پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) - جلد 2

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دست گرفتم و به پرواز درآمدم و در اين ميدان مسابقه بر ديگران پيشى گرفتم».

«فَطِرْتُ بِعِنَانِهَا وَ اسْتَبْدَدْتُ بِرِهَانِهَا (1)».

«من مانند كوهى كه تند بادها قدرت شكستن آن را ندارد و طوفانها نمى تواند آن را از جاى بركند پابرجا ايستادم».

«كَالْجَبَلِ لاَتُحَرِّكُهُ الْقَوَاصِفُ وَ لاَتُزِيلُهُ الْعَوَاصِفُ (2)».

«اين در حالى بود كه هيچ كس نمى توانست عيبى بر من بگيرد و هيچ سخنْ چينى جاى طعنه در من نمى يافت».

«لَمْ يَكُنْ لاَِحَد فيَّ مَهْمَزٌ (3) وَ لاَلِقَائِل فِيَّ مَغْمَزٌ (4)».

در آغاز اين فراز، امام (عليه السلام) به چهار نكته اشاره مىكند:

نخست: اين كه در آن زمان كه ديگران سُست و ناتوان شدند، من دامن همّت به كمر زدم و قيام كردم و وظيفه خود را انجام دادم.

ديگر اين كه، آن زمان كه ديگران از ترس يا ضعف سر در لاك خود فرو برده بودند، من گردن كشيدم و دشمن را در همه جا زير نظر گرفتم.

(توجه داشته باشيد كه «تطّلع»، به معناى «گردن كشيدن براى جست و جوى چيزى» است و «تَقَبُّعْ»، به معناى «پنهان شدن و سر در لاك فرو بردن» است.

1 ـ «رهان» از مادّه«رهن» به معناى «گذاشتن چيزى نزد ديگرى» است و به همين جهت وثيقه بدهكارى را رهن مىگويند. و از همين رو به جوائز مسابقات و برد و باخت ها نيز «رهان» گفته مىشود. و در جمله بالا نيز «اِسْتَبْدَدْتُ بِرِهانِها» منظور اين است كه جايزه اين مسابقه الهى را من به تنهايى بردم.

2 ـ «القواصف» و«عواصف» جمع«قاصف و عاصف»، هر دو به معناى «تندباد» است، ولى در مفهوم كلمه نخست، شكنندگى افتاده است و در مفهوم دومى «تكان دادن و بردن اشياء» را همراه خود راه يافته. بنابراين به تندبادهايى كه شاخه هاى درختان را بشكند،قاصف، گويند. و به بادهاى سريعترى كه درخت را از جاى بكند و با خود ببرد،عاصف گويند.

3 ـ «مهمز» از مادّه«همز» در اصل به معناى «فشردن و فشار دادن» است و در مورد عيب جويى كه طرف را تحت فشار قرار مىدهد، به كار رفته است. و منظور از اين كلمه، در جمله بالا نيز همين معنا است، يعنى جايى براى عيب جويى در من نبود.

4 ـ «مغمز» از مادّه«غمز» نيز در اصل، به معناى «فشردن و يا گاز گرفتن» است. اين واژه در مورد فشارى كه با شىء نوك تيزى بر مركب سوارى براى حركت سريعتر وارد مىشود، اطلاق مىگردد، و به همين مناسبت در بسيارى از موارد به معناى «عيب جويى» به كار رفته است و «غمّاز» به معناى «شخص عيبجو و غيبت كننده» است و در كلام امام منظور همين معنا است.

/ 665