كمتر صفتى مانند حسد، در طول تاريخ سبب حوادث دردناك و مشكلات عظيم در جوامع بشرى شده است.بسيارى از مردم به خاطر كمى ظرفيّت و پايين بودن سطح فرهنگ و ضعف ايمان و عدم اعتماد به نفس، همين كه مىبينند موفقيّت چشمگيرى نصيب يكى از دوستان و اقران و امثال آنها شده، آتش حسد در درون شان شعلهور مىشود و به جاى اين كه از موفقيّت او خوشحال شوند و آن را وسيله اى براى پيروزى خود و ديگران قرار دهند و از استعدادهاى خلاّق او، به نفع همگان كمك بگيرند، براى در هم شكستن او قيام مىكنند، گاه از طريق تهمت هاى ناروا، گاه تحقير و مذمّت و گاه براى ايجاد مانع بر سر راه او تا آنجا كه مىتوانند تلاش مىكنند.در مواردى كه اين مسأله حاد مىشود خون محسود به وسيله حاسد ريخته مىشود. فراموش نكنيم كه نخستين خونى كه در جهان بشريت ريخته شد، خون هابيل، فرزند آدم، به دست برادرش، قابيل بود كه صرفاً از حسد سرچشمه گرفت; چرا كه قربانى برادر در پيشگاه خدا پذيرفته شده و قربانى او پذيرفته نشد.همين مسأله بارها و بارها در طول تاريخ تكرار شده است و برادر به برادر يا فرزند به فرزند به وسيله پدر و يا به عكس كشته شده اند.بسيارى از اين حوادث دردناك صدر اسلام، مخصوصاً حوادث عصر خلافت اميرمؤمنان على (عليه السلام) نيز ناشى از حسادت حسودان بود كه در خطبه بالا، به آن اشاره شده است.روايات ما مملو از بيان آثار سوء اين رذيله اخلاقى است. در روايات حسد منشأ فساد جامعه شمرده شده است، همان گونه كه در حديثى از حضرت على (عليه السلام) مى خوانيم: «اِذا أَمْطَرَ التّحاسُدُ نَبِتَ التّفاسُدُ; هنگامى كه باران حسد (بر سرزمين دلها) ببارد، فساد و تباهى (در آن) مىرويد (و جوامع انسانى را به بدبختى و ويرانى