بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
در برابر جريانهاى فاسد مقاومت كرده و گاه حتّى مسير آن را تغيير مىدهند.بنابر آنچه گفته شد، اگر ارزش والا در جامعه اى پول و ثروت باشد، طبيعى است كه بسيارى از افراد به آن سو حركت كنند و بدون محاسبه حلال و حرام آن را به چنگ آورند.اصولا انسان طالب شخصيت است و براى تحصيل آن تلاش و كوشش مىكند، حال هرگاه نظام ارزشى جامعه شخصيتِ كاذب و دروغينى را به او تحميل كرد به دنبال همان مىرود.غالب جوانان، جوياى نامند و قهرمانان را دوست دارند. اگر قهرمانان جامعه فى المثل، هنرپيشه ها و ورزشكاران باشند، جاى تعجب نيست كه جوانان در همه چيز، حتّى لباس و قيافه و طرز راه رفتن، از آنها تقليد كنند و اگر عالمان و دانشمندان از همه محترمتر باشند، سيل جمعيّت به سوى علم و دانش حركت مىكنند.داستان مشهورى از عالم بزرگوار، شيخ بهايى، نقل شده كه بنابود در برابر خدمات بزرگ علمى و عمرانى، از طرف شاه عباس صفو، جوايزى در خور شأن او داده شود و او جايزه خود را به اين مصالحه كرد كه بر مَركَبِ مخصوص شاه بنشيند و شاه در ركاب او پياده حركت كند و چند كوچه و خيابان را در مقابل چشمان مردم طى كنند. در حقيقت او مىخواست به مردم ثابت كند كه نظام ارزشى بر محور علم و دانش مىگردد. مىگويند كه با اين حركت، رجوع جوانان و دانش طلبان به مدارس، بسيار بيش از قبل شد.نظام ارزشى جامعه جاهلىِ قبل از اسلام ـ كه به مصداق «بِأَرض عالِمُها مُلْجَمٌ وَ جاهِلُها مُكْرَمٌ»; در سرزمينى مىزيستند كه دانشمندش، به اجبار لب فروبسته بود و جاهلش گرامى و حاكم بر جامعه بود (1). قهرمانانى مانند ابوسفيان ها و ابوجهل ها پرورش مىداد، امّا هنگامى كه محور ارزشها به حكم اسلام و قرآن تقوا شد و شعار «إِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ أَتْقاكُمْ»; همه جا را فرا گرفت آن قهرمانان كاذب1 ـ نهج البلاغه، خطبه دوم.