بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مردم شام بيعت گرفت كه براى خونخواهى «عثمان» بپاخيزند و هر چه در توان دارند به كار گيرند.«جرير» باز او را نصيحت كرد كه دست از اين تفرقه افكنى و نفاق بردارد، و با امام (عليه السلام) بيعت كند، ولى «معاويه» گفت اين مطلب ساده اى نيست پيامدهاى زيادى دارد كه بايد به آن انديشيد!برادر «معاويه» به او پيشنهاد كرد كه از افرادى مانند «عمروعاص» دعوت كن و با آنها به مشورت بنشين، «عمروعاص» نيز بعد از آن كه از معاويه قول گرفت كه حكومت «مصر» را به او بسپارد او را تشويق به قيام كرد، و قول هرگونه همكارى را به او داد!در اين ميان «شُرَحبيل» كه رئيس و بزرگ يمنى ها بود نقش مؤثّرى ايفا كرد، او با «جرير» به گفتگو پرداخت، ولى «جرير» او را قانع كرد، و به اين علت و علل ديگر عزم كرد تا از على (عليه السلام) پيروى كرده و معاويه را رها سازد; ولى «معاويه» گروههاى زيادى را مأمور كرد تا مرتّب نزد او بروند و او را تكريم كنند، و به شركت داشتن على (عليه السلام) در خون «عثمان» شهادت بدهند، و نامه هايى از گوشه و كنار نيز به او بنويسند، و او را به خونخواهى «عثمان» دعوت كنند!«شُرَحبيل» تحت تأثير واقع شد و آماده خونخواهى «عثمان» گشت، «معاويه» او را به شهرهاى «شام» فرستاد تا مردم را براى اين امر تحريك و تشويق كند، و گروه زيادى به او پاسخ مثبت دادند. «جرير» بعد از اين ماجرا از «معاويه» مأيوس شد و در همين حال «معاويه» به او گفت: اگر على (عليه السلام) جمع آورى خراج شام و مصر (و حكومت آن) را به من واگذارد، و پس از وفات خود بيعت كسى را بر عهده من نگذارد من با او بيعت مىكنم!«جرير» به او گفت: «اين را طى نامه اى براى «اميرالمؤمنين على (عليه السلام)» بنويس، و من هم نامه اى همراه آن مىفرستم. هنگامى كه اين نامه ها به «اميرمؤمنان على (عليه السلام)» رسيد نامه اى به «جرير» نوشت كه معاويه با اين عمل مىخواهد تو را فريب دهد و