بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
چيزى داشته باشد، به آن عمل مىكند.»عامل ديگر، غفلت و فقدان وَرَع است و به تعبيرى ديگر عدم توجه به واقعيتها ـ كه برخاسته از بى تقوايى است ـ سبب مىشود كه دشمن براحتى در ميان جمع نفوذ كند و گاه سران آنها را با زخارف دنيا بخرد و گاه آنها را با مقام تطميع كند و يا از خطر بترساند، در حالى كه اگر هوشيارىِ آميخته با پرهيزگارى جاى اين غفلت و بى تقوايى را بگيرد تير دشمن به سنگ مىخورد و كمانه مىكند و به او بازمى گردد.عامل سوم، طمع در چيزى است كه شايستگى آن را ندارد و يا به تعبير ديگر اسباب آن را فراهم نساخته است.مى دانيم كه در عالم، براى رسيدن به هر مقصدى، اسبابى لازم است و قانون علّت و معلول، با اراده و مشيت الهى با قدرت تمام بر جهان حكومت مىكند; هر چند ناآگاهان در عالم خيال اين پيوندها را از هم گسسته و براى رسيدن به مقصود به اوهام و خيالات دل مىبندند.جمله «طَمَعاً فى غَيْرِ حَقٍّ» مىتواند به همين معنا باشد كه شما طمع در چيزى داريد كه استحقاق آن را نداريد، ولى برخى از مفسران نهج البلاغه ـ گفته اند كه منظور از اين جمله، اين است كه آنها طمع داشتند كه عطاياشان از بيت المال، افزوده شود و بيش از آنچه استحقاق دارند از سوى مولا على (عليه السلام) به آنها پرداخته شود و چون اين خواسته نامشروع، انجام نشد، در جنگ سست شدند.بديهى است كه اين طرز تفكّر مادّى گرايانه، هر جا باشد، عامل بدبختى و شكست است، همان گونه كه توجه به جمع آورى غنائم ـ كه يك گرايش مادّى در ميدان جهاد الهى بود ـ در جنگ اُحد، سبب شكست سختى در سپاه اسلام شد.به هر حال اين اصول تنها مربوط به تحليل عوامل شكست در لشكر كوفه نبود، بلكه اصولى است مربوط به هر عصر و زمان و مكان.اين جمله هاى اخير، بلكه تمام فرازهاى اين خطبه، از سوز درون مولا على (عليه السلام) و
نهايت ناراحتى آن حضرت خبر مىدهد و اگر تاريخ مدوّن هم وجود نداشت، همين جمله ها كافى بود كه شرايط خاصِّ زمان حضرت را روشن سازد.