أَصْبَحْتُ وَ اللهِ! لا أُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ، وَ لاَ أَطْمَعُ فِى نَصْرِكُمْ، وَ لاَ أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ. ما بَالُكُم؟ ما دَوَاؤُكُمْ؟ مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ. أَقَوْلا بِغَيْرِ عِلْم؟ وَ غَفْلَةً مِنْ غَيْرِ وَرَع؟! وَ طَمَعاً في غَيْرِ حَقٍّ؟!
ترجمه
به خدا سوگند! به آنجا رسيدم كه گفتارتان را تصديق نمى كنم و به يارى شما اميدى ندارم و دشمن را به وسيله شما تهديد نخواهم كرد. درد شما چيست؟ داروى شما كدام است؟ طبابت و درمانتان از چه راهى ميسّر است؟ اين گروه (شاميان) مردانى مانند شما هستند (چرا آنها اين گونه متحدند و گوش به فرمان پيشواى ظالمشان هستند، ولى شما اين گونه پراكنده و عصيانگريد؟) آيا سخن بدون آگاهى (مشكلى را حل مىكند؟) و غفلت آميخته با بى تقوايى و اميد به پيروزى، در حالى كه شايستگى آن را نداريد، (شما را به جايى مىرساند؟)
شرح و تفسير:
كارى كرديد كه از شما مأيوسم!
در آخرين بخش اين خطبه ـ كه از خطبه هاى دردناك و غم انگيزى است كه از مولا على (عليه السلام) شنيده شده است ـ امام، آخرين تازيانه هاى سرزنش و ملامت را بر ارواح مرده آنها مىنوازد، به اين اميد كه شايد به حركت آيند و بر پاخيزند و با امكانات وسيع و گسترده اى كه دارند، قدرت شيطانى دشمن را درهم بشكنند و