اين است كه اشكال نيست در اينكه اصل شورا يك اصل مترقى است، ما ترديدى در اين نداريم، ريشه ى قرآنى و حديثى و سيره اى هم دارد و هم پايگاه فكرى و عقلى، و اگر فلسفه را به معناى اعم بگيريم پايگاه فلسفى نيز دارد، اصل شورا اينجور است. گاهى هم بسيار شيرين و پر جاذبه است مثل روزهاى اول انقلاب وقتى كه اصل شوراها در خبرگان مطرح شد، در قانون اساسى و شوراى عالى قضايى، شوراى نگهبان، شوراى رهبرى، "اگر قرار باشد رهبرى شورايى باشد" و سرانجام اصل شوراها سبب شد كه قانون شوراها در مجلس مطرح شود.

در اين ترديدى نيست كه اصل مسئله شورا يك اصل مترقى است. اما خيلى زود رسيديم به اين نتيجه كه اين شورا، شوراى مشورتى است يا شوراى تصميم گيرنده؟ در كتابهايى كه به دستم رسيده بود ديدم مواردى را كه از قرآن و از روايات و
از اعمال پيغمبر و از ائمه هدى عليهم السلام آورده اند، اكثرا شوراى مشورتى است حتى گاهي از "و اذا عزمت فتوكل على الله" بعضى ها مى خواهند استنباط كنند كه اين شورا هم مشورتى است، خوب اينكه حالا مى شود در آن استدلال خدشه كرد مثلا اگر مى خواهيد بچه را از شير بگيريد پدر و مادر با هم مشورت كنند، پيدا است كه مشورت چه مقدار در كار دخالت دارد و الا كسى از نظر فكرى فتوى نداده مادرى كه مى خواهد ديگر به بچه اش شير ندهد، مثلا بنشيند با مرد مشورت كند اگر اجازه داد مى تواند، اگر اجازه نداد نمى تواند و امثال اينها، شورايى كه درباره خود حضرت على بن ابى طالب سلام الله عليه بعد از خليفه دوم و عثمان بوده، بله آن شوراى تعيين كنند بوده شوراى مشورتى نبوده، تصميم گيرنده بوده است، لذا در آنجا دستور داده شده بود كه اگر كسى با آن شورا، با اين حق و تو كه براى بعضى ها قرار داده شده بود مخالفت كرد كشته مى شود، آنجا نتيجه ى خوبى نداد، ما هم در تجربه مان به اينجا رسيديم شوراى تصميم گيرنده- در اين تجربه نه ساله مان- موفق نيست، اجازه بفرمائيد من اين را باز نكنم، خيلى لازم هم نيست ضرورتى هم ندارد كه باز كنيم.

در كارهاى اجرايى كار حكومت، به قواى مقننه، مجريه و قضائيه تقسيم شده، در كارهاى اجرايى اگر اجراء را بدهيم دست شورا "با همه اصالتى كه شورا دارد" تجربه مى گويد كه موفق نبوده است، اگر بفرمائيد شرائطش مراعات نشده بود على "ع" در خطبه شقشقيه آن ناله را دارد، اما آيا مى توانيم تضمين كنيم كه كار را به دست شورا بدهيم و شوراها واجد همه شرايط باشند؟

اگر از طرح اين موضوع، سيماى كارگزاران حكومت و منظور از سيماى آنها مديريت باشد، در قسمت مديريت بيائيم مديريت شورايى و مديريت غيرشورايى را بررسى كنيم برداشت بنده اين است كه: اگر در مديريت شورايى، مدير انتصابى باشد، و مشاور در كنارش باشد، صحيح است، و حتما هم بايد باشد و مترقى هم هست، اما اگر منظور اين باشد كه تصميم گيرى را دست شوراها بدهيم، چيز درستى از آب درنمى آيد و از نظر فكرى جالب است، اما از نظر عملى مشكل است، وقت اين قانونى كه در مجلس تصويب شد "در مورد شوراى شهرستانها شوراى مراكز استان و شوراى مركزى" دارد
تمام مى شود، مهلت قانونى آن در حال پايان يافتن است، بارها يادآورى شده است كه مهلت قانونى اين مصوبه دارد تمام مى شود، اين شوراهاى روستاها را شروع كنيم، گرچه در مورد شورادر سطح روستا اشكالى به نظر مى آيد اما بعد كه شوراى روستاها انتخاب شد،

نماينده هاى آنها مى خواهند بيايند و كم كم برسند به شهرستان و از آنجا بيايند به استان، اشكالات فراوانى به وجود مى آيد، بعضى ها پيشنهاد مى كنند تقطيع بشود، آن مقدارى كه اشكال ندارد شروع بشود، اما افراد دلسوز و علاقمند نتوانستند براى آن قسمت كه اشكال دارد راهى پيدا كنند، اگر ما بخواهيم در زير اين عنوان بگوئيم كه بنابراين مديريت شورايى درست نيست، خلاف يك اصل راقى حرف زده ايم وافكار صائب آن را طرد خواهند كرد، شايد هم بعد از جلسه مورد اعتراض قرار گيرد كه اين چه بود كه گفتيد؟ ما آمديم بگوئيم كه شما بيائيد تثبيت كنيد، تو آمدى ريشه ان را زدى و آن را خراب كردى!

لذا من ناچارم ميانگين را بگيرم، اما اگر بخواهيم بگوئيم كهاين اصل راقى شوراها كه هم در قانون اساسى، هم در قرآن و هم در روايات داريم، اين همه كتابى كه نوشته شده و تاييد شده و من اگر آنجا تجربه خودم را عرض نكنم، شايد خودش نوعى خيانت باشد. شوراها و مديريت شورايى خوب است اگر شورا كارستادى كند نه كار اجرايى و ما در تاريخ اسلام كار اجرايى شورايى كم داريم البته بنده در آن متتبع نيستم اطلاعات من در حد همان مقدار كتابهايى است كه در اختيار من بود تازه به همان مقدار هم، توفيق خواندن همه را نداشته ام حتى در اين كتابها ديدم غفلت شده و در اين كتابها برخى موضوعها آورده نشده، اينها را مى شود اضافه كرد چون شوراى مشورتى كه مى گوئيم متنزل مى شود، اگر بگوئيم در مديريت دو تا كار مى شود كرد، كار اجرايى، غير شورايى، هم با اصل راقى، شوراها مخالفت نكرده ايم و هم با تجربه مان مخالفت نكرده ايم هم نسبت به آن تواريخى كه نوشته شده جسارتى نشده و هم يك وقتى در داوريمان داورى نابجائى نكرده ايم.

والسلام عليكم رحمه الله و بركاته

/ 2