مصحف على
[ تاريخ قرآن، تهران: امير كبير، 1362، ص 380 -365. ]امام ابو الحسن على بن ابى طالب قرشى هاشمى امير المؤمنين "ع" نخستين امام شيعيان و چهارمين خلفاى راشدين، يكى از ده تنى است كه به ايشان وعده ى بهشت داده شده است. او پسر عمو و داماد و پرورده ى رسول خدا "ص"، خليفه ى او بر امانات، يكى از بزرگان صحابه، جنگجويان شجاع، خطيبان، قاضيان و دانشمندان بود. اولين كسى بود از مردان كه به پيامبر "ص" گرويد. به روز جمعه ى سيزدهم ماه رجب 12 سال پيش از بعثت در بيت الحرام به مكه متولد شد و در كنف حمايت رسول خدا پرورش يافت. هميشه با آن حضرت و در اكثر جنگها پرچمدار بود. چون پيامبر "ص" ميان ياران خود برادرى مى نهاد او را به برادرى خود برگزيد. تا جايى كه روزى امّ ايمن [ كنيزى كه پيامبر "ص " از پدر به ارث برده بود وآزادش ساخت. ابن سعد، ج 8، ص 162؛ معارف، ص 144. ] به شوخى بدو گفته بود: وى را برادر مى خوانى و دختر خويش به وى داده اى!
در سال 35 هجرى على "ع" متولّى خلافت شد كه پاره اى به بهانه ى خونخواهى عثمان فتنه اى بزرگ به پا كردند و وقعه ى جمل پيش آمد "36 ه" و او پيروز شد. معاويه را از حكومت شام معزول ساخت. معاويه ياغى شد. حادثه ى صفّين پيش آمد "37 ه".
سر انجام كار به حكميّت كشيد و چنانكه معروف است عمرو بن عاص حكم معاويه نيرنگى به كار برد و ابو موسى اشعرى گول خورد. خوارج از هر دو كناره جستند و بر
على "ع" خرده مى گرفتند. وقعه ى نهروان ميان او و خوارج پيش آمد "38 ه".
از آن پس على "ع" در كوفه "دار الخلافه" باقى ماند. تا اينكه در 17 "و يا 19" رمضان به سال چهلم هجرت در 65 "و يا 63" سالگى به دست عبد الرحمن بن ملجم مرادى خارجى در محراب مسجد كوفه با شمشيرى، مسموم و مضروب شد و در شب بيست و يكم "و يا 19" همان ماه در نجف اشرف "بنابر مشهور" مدفون گرديد.
اهل تسنّن 856 حديث از او نقل كرده اند. مدت خلافت ظاهرى او چهار سال و 9 ماه بود. نقش نگين انگشتريش ''لِلّه الملك'' بود. خطبه ها و گفتارهايش در نهج البلاغه جمع شده، ولى كسانى در نسبت بعضى از خطبه ها به او، شك روا مى دارند.
ديوانى نيز منسوب به او است. عده اى در حق او گزافه گوئيها روا داشته اند. درباره ى قرآن اعلم زمان خود بود، فرمود: ''آيتى نيست كه نازل شده باشد و من ندانم كه كجا و كى آمده. خداوند دل و عقل و زبانى پرسشگر به من عطا فرموده است [ اتقان، ج 2، ص 187. ] و يا فرمود: ''من هر شب و روز پيش پيامبر "ص" بودم. گاه من به خانه ى او مى رفتم و گاه او به خانه ى من مى آمد. هر جا بود با او بودم. چون مى پرسيدم جواب مى داد و چون ساكت مى شدم سخن آغاز مى كرد''. [ خصال صدوق، ص 123. ] از او 28 فرزند "11 پسر و 17 دختر" ماند. كارهاى وى در زندگى بسيار مشهور و پر شكوه است. در فضائلش كتابها نوشته اند. [ ر ك. كامل: حوادث سال 40، اسد الغابه، ج 4، ص 41 -16؛ طبرى، ج 6، ص 9183؛ البد، ج 5، ص 73؛ اصابه 269 :4، تاريخ ذهبى، ج 2 ص 191؛ تاريخ بغداد، ج 1، ص 133؛ تاريخ ابى الفدأ، ج 1، ص 181؛ تاريخ ابن كثير، ج 7، ص 332 وج 8، ص 13 -1؛ تذكره ى ذهبى، ج 1، ص 10، تهذيب التهذيب، ج 7، ص 334؛ شذرات، ج 1، ص 49؛ شرح ابن ابى الحديد، ج 1، ص 4؛ الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 6، ص 6؛ صفة الصفوة، ج 1، ص 119؛ طبقات القرأ ابن جزرى، ج 1، ص 546؛ مروج الذهب: ج 2، ص 45؛ معارف، ص 88؛ معجم الاُدبأ، ج 14، ص 41 ؛ ارشاد السارى، ج 236 ،6؛ بولاق؛ يعقوبى، ج 2، ص 154؛ مقاتل الطالبيين، ص 14؛ حلية الاوليأ، ج 1، ص 61؛ منهاج السنة، ج 3، ص 2 و ج 4، ص 2 تا آخر؛ تاريخ الخميس، ج 2، ص 276؛ الرياض النفرة، ج 2، ص 153، "اختلاف در سن او را دارد 57 تا 68 سال"؛ اعلام، ج 5، ص 107..... ]
