نقش اخلاق فردي امام علي عليهالسلام در حكومت
زينب عسگريان كبري خسروي «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط.(حديد، 25)يكي از اهداف ارسال رسل ايجاد عدالت اجتماعي است و اين عدالت، جز با تشكيل حكومت اسلامي ايجاد نميشود؛ چرا كه تشكيل حكومت اسلامي و اجراي عدالت زمينهساز تحكيم ايمان، تقوا، قرب عبد به معبود و شناخت اوست و اين همان هدف خلقت است. «و ما خلقت الجنّ و الانس الا ليعبدون»1بر كسي پوشيده نيست كه هرگروه و امتي براي پيشرفت نياز به رهبر و ولي دارد حال ميخواهد صالح باشد خواه فاسق و فاجر، چيزي كه مسلم است لزوم وجود رهبر است.آنچه در پيش رو داريد مجموعهاي است از مهمترين صفات و ويژگيهاي يك رهبر. محور اصلي كار متن نهجالبلاغه بوده است و در اين راستا از كتبي چون سيره نبوي، دولت آفتاب،... نيز بهره بردهايم.حفظ حدوداللهآنچه در حيات معصومين عليهمالسلام به عنوان يك اصل مطلق در تمام امور و كليه مراحل مشاهده ميشود، حفظ حدود و مرزهاي الهي است. رعايت اين اصل در برخورد با همه انسانها از مؤمن تا كافر لازم است. همه چيز بايد در مرز خويش و حدود تعيين شده قرار گيرد و هيچ كس حق تعدّي از آن را ندارد. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: تلك حدودالله و لا تعتدوها؛ «اينها حدود الهي است، از آنها تجاوز نكنيد!» و در ادامه ميفرمايد: و من يتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون؛2 «و هر كس از حدود خدا تجاوز كند، آنان هستند كه ظالمند». بنابراين بايد مرزها را شناخت و مرزبان بود. مرزشناسي از مباني اعتقادي است و اسلام مجموعهاي از مرزهاست. مؤمن هرگز مرزها را نميشكند و از آنها عدول نميكند؛ زيرا خروج از مرزها خروج از صراط و گام نهادن در جهنم است و حركت با رعايت مرزباني، سير در بهشت و رضايت دوست است. خداوند متعال به مرزبانان حقيقي، پاداشهاي عظيمي خواهد داد و در مقابل، براي آنان كه مرزهاي الهي را ميشكنند، به آن مرزها توهين ميكنند و آن را خوار ميدارند، عذابي توهينآميز و خواركننده است. بيان اين حقايق، آموزش مرزباني و ايجاد تقوايي لازم جهت حفظ حدود است. واجبات، محرمات، مستحبات و مكروهات، اينها مرز است.3 و الله لو أعطيت الاقاليم السبعة بما تحت افلاكها، علي أن أعصي الله في غلة أسلبها جلب شعيره ما فعلته ؛ «اگر اقليمهاي هفت گانه را با آنچه در زير آسمانهاست به من بدهند كه خداوند را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچهاي نافرماني كنم، هرگز نخواهم كرد.»4حضرت علي عليهالسلام كه الگوي انسان كامل است حتي آنجا كه عاطفه و احساس در ميان است، حافظ حدود الهي است. او با ديدن برادر نيازمند خودـ عقيل ـ كه مالي را از بيت المال ميخواهد، در حفظ حدود دين سست نميگردد و محكم و مطمئن بر مواضع خود در حفظ حدود ميايستد؛ زيرا لازمه اجابت درخواست عقيل، زيرپا گذاردن حدود و مرزهاي الهي است. براي اينكه او را به اهميت موضوع واقف سازد آهني را در آتش فرو ميبرد و ميگدازد سپس به بدن برادر نزديك ميكند، عقيل از شدت درد مينالد در اين لحظه امام ميفرمايد، «چگونه است كه تو از اين آهن گداخته ميهراسي اما مرا به سوي آتش غضب الهي ميكشاني ؟! تو از اين رنج مينالي و من از آتش سوزان جهنم ننالم.»5امام درباره قبول