بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مى كند، و خون بى گناهان را مىريزد و آنها تماشاچى اين صحنه هاى غم انگيز و زشت و ناروا هستند!سپس امام (عليه السلام) انگشت روى يك دليل روشن بر محكوميت آنان، به خاطر سستى و بى ارادگى و ضعف و ناتوانيشان گذارده، مىفرمايد: «هرگاه در ايّام تابستان، فرمان حركت به سوى دشمن را دادم، گفتيد: «اكنون، شدّت گرما است; اندكى ما را مهلت ده تا سوز گرما فرونشيند»! و اگر در زمستان، اين دستور را به شما دادم، گفتيد: «اكنون، هوا فوق العاده سرد است، بگذار سوز سرما آرام گيرد! فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الحَرِّ قُلْتُمْ: هذِهِ حَمَارَّةُ (1) الْقَيْظِ (2); أَمْهِلْنَا يُسَبَّخُ (3) عَنَّا الحَرُّ. وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِى الشِّتَاءِ، قُلْتُمْ: «هذِهِ صَبَارَّةُ (4) الْقُرِّ، أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ (5) عَنَّا الْبَرْدُ!ولى همه اينها، بهانه هايى است براى فرار از گرما و سرما; كُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ. (6)جايى كه از سرما و گرما (اين همه وحشت داريد) و فرار مىكنيد، به خدا سوگند! از شمشير (دشمن) بيشتر (وحشت داريد و) فرار خواهيد كرد; فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ، فَأَنْتُمْ ـ وَ اللهِ ـ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ!گويى ميدان جنگ بايد در فصل بهار باشد، آن هم در ميان دشت هاى پر از گل و1 ـ «حمارة»از مادّه«حمر» به معناى «رنگ قرمز» است. به همين جهت به گرماى سوزان تابستان، حمارة گفته مىشود. گويى از شدت گرما، مانند آتش سرخ و سوزان است.2 ـ «قيظ» (بر وزن فيص) به معناى «شدت گرماى تابستان» است. بنابراين اضافه «حماره» به «قيظ» نوعى تأكيد در گرما را مىرساند.3 ـ «يسبّخ» از مادّه«سبخ» است به معناى «فراغت از چيزى يا تخفيف» آن است و در اين جا به معناى «فرو نشستن سوز گرما» است.4 ـ «صبارّه» از مادّه«صبر» در اصل، به معناى «حبس و نگهدارى چيزى» است و شكيبايى را، به همين مناسبت، صبر مىگويند. و شدّت سرما را كه «صبارّه» مىگويند، از اين جهت است، كه انسان را از كار و فعاليّت باز مىدارد.5 ـ «ينسلخ» از مادّه«سلخ» و در اصل، به معناى «پوست كندن» است و سلاّخ را به همين جهت، سلاّخ مىگويند كه پوست حيوان را مىكند آن گاه اين كلمه، به «جدا ساختن هر چيزى» اطلاق شده است و در جمله بالا اشاره به فرونشستن سوز سرما است.6 ـ «قرّ»، به گفتهمقياس، به دو معنا آمده: نخست: سرما، و دوم جاى گرفتن و استقرار در مكان است. بعيد نيست كه معنى نخست، به معناى دوم بازگردد، چرا كه سرماى شديد، انسان را از كار باز مىدارد.