مصحف على "ع"
در پاره اى از روايات آمده است كه نخستين كسى كه پس از رحلت پيامبر اكرم همت به جمع قرآن گماشت و آن را براى حفظ از هر دگرگونى گردآورد، على بن ابى طالب "ع" بود [ بحار الانوار، ج 92، ص 52 ،48؛ تفسير قمى، ص 745 "يا ج 2، ص 451" صفحه ى آخر. ]
محمد بن سيرين گويد: چون آغاز خلافت ابو بكر شد، على بن ابى طالب "ع" در خانه خود نشست. به ابو بكر گفتند كه او از بيعت با تو كراهت دارد. اين بود كه ابو بكر او را ملاقات كرد و گفت آيا از بيعت با من كراهت دارى؟ على "ع" گفت با خود پيمان بسته ام كه جز روز جمعه ردا بدوش نگيرم تا كتاب خدا را در مصحفى گرد آورم. پس آن را انجام داد... [ مصاحف سجستانى، ص 10؛ ابن سعد، ج 2، ص 101 -2 س20 -16، اما سيوطى جمله اى اضافه دارد كه درخور توجه خاص است: ''رأيتُ كتاب الله يُزاد فيه'' اتقان 204 :1 نوع 18. ]
ابن فارس نيز از عبد خير نقل مى كند كه پس از رحلت رسول خدا "ص" على "ع" نخستين كسى بود كه قرآن را گرد آورد. [ صاحبى، ص 200. ]
دسته ى ديگرى از اخبار، دنباله ى كار را نيز شرح مى دهند:
''على "ع" قرآن را به ترتيب نزول نوشته است''. اين مطلب جالب توجهى بوده است و به همين جهت از همان آغاز بدين خبر توجه خاص شده است. محمد بن سيرين مى گويد: ''البته اگر اين كتاب يافته شود در آن علم خواهد بود''. يعنى بسيارى از پرسشها پاسخ داده خواهد شد. ابن عون مى گويد در اين باره از عكرمه جويا شدم او هم بى اطلاع بود. [ الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 2، ص 101 -2؛ التسهيل لعلوم التنزيل، ج 1، ص 4؛ فضائل القرآن ابن كثير، ص 25؛ تاريخ الخلفاى سيوطى، ص 185؛ ارشاد السارى، ج 7، ص 459؛ عمدة القارى عينى، ج 9، ص 304؛ فتح البارى، ج 9، ص 43. ]
دسته ى ديگر از اخبار دنباله ى كار را چنين شرح مى دهند: آن گاه آن را در پارچه اى "از حرير زرد" بر شترى نهاده و به مسجد رسول "ص" نزد صحابه برد و گفت: اين است
قرآن كه من جمع كرده ام. [ بحار الانوار مجلسى، ج 19، ب 7، ص 11 قديم. ] چون ديگران نپذيرفتند آن را برگرداند و گفت: ديگر هرگز آن را نبينند. [ تفسير صافى، ج 1، ص 25؛ سليم بن قيس، ص 72. ] اما روايت ديگرى مى گويد: چون وقت وفات نبى اكرم رسيد، به على "ع" فرمود كه آيات قرآنى در پشت سرم بر روى صفحات و رقعه هايى پراكنده است، آن را گرد آوريد كه از ميان نرود. [ بحار، ج 19، ب7، ص 13 و 14؛ فصل الخطاب، ص 2؛ ماتريال، ص 183؛ صافى، ج 1، ص 24؛ وافى، ج 2، ص 238 سنگى. ] بدين ترتيب نهانگاه مصحف شريف را به وى نموده و او را به گرد آوردن قرآن فرموده است. اين روايت تكليف اوراقى را كه در زمان رسول خدا و براى شخص وى "ص" نوشته شده بود روشن مى كند. اما متأسفانه از چگونگى مصحف على "ع" خبر دقيقى در دست نيست.
