رشيد وطواط
رشيد الدين محمد بن محمد بن عبدالجليل، متخلص به رشيد و معروف به وطواط [ وطواط: مرغى كوچك از جنس پرستو. درباره سبب شهرت يافتن رشيد به وطواط، رك: مقدمه عباس اقبال بر حدايق السحر /ح. ] "م: 573"، در بلخ زاده شد و در نظاميه آن شهر به تحصيل علوم متداول عصر پرداخت و به پايمردى فضل و علم خود به دربار علاءالدين اتسز خوارزمشاه راه يافت. وى تا پايان عمر اين سلطان "م: 551" در خدمت او بود و مشاغلى مانند دبيرى، ملك الشعرايى، منادمت و رياست دارالانشاء را به عهده داشت.
رشيد وطواط هرچند در تاريخ شعر و ادب فارسى از گويندگان طراز اول به شمار نيست، [درباره رشيد يكى از شاعران معاصر وى "عبدالواسع جبلى، م: 555" سخنى دارد كه پايه علم و شعر او را بخوبى نشان مى دهد "ديوان /613":
عالم علم رشيدالدين در باغ خرد
كه همه كس به بزرگى وى اقرار دهد
آن تبحر كه در انواع علوم است او را
خاطر خويش نزيبد كه به اشعار دهد.]
آن درختى است كه همواره هنر بار دهد
گرچه در گفتن اشعار چنان منفرد است
خاطر خويش نزيبد كه به اشعار دهد.]
خاطر خويش نزيبد كه به اشعار دهد.]
مشاعره او با شاعران بزرگى چون اديب صابر و خاقانى شروانى و ستايشهاى آنها از وى، [ رك: ديوان خاقانى /30. ] مانند گفتگوها و بحثهاى دقيق او با عالمان روزگار مانند علامه جارالله زمخشرى "م: 538" و حسن قطان مروزى، [ رك: مقدمه اقبال بر حدايق السحر /ظ. ] نشان مى دهد كه به شايستگى تحسين آن ها را برانگيخته است.
از آثار وطواط جز ديوان شعر و نامه هاى فارسى و عربى و رساله هاى گوناگونى در پند و اندرز و لغت و ادب، كتاب معروف حدايق السحر فى دقايق الشعر است كه وى آن را در برابر و به تقليد ترجمان البلاغه محمد بن عمر رادويانى نوشته است. اين كتاب با مقدمه و توضيحات محققانه استاد فقيد، عباس اقبال، به طبع رسيده است. [ رساله اى كه با نام لطايف الامثال و طرايف الاقوال به رشيد وطواط نسبت داده اند بى گمان از ديگرى است، مولف آن از صد كلمه اميرالمومنين، يعنى مطلوب كل طالب، مطالبى را گرفته است. رك: لطايف الامثال /70 و 71. ]
رشيد مانند بسيارى از شاعران تاريخ، وابسته به دربار و ستاينده قدرت بود و هنر خود را در خدمت خوشامد سلطان و سلطانيان داشت، اما ستايش او، برخلاف ديگر همكاران، غالبا از تحقير خود و زبون نمايى فاصله دارد و چنان است كه خواننده در شعر او - به هر پايه و مايه اى كه باشد - براى شاعر نوعى بزرگ منشى و احساس شخصيت مى بيند. بعضى از اشعارى كه به او نسبت داده اند، و اتفاقا از زمره مشهورترين شعرهاى فارسى نيز هست، از عزت نفس شاعر و حرمت بى مانند او در ميان بزرگان عصر حكايت دارد.
مشهور است كه در مرگ اتسز - سلطان خوارزم - گفت:
شاها فلك از سياستت مى لرزيد
تا آن همه سلطنت بدين مى ارزيد؟
تا آن همه سلطنت بدين مى ارزيد؟
پيش تو بطبع بندگى مى ورزيد
صاحب نظرى كجاست تا در نگرد
تا آن همه سلطنت بدين مى ارزيد؟
جدت ورق زمانه از ظلم بشست
هان تا چه كنى كه نوبت دولت تست
هان تا چه كنى كه نوبت دولت تست
عدل پدرت شكستگى كرد درست
اى بر تو قباى سلطنت آمده چست
هان تا چه كنى كه نوبت دولت تست
رشيد پس از درگذشت اتسز خوارزمشاه، بنابر آن چه از ديوان او برمى آيد، از دربار دور مانده و همين حال بود كه او را به خود آورد و فرصت داد كه به جمع و تدوين منشآت خويش و ترتيب رساله هايى بپردازد. [ احتمال اين هست كه تاليف حدايق السحر نيز نتيجه همين سالها باشد. ]
اين رساله ها در موضوعاتى مانند عروض، لغت و پندو حكمت، و به صورت منتخباتى از سخنان بزرگان و نيز گزيده هايى از گفته هاى خود شاعر، و با نام صد كلمه يا صد پند، نوشته شده اند.