حكومت ميفرمايند: «دست از من برداريد و ديگري را بطلبيد؛ ما به كاري اقدام ميكنيم كه آن را رنگها و رويهاي گوناگون است ، دلها بر آن استوار نيست و عقلها زير بار آن نخواهند رفت . آفاق را ابر سياه فرو گرفته و ماه روشن تغيير يافته است. بدانيد اگر من دعوت شما را بپذيرم طبق آنچه خود ميدانم، رفتار خواهم كرد و به سخن گوينده و به سرزنش توبيخ كنندهاي گوش نميدهم، و اگر مرا رها كنيد مانند يكي از شما هستم و شايد به سخنان شما بيشتر گوش دهم و فرمان كسي را كه شما او را بر كار خويش والي و زمامدار قرار ميدهيد بهتر انجام دهم. وزير و مشاور بودن من براي شما بهتر است از اينكه امير و زمامدار باشم.»6 امام فقط براي حفظ اسلام و حدود الهي كار خلافت را رها و با تمام وجود، خلفا را در امر خلافت ياري كرد. نصيحتهاي گهگاه امام به خلفا نيز براي حفظ اسلام و حدود آن بود. امور مسلمانان در هم ريخته و كسي نبود كه آنها را سامان بخشد و حضرت علي عليهالسلام (براي حفظ تمام زحمات پيامبر) به عمر ميفرمايند: «حفظ حدود در جنگ و قتال نيز واجب است؛ بعضي علما حتي دعوت به اسلام و اتمام حجت را قبل از اقدام به جنگ واجب ميدانند. اگر دشمن پذيرفت، كه مقصود حاصل است وگرنه قتال جايز است. رعايت اين امور حفظ حدود و اصول است. امام علي عليهالسلام در جريان جنگ جمل چنين ميفرمايند: قد قلبت هذا الامربطنه و ظهره، حتي منعني النوم، فما و جدتني سيعني الا قتالهم، أو الجحود بما جاء به محمد، فكانت معالجة القتال أهون عليّ من معالجة العقاب، و موتات الدنيا أهون عليّ من موتات الاخرة؛7 من ظاهر و باطن اين امر را زيرو رو كردم به حدي كه (انديشه در اين باب) مرا از خواب بازداشت، پس طاقت نياوردم مگر به جنگيدن با ايشان يا انكار آنچه كه محمد صلياللهعليهوآله آورده است. پس علاج جنگيدن بر من آسانتر از علاج عذاب الهي است، و مرگهاي دنيا بر من آسانتر از مرگهاي قيامت است.»امام در كلامي ديگر به سبقت در اقامه حدود توصيه ميكنند: «ان كنتم لا محالة متسابقين فتسابقوا الي اقامة حدود الله و الأمر بالمعروف؛8 چنانچه بناچار از پيشي گيرندگان هستيد، در اقامه حدود خدا و امر به معروف پيشي گيريد.»بايد دانست كه با حفظ حدود، جامعه ، نظام واقعي خود را مييابد و عدالت حقيقي تحقق مييابد. «لو حفظتم حدودالله سبحانه لعجّل لكم من فضله الموعود9. اگر حدود الهي را حفظ كنيد، خداوند از كَرَمش [در ارسال] موعود به شما شتاب خواهد نمود.»زهــد
يكي از نكات مهم و آموزنده در زندگي اهل بيت عليهمالسلام ساده زيستي آنهاست؛ كلام المؤمنين عليهالسلام آراسته به كلماتي همچون زهد، قناعت و سادهزيستي است. همچنانكه خود نيز نمونه كامل يك زاهد بودند.شايد بتوان گفت كه زهد نه فقط به عنوان يك صفت مؤكد بلكه به عنوان يك صفت لازم و واجب براي رهبر و كارگزار يك جامعه محسوب ميشود. گاهي معناي زهد، به عنوان ساده زيستي به كار ميرود. اما زهد فقط سادهزيستي نيست و سادهزيستي يكي از نمادهاي زهد است. گاهي نيز زهد ترك دنيا و پشت كردن به آن معنا ميشود. اما دنيا و زهد از نظر امام علي عليهالسلام چگونه است؟ امام عليهالسلام در مدح دنيا ميفرمايند: ان الدنيا دار صدق ان صدقها و دار عانية لمن فهم عنها و دار عني لمن ترددّ منها و دار موعظة عن اتعظ بها، مسجد احباء الله و مصلي ملائكة الله و مهبط وحي الله و متجر اولياء الله اكتسبوا فيها الرحمة و ربحوا فيها الجنة؛ «بدرستي كه دنيا جايگاه صدق و راستي است براي كسي كه با آن به راستي رفتار كند و خانه تندرستي است براي كسي كه از آن چيزي بفهمد و سراي بي نيازي است براي آن كس كه از آن توشه برگيرد و محل پند است براي كسي كه از آن پند گيرد و مسجد دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان پروردگار، محل نزول وحي الله و تجارتخانه اولياي حق است. آنها در اينجا رحمت خدا را به دست آورده و بهشت را سود خود قرار دادهاند.»10امير المؤمنين عليهالسلام يكه تاز ميدان زهد بود و در نامهاي به عثمان بن حنيف بعد از بيان ساده زيستي و زهد خود و توصيه او به سادهزيستي اشاره ميكند كه البته كارگزاران نميتوانند مثل امام ساده زندگي كنند.زهد به معناي عدم وابستگي به دنيا، معنايي اعم از سادهزيستي دارد؛ اما سادهزيستي و قناعت از نمادهاي زهد هستند، آنكه زهد پيشه كند، در اطراف خود دامهاي دلبستگي و تعلّق را جمع ميكند و به حداقل وسايل زندگي، قناعت ميكند. چه بسيار شنيدهايم در وصف امام كه در زندگي به لباس كرباسي خشن و غذايي از نان و نمك بسنده ميكرد و در نامهاش به عثمانبن حنيف به اين مطلب اذعان دارد.11اهميت سادهزيستي براي يك كارگزار در جايي بيشتر روشن ميشود كه نه تنها خود امام سادهزيستي را انتخاب كرده بودند بلكه به تمام كارگزاران خود آن را سفارش ميكردند و اگر عثمان بن حنيف براي شركت در يك ميهماني تجملاتي12، و شريح قاضي (يكي از قضات امام)13 يا علاء پسر ابن زياد حارثي14 به دليل خريدن خانهاي بزرگ كمي از ساده زيستي عدول ميكردند، سريع به آنها تذكر ميداد و آخرت و روز حساب را به آنها يادآوري ميكرد. خود امام دليل اهميت سادهزيستي براي يك رهبر را چنين ميدانند: «خداوند مرا پيشواي خلقش قرار داده و بر من واجب كرده است كه نسبت به خودم، خوراكم، نوشيدني و پوشاكم مانند مردمان ناتوان عمل كنم تا اينكه فقير به سيره فقيرانه من تأسي كند و ثروتمند بوسيله ثروتش سركشي و طغيان نكند.15در جاي ديگري ميفرمايند: ان الله تعالي فرض علي ائمة الحق أن يقدروا أنفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيّغ ، لفقير فقره ؛ «خداوند بر پيشوايان حق واجب گردانيد كه خود را با مردمان تنگدست برابر نهند تا اينكه فقير و تنگدست را بر پيشانيش فشار نياورده، نگران نسازد.»16 پس اگر مسؤولان حكومتي اين امر را اختيار نكنند فقيران تحمل و صبرشان را از دست ميدهند و گاهي همين فاصله بين مسؤولان و مردم باعث انحطاط حكومت ميشود و ثروتمندان گستاخ ميشوند و مردم را چپاول ميكنند.صبــر
در سلوك الي الله صبر يكي از مقامات كمال است كه رسيدن به آن زمينهاي براي كسب كمالات ديگر است؛ در روايتي از پيامبراكرم صلياللهعليهوآله است كه : «الصبر ثلاثة، صبر عند المصيبة، صبر علي الطاعة و صبر عن المعصية»17وقتي كسي رهبر و پيشواي امتي ميشود تا آنها را به سوي حق پيش برد پس بايد تمام آنچه را كه از جانب حق در اين مسير امر شده، انجام دهد و از هر چه نهي كرده است، دوري گزيند؛ چرا كه پيروان به رهبر خود مينگرند، اگر كوچكترين خطايي از او سر زند، يا نسبت به او بياعتماد ميشوند و پيرويش نميكنند و يا با تمام اعتمادي كه به او دارند، گمراه ميشوند با توجه به نقشي كه صبر در اين مسير دارد، مسؤول بايد متصف به صفت صبر بر طاعت و معصيت باشد.