به اعتقاد شيعه ى اماميه، مصحف على "ع" نخستين اقدامى است كه درباره ى گردآورى نص قرآنى به عمل آمده و پس از وفات رسول خدا "ص" على "ع" سوگند ياد كرد كه ردا به دوش نگيرد تا قرآن را در دفترى گرد آورد [ الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 3، ص 137 -1؛ كشف اليقين حلّى، ص 12؛ سفينة البحار، ج 2، ص 414؛ تأسيس الشيعه، ص 317 -316. ] و يا قرآن را با تفسير و شأن نزول آيات به املأ رسول اكرم نوشت. [ وافى، ج 1، ص 63؛ بحار، ج 1، ص 140. ] گرچه ابن حَجر، خبر جمع آورى على "ع"را ضعيف مى شمارد و مى گويد بر فرض صحتِ روايت، مراد از جمع قرآن، حفظ تمام آن بوده است. [ اتقان، ج 1، ص 204 نوع 18. ] و مستشرقينى هم دل به اين سخن داده اند. [ معاويه ى لامنس، ص 348. ] اما تنها در روايات شيعه نيست كه على "ع" نخستين گردآورنده ى قرآن مجيد پس از رسول خداست. اهل تسنّن نيز اين قبيل روايات را به فراوانى نقل كرده اند. [ اسدالغابه، ج 3، ص 224؛ اتقان، ج 1، ص 204، نوع18؛ ارشاد السارى، ج 7، ص 459؛ فتح البارى، ج 9، ص 440 ،43؛ عمدة القارى، ج 9، ص 304؛ مستدرك حاكم، ج 611 ،2؛ مسند طيالسى، ص 270؛ تاريخ الشام، ج 7، ص 210؛ بخارى: علم، ص 39؛ جهاد، ص 171، جزيه، ص 10. ]
درباره ى مدت اين گردآورى روايات مختلف است. پاره اى مى گويند حدود شش ماه پس از وفات پيامبر "ص" بود كه على "ع" براى گردآورى قرآن نشست. [ بحار، ج 19، ب7، ص 14؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 40. ] اما ديگران مى گويند قرآن را ظرف سه روز از روى حافظه به ترتيبى كه بروى مكشوف شده بود نگاشت. [ الفهرست، ابن النديم، ص 30؛ تجدد، ص 28 ليپزيگ، فصل الخطاب نورى 2. ]
چگونگى مصحف على
درباره ى چگونگى اين مصحف، سخنان گوناگونى گفته اند. ابن النديم مى گويد: ''من اين مصحف را ديدم و به مرور زمان اوراقى از آن افتاده بود و اين است ترتيب سوره ها در اين مصحف...'' ولى اكنون در نسخه هاى موجود الفهرست اين قسمت بكلى افتاده [ الفهرست، ص 28، ليپزيگ، ص 48، قاهره، ص 30 تجدد. ] و معلوم نيست كدام دستى اين صفحات را از بين برده است. بدين ترتيب يكى از معتبرترين اسناد در اين باره از ميان برده شده است كه اگر از بين نرفته بود بى گفتگو به روشن شدن تاريخ قرآن و مخصوصاً ترتيب نزول آيات و سير تدريجى احكام و بسيارى از نكات و مطالب مهم ديگر كمك بسيار مؤثرى مى نمود.