نخستين رساله صد كلمه اى كه رشيد وطواط به فتوا و فرمان دل خود شرح كرد [ ظاهرا اين كار رشيد وطواط با توجه به اربعين حديث بود كه گفته اند خواجه امام عبادى "م: 547" تنظيم و شرح كرده بود. رك: بريدالسعاده، محمد بن غازى ملطيوى /6 "هر چند امروز از اربعين حديث عبادى اطلاعى نداريم و در ميان آثار منسوب به او چنين نامى را نياورده اند. رك: التصفيه فى احوال المتصوفه، مقدمه استاد دكتر يوسفى". ] و واجب ديد كه آن صد كلمه را - كه جاحظ برگزيده بود - به دو زبان تركى و پارسى تفسير كند ودر آخر تفسير هر كلمه، دو بيت شعر از منشآت خويش كه مناسب باشد بياورد. مطلوب كل طالب من كلام على بن ابى طالب است. اين رساله به موجب يكى از دستنوشته ها به ابوالفتح ايل ارسلان "م: حدود 568" و بنا بر سه نسخه ديگر به فرزند او، ابوالقاسم محمود بن ايل ارسلان "م: 589"، تقديم شده است. اگر ضبط آن نسخه "اس رك: معرفى نسخه ها" قابل اعتماد باشد، [ و چنين است، چرا كه. ] بايد تاريخ تاليف آن را ميانه سالهاى 551 "سال درگذشت اتسز" و 568 دانست.
اما پس از اين كه شرح آن صد كلمه را بساخت و آن مجموع كه اصل نجات و سبب درجات وى بود بپرداخت كبراى دين و دولت و عظماى ملك و ملت بفرمودند كه فصل الخطاب من كلام عمر بن الخطاب [ وطواط در فصل الخطاب كلمات را به عربى شرح نكرده است. ] را بپردازد و او چنان كرد تا ذكر جميل مترادف تر و اجر جزيل متضاعف تر شود و هيچ بد گوينده عيب جوينده را مجال مقال نباشد. پس آن گاه اركان دين و دولت و اعيان ملك و ملت كلمات ديگران را مهمل گذاشتن مصلحت نديدند و رشيد به حكم نصيحت شريفشان رساله تحفة الصديق من كلام ابى بكر الصديق را فراهم آورد و آن را به پارسى بر سبيل ايجاز شرح كرد، و سرانجام بزرگان دين خواستند و او صد كلمه انس اللهفان من كلام عثمان بن عفان را به دست آورد و شرح آن را به پارسى و بر سبيل اختصار نوشت. [ جملات و كلمات مشخص شده را از مقدمه رسائل چهارگانه - با اندكى تغيير در فعلها - آورده ايم، چون از همين اشارات علاوه بر انگيزه نخستين تاليف و ترتيب نگارش و تدوين آن ها، نظر اجمالى مولف را هم در باب هر يك از آن رسائل مى توان دريافت. ]
مطلوب كل طالب
چنان كه پيش از اين گذشت، رشيد وطواط صد كلمه اى را كه جاحظ از كلام على "ع" اختيار كرده بود و بسيارى از آن ها در منابع معتبر ديگر نيز آمده است، [ منابع را در ذيل هر سخن و نيز در تعليقات آورده ايم. ] به تازىو پارسى شرح كرد و از خود دو بيت شعر [ اين قطعات بر وزن حديقه حكيم سنايى سروده شده اند، و گفتنى است كه فراوانى قطعاتى كه در متون تعليمى اخلاقى فارسى با اين وزن آورده اند بسيار و گاهى شگفت آور است، به عنوان نمونه حدود 95 قطعه از 275 قطعه گلستان سعدى "به تصحيح استاد دكتر يوسفى" با همين وزن سروده شده است. ] " قطعه" در همان معنى آورد و آنمجموعه را مطلوب كل طالب من كلام على بن ابى طالب ناميد. مطلوب كل طالب از هر جهت رساله اى ارجمند و گرانقدر و در نوع خود كم نظير است؛ اصل آن مجموعه اى است از كلمات حكمت آموز كه مولفان متون فارسى بسيارى از آن ها راآرايش سخن خود كرده اند و حضور اغلب آن ها درامثال و حكم دهخدا، حضورشان در زبان و ادب فارسى است. قطعات تعليمى آن، كه ترجمه منظوم همان سخنهاست، در عين استوارى بسيار ساده و مفهوم است و ما شيوع آن هارا در ميان اهل ادب در جاى خود - مطلوب كل طالب، كتاب درسى - نشان داده ايم. اما نثررشيد در هر دو بخش تازى و پارسى اين رساله، مسجع و مصنوع، در نهايت ايجاز واستحكام و مفهوم و دلنشين است. در سرتاسر آن كمتر جمله يا عبارتى مى توان يافت كهاز صنايع و محاسن گونه گون سخن خالى، يا به افزودن و كاستن آرايش و پيرايشى نيازمند باشد. و البته كمال و لطف سخن او آن گاه بهتر دريافته مى شود كه به يادآوريم اين اهتمام به قرينه سازى و سجع پردازى از خصايص اصلى نثر قرنهاى ششم وهفتم هجرى، يعنى روزگار كليله و دمنه، چهار مقاله، مقامات حميدى و جز آن هاست،روزگارى كه آفاق، گوش و گردن خود را به زيور چنين سخنانى مى آراست وخزانه خاطر خردمندان از اين گوهرها مالامال بود. [ اصل سخن سعدالدين وراوينى چنين است: فرايد قلايد رشيدالدين وطواط كه گوش وگردن آفاق بدان متحلى است و خواطر ذوى الالباب از فضالات فضل او ملألاهاب و ممتلى مرزبان نامه /6. ]
ما به حكم مجال تنگى كه در اين مختصر داريم، درك زيباييها، رعايت اعتدال در استعمال واژه هاى عربى، و خاصه لطف ايجاز سخن رشيد، را به ذوق سليم خواننده وامى گذاريم و براى رسيدن به فوايد زبانى و واژگانى كتاب علاقه مندان را به فهرست لغات و تركيبات ارجاع مى دهيم.