وقتي پيامبر صلياللهعليهوآله در آخر عمر خويش به امام عليهالسلام خبر فتنه بزرگي را دارند، حضرت در مقابل اين فتنه(ماجراي سقيفه) صبر پيشه كردند تا كفر بكلي باز نگردد و دين بكلي از ميان نرود. خود نيز در توصيف آن شرايط و صبر بصير در آن محيط پر خفقان ميفرمايند: «در اين انديشه فرو رفته بودم كه تنها به پاخيزم و يا در محيط پر خفقان و ظلمتي كه پديد آوردهاند، صبر كنم (شرايطي كه) پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان باايمان را تا واپسين دم زندگي رنج ميدهد. ديدم بردباري و صبر به عقل و خرد نزديكتر است؛ لذا شكيبايي كردم؛ ولي به كسي ميماندم كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان راه گلويش را گرفته است. نگاه كردم و ديدم ياوري جز خاندان خويش ندارم و به مرگ آنها راضي نشدم؛ چشمهاي پر از خاشاك را فرو بسته و با همان گلويي كه گويا استخواني در آن گير كرده بود [جرعه حوادث را] نوشيدم؛ با اينكه تحمل در برابر گرفتگي گلو و نوشيدن جرعهاي كه تلخ تر از حنظل است كار طاقت فرسايي بود، شكيبايي كردم.»18امام در تمام مراحل چه در انجام واجبات و ترك محرمات و چه در برابر سختيها و فتنهها (مخالفت و سرسختي مردم در برابر حق) صبر را پيشه كردند و چه بسيار كه ثمره شيرين آن را چشيدند.علم و تدبير:
يكي از خصوصيات لازم براي يك رهبر، داشتن تدبير است؛ چرا كه او به منزله چراغي است كه راه را روشن ميكند و پيروانش را به مقصد ميرساند: انما مثلي بينكم كمثل السراج في الظلمة، يستضيء به من ولجها؛ «اي مردم همانا من در ميان شما، چونان چراغ درخشنده در تاريكي هستم كه هركس به آن رو ميآورد، از نورش بهرهمند گردد.»19از راههاي ديگر كسب هدايت و بصيرت و علم و تدبير رهبري، تفكر است چرا كه به فرموده امام علي عليهالسلام : الفكر يهدي الي الرشاد؛ «فكر نماينده و هادي راه راست است.»20 و تفكرك يفيدك الاستبصار و يكسبك الاعتبار؛ (تفكر به بينايي انسان ميافزايد و پند و مايهاي برايش فراهم ميسازد.»21يكي از مجاري مهم تفكر براي يك رهبر، تاريخ گذشتگان است همچنانكه امام اين توصيه با ارزش را به فرزندش امام حسن عليهالسلام ميكند: «أحي قلبك بالموعظة... و اعرض عليه اخبار الماضين و ذكره بما أصاب من كان قبلك من الاوليين و سرفي ديارهم و آثارهم، فانظر فيما فعلوا و عما انتقلوا و أين حلّوا و نزلوا؛ «قلبت را با موعظه و اندرز زنده كن! اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما و آنچه را كه به پيشينيان رسيده است، يادآوريش كن. در ديار و آثار آنها سير كن و درست بنگر آنها چه كردهاند؟ ببين چه چيزهايي گذاشتند و رفتند و از كجا به كجا شدند؟»22پس اگر رهبر به زندگي گذشتگان و به راههايي كه آنها طي كردند و نتيجهاي كه آنها گرفتند خوب دقت و در آن تفكر كند، از شكستها و ضعفاي گذشتگان عبرت ميگيرد، از لغزشهاي آنان امين ميشود و قوتهـاي آنان را به كار ميبرد و پشتيبان محكمي مييابد.و لَو اعتبرت بما مضي حفظت ما بقي؛23 «اگر از آنچه گذشته است، عبرتگيري آنچه را باقي است، حفظ خواهي كرد.» پس رهبر براي يافتن بصيرت و تدبير لازم، بايد ابتدا با تفكر در سياستهاي اعمال شده در حكومتهاي گذشته و حال، از آنها عبرت گرفته و بتواند برنامه مشخصي براي طي طريق اتخاذ كند.شجاعت