منبع ديگرى كه داريم تاريخ يعقوبى "ابن واضح" است. اين كتاب حوادث تا سال 252 هجرى را دارد. كتاب بسيار معتبرى هم هست. اما صد افسوس ترتيبى كه او نقل مى كند با هيچ روايت و درايتى همخوان نيست. او مى گويد كه على "ع" قرآن را به هفت جز بدين ترتيب تقسيم كرده بود. [ تاريخ يعقوبى، ج 2 ص 154 -152؛ هوتسما، ج 2، ص 113 نجف، ترجمه ى فارسى مرحوم دكتر آيتى، ج 2، ص 16 -15. در شمارش سوره ها در هر جزئى چاپها با هم اختلاف دارند؛ مثلاً جز اول را 16 سوره و جز سوم را بعضى 17 سوره نوشته اند؛ در صورتى كه جز اول 15 و جز سوم 16 سوره دارد. مرحوم آيتى رقم درست تر را ياد داشت كرده و تعداد سوره ها از آنجا نقل شد. در جز دوم هم اگر الم تر و لاًّيلاف را يك سوره به حساب بياوريم تعداد همان 15 سوره مى شود. ]
جزء 1: البقره 2؛ يوسف 12؛ العنكبوت 29؛ الروم 30؛ لقمان 31؛ حم السجده
41؛ الذاريات 51؛ هل اتى على الانسان 76؛ الم، تنزيل، السجدة 32؛ النازعات 79؛ اذا الشمس كورت 81؛ اذا السماء انفطرت 82؛ اذا السماء انشقت 84؛ سبح اسم ربك الاعلى 87؛ لم يكن 98. اين جز البقره است. شامل 886 آيه و 15 سوره.
جزء 2: آل عمران 3؛ هود 11؛ الحج 22؛ الحجر 15؛ الاحزاب 33؛ الدخان 44؛ الرحمن 55؛ الحاقه 69؛ سئل سائل 70؛ عبس 80؛ والشمس و ضحاها 91؛ اذا زلزلت 99؛ ويل لكل همزة لمزة 104؛ الم تر لايلاف 105 و 106. اين جز ''آل عمران'' است و شامل 886 آيه و 16 سوره.
جزء 3: النساء 4؛ النحل 16؛ المؤمنون 23؛ يس 36؛ حمعسق 42؛ الواقعه 56؛ تبارك الملك 67؛ يا ايها المدثر 74؛ أرأيت 107؛ تبت 111؛ قل هو الله احد 112؛ العصر 103؛ القارعه 101؛ السماء ذات البروج 85؛ التّين والزيتون 95؛ طس، النمل 27. اين جز النساء 886 آيه و 16 سوره است.
جزء 4: مائده 5؛ يونس 10؛ مريم 19؛ طسم، الشعرأ 26؛ الزخرف 43؛ الحجرات 49؛ ق والقرآن المجيد 50؛ اقتربت الساعة 54؛ الممتحنة 60؛ والسمأ والطارق 86؛ لا اقسم بهذا البلد 90؛ الم نشرح لك 94؛ والعاديات 100؛ انا أعطيناك الكوثر 108؛ قل يا ايها الكافرون 109؛ اين جز ''المائده'' 886 آيه و 15 سوره است.
جزء 5: انعام 6؛ سبحان 17؛ اقترب 21؛ الفرقان 25؛ موسى و فرعون 28؛ حم المؤمن 40؛ المجادلة 58؛ الحشر 59؛ الجمعه 62؛ المنافقون 63؛ ن والقلم 68؛ انا ارسلنا نوحاً 71؛ قل اوحى الى 72؛ المرسلات 77؛ الضحى 93؛ الهاكم 102. اين جز ''انعام'' است و 886 آيه و شانزده سوره دارد.
جزء 6: الاعراف 7؛ ابراهيم 14؛ الكهف 18؛ النور 24؛ ص38؛ الزمر 39؛ الجاثيه 45؛ الذين كفروا 47؛ الحديد 57؛ المزمل 73؛ لا اقسم بيوم القيامة 75؛ عمّ يتسألون 78؛ الغاشية 88؛ الفجر 89؛ الليل اذا يغشى 92؛ اذا جاء نصر الله 110. اين جز ''الاعراف'' 886 آيه و 16 سوره است.
