3 ـ تاريخچه اسفبار سبّ و ناسزاگويى به امام (عليه السلام) - پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) - جلد 2

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشكالى باقى نمى ماند.

3 ـ تاريخچه اسفبار سبّ و ناسزاگويى به امام (عليه السلام)

از تواريخ به خوبى استفاده مىشود نخستين كسى كه اين كار زشت و قبيح را پايه گذارى كرد معاويه بود. مرحوم «علاّمه امينى» در كتاب نفيس «الغدير» مىنويسد: «معاويه» پيوسته اصرار داشت كه رواياتى در نكوهش مقام امام اميرمؤمنان (عليه السلام) جعل كند و اين كار را آن قدر ادامه داد كه كودكان شام با آن خو گرفتند و بزرگ شدند و بزرگسالان به پيرى رسيدند. هنگامى كه پايه هاى بغض و عداوت اهل بيت (عليه السلام) در قلوب ناپاكان محكم شد سنّت زشت لعن و سبّ مولا على (عليه السلام) را به دنبال نماز جمعه و جماعت و بر منابر، در همه جا و حتى در محل نزول وحى يعنى مدينه رواج داد.

اصرار معاويه در اين معنى تا آنجا بود كه وقتى در مراسم حج شركت كرد و وارد مدينه شد تصميم داشت بر منبر رسول خدا (صلّى الله عليه وآله وسلّم) لعن مولا على (عليه السلام) كند به او گفتند در اينجا «سعدبن ابىوقاص» است و به اين كار رضايت نخواهد داد قبلا با او مشورت كن. «سعد» گفت: اگر چنين كارى كنى من ديگر به مسجد پيامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) نخواهم آمد. معاويه هنگامى كه چنين ديد اقدام به لعن نكرد تا زمانى كه سعد از دنيا رفت.

به هر حال اين مسأله به صورت سنّت سيّئه اى در ايّام بنى اميه رواج يافت تا زمان «عمربن عبدالعزيز» رسيد و او اين رسم شوم را برانداخت.

«ابوعثمان جاحظ» مىگويد: گروهى از بنى اميه كه آثار منفى اين مطلب و مقاومت هاى مردمى را در برابر آن مىديدند به معاويه گفتند تو به آنچه مىخواستى رسيدى ديگر از لعن على دست بردار، گفت: نه به خدا سوگند بايد آن قدر ادامه دهم تا كودكان با آن بزرگ شوند و بزرگسالان با آن پير گردند و هيچكس فضيلتى براى على نگويد.

در مورد اين كه چرا و چگونه «عمربن عبدالعزيز» اين سنّت زشت و قبيح را

/ 665