شجاعت از آثار تقواست؛ زيرا آنكه فقط خدا را صاحب قدرت بداند و غير از او را هيچ پندارد و بر او توكل كند، جز او از كسي نميترسد. امام علي عليهالسلام ميفرمايد: اني و الله، لو لقيتهم واحد؛ و هم طلاعٌ الارض كلها ما باليت و لا استوحسنت، و اني من ضلالهم الذي هم فيه و الهدي الذي أنا عليه لعلي بصيرة من نفسي و يقينٍ من ربّي24؛ «به خدا سوگند اگر تنها با دشمنان روبرو شوم در حالي كه آنان تمام روي زمين را پر كرده باشند نه باكي دارم و نه ميهراسم. من به گمراهي آنان و هدايت خود كه بر آن استوارم آگاهم و از پروردگارم به يقين رسيدهام.»امام عليهالسلام بعد از جنگ با خوارج فرمودند: اما بعد ايها الناس، فانا فقأت عين الفتنة، و لم يكن ليجتريء عليها أحد غيري بعد أن ماج عيبهاو اشتد كلبها؛25 «اي مردم من چشم فتنه و فساد را كور كردم و غير از من كسي بر رفع آن فتنه و فساد جرأت نداشت پس از آنكه تاريكي موج زده و سختي آن رو به فزوني نهاده بود.»اين كلام دلالت بر شجاعت امام دارد آن هم در زماني كه كسي شجاعت برخورد با خوارج را نداشت.26رفـق و مــدارا
فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت قطا غليظ القلب و انفضوا من حولك فاعف منهم و استغفرلهم و شاورهم في الامر؛27«به موجب لطف و رحمت الهي، بر ايشان نرم دل شدي كه اگر تندخوي و سخت دل بودي از پيرامونت پراكنده ميگشتند؛ پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار با آنان مشورت كن.»نرمخويي و مدارا از جمله امور مؤكد در اسلام است بطوري كه قرآن علت افزايش پيروان پيامبر را نرمخويي و مدارا كردن ايشان ميداند. اين صفت ارزشمند در خلق و خوي پيشوايان هميشه عامل جاذبه آنان بوده است.امام علي عليهالسلام ميفرمايند: من عامل برفق وفّق؛ «هركه با ملايمت عمل كند، موفق گردد»28؛ الرفق يسير الصعاب و سهيل شديد الاسباب؛ «رفق و ملايمت، و دشواريها را آسان و سببهاي سخت را سهل نمايد»29؛ من استعمل الرفق لان له الشديد؛ «هركه ملايمت را به كار گيرد، هر سختي برايش آسان شود.»30؛ الرفق يفل حد المخالفة؛ «رفق و مدارا تندي مخالفت را كم ميكند.»31 و من كان رفيقا في أمره نال ما يريد من الناس؛ «كسي كه در امور خويش رفق و مدارا در پيش گيرد به آنچه از مردم ميخواهد، نايل شود.»32پيشواي اول مسلمانان، رفق و مدارا را رأس سياست ميدانند33 و در دوران حكومت كوتاه خود چه بسيار كه با مردم از سر ملايمت رفتار كردند و سياست رفق و مدارا در پيش گرفتند.هنگام انتقال اسرا به مقر حكومت در يكي از جنگها، حاكم خوزستان اسيران را ميخرد و قول ميدهد كه بهاي آنها را بپردازد. ولي بعد از مدتي فقط مقداري از آن مبلغ را به كوفه ميبرد و بي آنكه سختگيري از طرف امام شامل حال او شود، شبانه به سوي معاويه ميگريزد. امام بعد از اين جريان در مورد او فرمودند: «قبح الله مصقلة، فعل فعل السادة، دمرّ فرار العبيد، فما أنطق مادحه حتي أسكته، و لا صدّق واصفه حتي بكّته، و لو أقام لأخذنا ميسوره و انتظرنا بماله وفوره.34 خدا مصقله را زشت سازد! رفتاري كرد مانند رفتار بزرگان (يعني اسيراني خريده و آزاد نمود) و گريخت مانند گريختن بندگان؛ پس هنوز مدح كننده را گويا نكرده، خاموش گردانيد و توصيف كننده، تصديق كار او را ننموده، مجبور به توبيخ و سرزنشش گرديد. اگر ميماند و نميرفت آنچه را برايش مقدور بود، ميگرفتيم و (براي دريافت بقيه پول) منتظر زياد شدن مالش ميمانديم.»ظلم ستيزي