جزء 7: الانفال 8؛ برأة 9؛ طه 20؛ الملائكة 35؛ الصافات 37؛ الاحقاف 46؛ الفتح 48؛ الطور 52؛ النجم 53؛ الصفّ 61؛ التغابن 64؛ الطلاق 65؛ المطفّفين 83؛ المعوذتين 113 و 114. اين جز ''الانفال'' 886 آيه و 15 سوره است.
همه ى اين سورها 109 سوره است و پنج سوره اى كه ياد داشت نشده عبارت است از: فاتحه الكتاب 1؛ الرعد 13؛ سبا 34؛ التحريم 66؛ العلق 96.
جز اين ترتيب، يعقوبى به ترتيب ديگرى نيز اشاره مى كند كه على "ع" فرمود: قرآن به چهار جز نازل شد: يك چهارم درباره ى ما، يك چهارم بر دشمنان ما، يك چهارم مثَلها و يك چهارم محكم و متشابه. [ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 154، ترجمه، ج 2، ص 16. ]
اما واقع اين است كه اين وصفِ يعقوبى و تقسيم بدان 7 جز بسيار غريب مى نمايد. چيزى كه جمله ى مورخان و راويان گفته اند ترتيبى است بر حسب نزول و مشتمل بر شأن نزول و توضيح بسيارى از مبهمات قرآن. اما اين وصف، همه ى آن سخنان را در هم مى ريزد. اين كوششى بوده كه سوره هاى قرآنى بر مبناى ''سبع طِوال'' هفت سوره ى اول قرآن به طور مساوى "از نظر شماره ى آيات" تقسيم گردد. طبيعى است كه يك چنين تقسيم بندى بسيار تصنّعى به نظر برسد و كارى به نظر مى آيد بيشتر متناسب با كارهاى قرن سوم كه كوشش در شماره كردن آيات و كلمات قرآن فراوان بوده است. وواقعاً از دانشمندى چون ابن واضح در يك چنين مورد مهمى، اين نوع منقولات بعيد مى نمود.
بيشتر اخبار و روايات حاكى از آن است كه مصحف على "ع" به ترتيب نزول گردآورى شد بود. يعنى مثلاً اول سوره ى اِقرأ 96؛ بعد المدثر 74؛ پس از آن نون و القلم 68؛ سپس المزمّل 73.... تا به آخر. اما درباره ى اينكه شامل چه بوده و آيا تنها حاوى متن قرآن بوده و يا شأن نزول و ناسخ و منسوخ را نيز داشته است سخنان مختلفى گفته اند.
امام باقر "ع" فرمود: كسى از مردم نيست كه بگويد قرآن را چنانكه خداوند نازل فرموده جمع كرده ام، مگر اينكه دروغ گفته باشد. قرآن را به ترتيب نزول كسى جمع و حفظ نكرد مگر على بن ابى طالب. [ بحارالانوار، ج 92، ص 88؛ الوافى، ج 2، ب 72، ص 130. ] اين سخن از اهل بيت است و آخرين سخن، ولى از جزئيات آن آگاهى بيشترى نداريم.
ابن اشته در مصاحف خود از ابن سيرين نقل مى كند كه على "ع" در مصحفش
ناسخ و منسوخ را نيز نوشت و من در طلب آن بر آمدم و در اين خصوص به مدينه نوشتم، ولى به دست من نرسيد. [ اتقان، ج 1، ص 204، نوع 18؛ ابن سعد، ج 2، ص 101 -2، تأسيس الشيعه، حسن صدر، ص 317 -316. ]
امين الاسلام شيخ طبرسى "م 548" نيز از سلمان فارسى "م 36" نقل مى كند كه آن حضرت قرآن را مشتمل بر تنزيل و ناسخ و منسوخ نوشت. [ رجاءالغفران فى مهمات القرآن چاپ شيراز 1331 ه. ق. ] شيخ مفيد در كتاب ''الارشاد'' و رساله ى ''السرويّه'' مى نويسد كه على "ع" در مصحف خود منسوخ را بر ناسخ مقدم فرمود و در آن تأويل بعضى آيات و تفسير آنها را به تفصيل نوشت. [ بحار، ج 92، ص 88. ] مرحوم مجتهد زنجانى روايت محمد بن زيد بن مروان را نقل مى كند كه [ ترجمه ى تاريخ قرآن 77 چاپ 1317 ش. ] ''قرآن را زيد بن ثابت زمان ابو بكر جمع نمود و در اين امر ابىّ بن كعب، عبدالله بن مسعود و سالم مولى ابى حذيفه با او مخالفت كردند، آن گاه عثمان برگشته و قرآن را به رأى و عقيده ى امير مؤمنان على بن ابى طالب "ع" در مصحف جمع نمود''.
