قناعت نفس - هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هزار و یک داستان از زندگانی امام علی (ع) - نسخه متنی

محمدرضا رمزی اوحدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قناعت نفس

روزى عدى بن حاتم طايى بر على "عليه السلام" وارد شد، ديد در سفره حضرت ريزه هاى نان جوين و نمك و مشكى كهنه كه در آن قدرى آب بود. وجود دارد عدى مى گويد: به حضرت عرض كردم: يا على "عليه السلام" من مى بينم شما را در روزهاى دراز با شكمى گرسنه در
امور مسلمانان كوشش مى كنى و شب را به بيدارى و خون جگر خوردن و مشقت كشيدن در بندگى خدا به روز مى آورى، حالا افطار تو همين مقدار است؟!
حضرت به او فرمود:




  • علل النفس بالقنوع و الا
    طلبت منك فوق ما يكفيها



  • طلبت منك فوق ما يكفيها
    طلبت منك فوق ما يكفيها



فرمود: نفس خود را به قناعت مشغول كن و بازدار آن را؛ و اگر نه سركشى خواهد كرد و بيشتر از نيازش از تو طلب خواهد كرد. [ بحارالانوار، ج 40، ص 325]

امير ملك بندگى

از احنف بن قيس روايت شده كه وقتى او نزد معاويه رفت از شيرينى و ترشى چنان نزد او در سر سفره چيدند كه گفت من نام بعضى از آنها را نمى دانستم. لذا يك يك آنها را از معاويه پرسيدم و او جواب مى گفت. چون معاويه طعام خود را تعريف مى كرد من گريه ام گرفت. چرا مى گريى؟

گفتم: به ياد آمد شبى را كه در خدمت حضرت على ع بودم وقت افطار شد. آن حضرت دستور داد تا من نيز نزد او بمانم. پس كيسه اى را خواست كه سر مهر كرده بود. چون آن را حاضر كردند به او گفتم: يا على! اين چيست؟
حضرت فرمود: نان جو است. عرض كردم: ترسيدى كه از آن نان بردارند، يا بخل كردى كه اين چنين سر آن را مهر كرده اى؟

حضرت فرمود: نه اينكه گفتى درست نيست؛ بلكه مى ترسيدم كه حسن و حسين عليهم السلام آن نان را به روغن بيالايند.
عرض كردم: مگر حرام است؟ فرمود: نه ولكن واجب است بر امامان عادل كه زندگى خود را در سطح فقيرترين مردم قرار دهد تا فقير بواسطه فقرش از جاده بندگى بيرون نرود. معاويه گفت: ذكر كسى را كردى كه احدى فضل او را نمى تواند انكار كند. [ الفصول العليه، ص 51]



/ 356