لا تَظلمون و لا تُظلَمون؛ «نه ستم ميكنيد و نه ستم ميپذيريد.»35عدم تسليم در برابر ظلم، اصلي است كه در سيره پيامبر و ائمه اطهار عليهمالسلام فراوان ديده ميشود. با جستجو در تاريخ ميتوان به اين نكته پي برد كه پيشوايان الهي هيچگاه در برابر ظلم و ظالم خاضع نشدهاند و با تمام وجود براي رفع آن كوشيدهاند. چرا كه نه فقط ظالم كه مظلوم هم به علّت تن دادن به ظلم و ظلم پذيري گناهكار است. حضرت علي عليهالسلام سخن حق در برابر حاكم ظالم را برتر از جهاد و بسياري امور ديگر ميداند.36و در كلامي تكليف در برابر ظلم و ستم را اينگونه بيان ميكنند: ايها المؤمنون، انه من رأي عدوانا يعمل به، و منكرا يدعي اليه، فأنكره بقلبه فقد سلم و بريء، و من أنكر بلسانه فقد أجر، و هو أفضل من صاحبه، و من أنكره بالسيف لتكون حكمة الله العليا و كلمة الظالمين السلفي، فذلك الذي أصاب سبيل الهدي، و نوّر في قلبه اليقين؛37 «اي مؤمنان! هركس ظلم و ستمي را مشاهده كند و يا كار زشتي كه مردم را به سوي آن ميخوانند، اگر تنها به قلبش آن را انكار كند سلامت را اختيار كرده است و گناهي بر او نيست (به شرط اينكه بيشتر از آن نتواند) و آن كس كه با زبان و بيان به مبارزه برخيزد پاداش الهي خواهد داشت و مقامش برتر از گروه نخست است و آن كس كه با شمشير براي بزرگداشت نام خدا و سرنگوني ظالمان به مبارزه برخيزد، او به هدايت راه يافته و بر جاده حقيقت گام گذارده و نور يقين بر قلبش تابيده است.»امام در جاي ديگري مردم را از اطاعت حاكمي برحذر ميدارند كه گمان ميكند اطاعت از او، اطاعت خداست و سرپيچي از فرمان او، سرپيچي از فرمان خداست، درحالي كه اين چنين نيست؛ زيرا فرمانبري مخلوق در معصيت خالق جايز نيست. اين خودسري حاكمان اساس بدبختي ملتهاست و نسبت به آن خيلي هشدار داده شده است.38عدالــت
از جمله ويژگيهاي بارز و اساسي حضرت علي عليهالسلام كه نقش بسزايي در حكومت ايشان داشته است، مسأله عدالت امام است. انديشمندان و علما، عدالت امام را از ابعاد گوناگون مورد بررسي قرار دادهاند، هرچند كه آن درياي عدل و انصاف با اين بررسيهاي مختصر بطور كامل شناخته نميشود اما :
آب دريا را اگر نتوان كشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
مساوات
اسلام دين مساوات است و تنها ملاك برتري انسانها را تقوا ميداند و اين پيامبر عظيم الشأن اسلام بود كه بر همه ملاكهاي برتري جز تقوا خط بطلان كشيد. در حديثي از پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله نقل شده است: «الناس سواء كأسنان المشط: مردم چون دانههاي شانه مساويند.»47 البته اين مساوات، تساوي در مسائل طبيعي از قبيل رنگ، شكل، اخلاق، اميال و استعدادها نيست و اساسا چنين چيزي ممكن نيست و چنانكه از امام علي عليهالسلام نقل شده است: لا يزال الناس بخير ما تفاوتوا فاذا استووا هلكوا؛ «خير مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوي باشند، هلاك شوند.»48پيامبر اسلام عليهالسلام اين منادي مبارزه با تبعيض و