روايت جالب توجهى هم هست كه آن دو سوره ى ''خلع و حفد'' را به على "ع" نسبت مى دهد: عبدالله بن زُرير غافقى تابعى محدّث [ الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 7، ص 200 -2؛ تهذيب ابن حجر، ج 5، ص 217؛ حسن المحاضره ى سيوطى، ج 1، ص 105؛ اتقان، ج 1، ص 226. ] كه شاهد صِفّين بود و سر سپرده ى خاندان نبوت، ديديم "ص 350" در برابر عبد الملك بن مروان خليفه ى اموى "86 -65" نيز چه موضع محكمى داشت. عبد الملك به او گفت: مى دانم كه چه چيز تو را به دوستى ابو تراب على "ع" واداشته، جز اين نيست كه تو اعرابى خشكى "جاف". عبدالله در پاسخ او مى گويد: به خدا پيش از اينكه پدر و مادر تو با هم جمع شوند، من قرآن را جمع كردم و از على بن ابى طالب "ع" دو سوره آموخته ام كه او از رسول خدا فراگرفته بود. نه تو آنها را مى دانى نه پدرت. آن گاه آن دو سوره ى ''خَلْع و حَفْد'' را كه در مصحف
ابن كعب آمده بود بر عبد الملك فروخواند. [ اتقان، ج 1، ص 226، نوع 19 از طبرانى؛ تهذيب التهذيب ابن حجر، ج 5، ص 216. ]
در اينجا اعرابى خشكى مثل عبدالله بن زُرَير در برابر خليفه ى اموى مى ايستد و نه تنها از خود دفاع مى كند و بر دين خود غيرت نشان مى دهد كه علم خود را هم با آن تندى و صلابت به رخ حاكم مغرور مى كشد، كه پيش از آنكه پدر و مادر تو گرد آيند و نطفه ى تو بسته شود، من قرآن را جمع كرده ام.
بودم آن روز من از طايفه ى دُرد كشان
كه نه از تاك، نشان بود و نه از تاك نشان
كه نه از تاك، نشان بود و نه از تاك نشان
كه نه از تاك، نشان بود و نه از تاك نشان
شَرَبنا على ذِكر الحبيبِ مُدامة
سَكرنا بها مِن قَبْلِ أنْ يُخْلقَ الكرْمُ
سَكرنا بها مِن قَبْلِ أنْ يُخْلقَ الكرْمُ
سَكرنا بها مِن قَبْلِ أنْ يُخْلقَ الكرْمُ
نكته ى ديگرى كه اين گزارش در بر دارد، انتساب دو سوره ى ''خلع و حفد'' به امير مؤمنان "ع" است كه از نبى اكرم آموخته، هر چند جاى ديگرى نيامده كه در مصحفش باشد و ديديم "ص351" كه آنها را در قنوت نماز، آن حضرت مى خواند.
خلاصه اينكه گفته اند مصحف امير مؤمنان على "ع" به ترتيب تاريخ نزول آيات گردآورى شده و شأن نزول آيات و اوقات نزول و تأويل متشابهات را داشته و ناسخ و منسوخ را تعيين كرده و عام و خاص و كيفيت قرائت را بيان مى داشته است.
اما اختلاف قرائتهايى كه قاريان قرآن از مصحف يا قرائت امير مؤمنان "ع" باز گفته اند و به ما رسيده، بيشتر اختلاف لهجه اى و تجويدى است. جز سه مورد كه يكى در سوره ى و العصر 103 است و اختلاف زياد است. دو مورد ديگر "در 32 :7 و215 :26" جملاتى به توضيح و تفسير اضافه دارد و ما واقعاً نمى دانيم كه اين نسبتها تا چه حدّ مى تواند درست باشد. آنچه در سوره ى والعصر به على "ع" نسبت داده شده با قرائت