اختلاف طبقاتي و مجري مساوات در جامعه، بعد از فتح مكه در خطبهاي اين چنين ميفرمايند: «مردم! آگاه باشيد كه پروردگارتان يكي است و پدرتان (نيز) يكي است. بنابراين بدانيد كه نه عربي را بر عجم و نه عجمي را بر عرب و نه سياهي را بر سفيد و نه سفيدي را بر سياه برتري است مگر به تقوا.»49آري اسلام به همه تفاخرهاي جاهلي پايان بخشيد. حضرت علي عليهالسلام اين تالي كتاب الله و سنت رسول خدا، نيز بعد از در دست گرفتن حكومت برنامه حكومت خويش را اعلام ميكند. او احياگر مساواتي است كه در طول 25 سال خلافت خلفا به دست فراموشي سپرده شده است. امام در خطبهاي در جمع مهاجران و انصار و همه مسلمانان اين چنين ميفرمايند:«اي مردم بهترين مردم از نظر مقام پيش خدا و با ارزشترين آنها نزد خدا، فرمانبرترين آنهاست براي فرمان خدا و كار كنترينشان به طاعت خدا و پيروترينشان بر سنت رسول خدا صلياللهعليهوآله و آنان كه كتاب خدا را زندهتر دارند. براي هيچ يك از خلق خدا نزد ما فضلي نيست مگر به طاعت خدا و طاعت رسولش و پيروي از كتاب او و سنّت فرستادهاش. اين كتاب خدا و فرمان پيامبر خدا و سيره اوست در ميان ما و جز جاهل و مخالف و معاند آن را نديده نگيرد كه از خداي عزوجل است،... هركه تقوا دارد شريف و با كرامت است و دوست داشتني و نيز آن كس كه اهل طاعت خدا و طاعت رسول خداست...حضرت علي عليهالسلام خوب ميدانستند مردمي كه در طي 25 سال بر اثر شرافتهاي خانوادگي و خويشاوندي با خلفا ثروتي اندوختهاند، تحمل مساوات او را نخواهند داشت؛ لذا امام بر اطاعت از خدا و رسول او و وفاداري به سيره و سنّت آن حضرت تأكيد ميكنند و بعد سياست خود را در مورد مساوات مطرح ميكنند و ميفرمايند: «مبادا فردا زورمندان و ثروتمندان كه در نعمت و عافيت دنيا غرق شدهاند، فرياد كنند. مبادا آنان كه بوستانها را آراستهاند و نهرها را به سوي بوستانها چرخاندهاند و بر اسبان راهوار سوار شدهاند و كنيزكان زيبا در خانهها دارند، چون آنان را از كارهايي كه ميكردند باز دارم و تنها حقوق مشروعشان را بپردازم، اين كار را بر خود ننگ و عار بدانند خشمگين شوند و اعتراض كنند و فرياد برآرند كه پسر ابوطالب ما را از حقوقمان محروم ساخت.راه دستيابي به اهداف
هدف، وسيله را توجيه نميكند؛ انسانها براي رسيدن به اهدافشان مجبور به استفاده از وسيلهاند. گاهي اهداف چنان براي آنها اهميت دارد كه نحوه استفاده از وسيله و نحوه رسيدن به هدف فراموش ميشود و هدف و وسيله هم جهت نميشوند؛ مخصوصا در اداره حكومت سختترين و مهمترين نكته همسويي هدف و وسيله است. اين نكته در زندگي اميرالمؤمنين عليهالسلام بوضوح ديده ميشود.شايد زياد از خود پرسيده باشيم كه چرا امام علي عليهالسلام در شورا بعد از مرگ عمر كه براي تعيين خليفه بعد از او تشكيل شد با پذيرفتن شرايط عبدالرحمن بن عوف و اجرا نكردن آن شرايط بعد از به حكومت رسيدنش، مانع گمراه شدن عده زيادي ميشد و اين همه بدعت در اسلام ايجاد نميشد. او ميتوانست با يك دروغ حكومت اسلامي واقعي را ايجاد و عدالتش را اجرا كند. حال فرض كنيم امام با يك دروغ كه در آن شورا ميگفتند حكومت را زودتر در دست ميگرفتند؛ آنگاه تضميني وجود نداشت اين حكومت كه بر اساس عملي غير اخلاقي و غير اسلامي بنا نهاده شده، اصلاً حكومت اسلامي باشد.
خشت اول كه نهد معمار كج
تا ثريا ميرود ديوار كج
تا ثريا ميرود ديوار كج
تا ثريا ميرود ديوار كج
1) ذاريات، 56
2) بقره، 226
3) رجوع شود به : سيره نبوي دفتر اول ، مصطفي دلشاد تهراني ، ص 69و 70 و 76
4) نهج البلاغه، خطبه 215
5) ر.ك : نهجالبلاغه ، خطبه 215
6) نهج البلاغه ، خطبه 91
7) نهج البلاغه ، خطبه 53
8) غرر الحكم ، محمد علي انصاري، ص 228
9) همان منبع ، ص 91
10) نهج البلاغه ، حكمت 126
11) نهج البلاغه ، خطبه 147
12) ر.ك: نهج البلاغه ، نامه 45
13) نهج البلاغه ، نامه 3
14) همان منبع ، خطبه 200
15) الكافي ، ابوجعفر محمدبن يعقوب الكليني، ج 1، ص 47
16) نهج البلاغه ، خطبه 200
17) الكافي، ابوجعفر محمدبن يعقوب الكليني، ج2، ص 91
18) نهج البلاغه ، خطبه 208
19) نهجالبلاغه، خطبه 230
20) غرر الحكم ، سيد حسين شيخ اسلامي، ج 2، ص 1158
21) غررالحكم، محمد علي انصاري، ج1و2، ص357
22) نهجالبلاغه، خطبه 31
ـ اعيان الشيعه: سيد محسن امين، دارالتعارف، بيروت، بي تا، ج 1
ـ اعيان الشيعه: سيد محسن امين، دارالتعارف، بيروت، بي تا، ج 1
ـ ترجمه فارسي الغارات: ابن هلال ثقفي، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، پاييز 1371
ـ ترجمه و شرح نهجالبلاغه: علي نقي فيض الاسلام، تهران، انتشارات فقيه، 1378، چاپ چهارم
ـ جاذبه و دافعه علي(ع): مرتضي مطهري، تهران، انتشارات صدرا، 1369
ـ دولت آفتاب، انديشه سياسي و سيره حكومتي علي(ع): تهران، انتشارات خانه انديشه جوان، 1377، ج 1
ـ سيره نبوي: مرتضي مطهري، تهران، انتشارات اسلامي، بي تا
ـ سيره نبوي«منطق نبوي» دفتر اول سيره فردي : مصطفي دلشاد تهراني، تهران ، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي،1372، چاپ اول
ـ سيره نبوي «منطق عملي» دفتر دوم سيره اجتماعي: مصطفي دلشاد تهراني، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1372، چاپ اول
ـ الغارات: ابي اسحاق ابراهيم بن محمد الثقفي الكوفي، تهران، انتشارات انجمن آثار ملي، 1359، ج 2
ـ الكامل في التاريخ: ابن اثير، انتشارات دار بيروت، 1385 ه··.ق
ـ مناقب امير مؤمنان(ع): ابن شهر آشوب، قم، انتشارات علامه، بي تا
ـ وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه: الامام الشيخ محمدبن الحسن الحر العاملي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1) نهجالبلاغه، خطبه 126