بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
سوم اين كه آنها، نسبت به رييس خود، اداى امانت مىكنند، در حالى كه شما، خيانت مىكنيد; (وَ بِأَدَائِهِمُ الاَْمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ).امانت دارى آنان، سبب مىشود كه نيروها و تداركات و سرمايه ها و امكاناتشان ضدّ مخالفشان، بسيج شود، ولى خيانت شما، همه چيز را بر باد مىدهد. يك گروه فاقد امكانات و تجهيزاتِ لازم، سرنوشت شان، چيزى جز شكست نيست.بعضى از شارحان نهج البلاغه، «امانت» را در اينجا، به معناى «بيعت» گرفته اند، ولى تفسيرى كه در بالا آمد، با توجه به جمله هايى كه در ادامه خطبه مىآيد، صحيح تر به نظر مىرسد، به علاوه بيعت، اگر به معناى اطاعت باشد، در بالا ذكر شده است و نيازى به تكرار نيست.چهارم اين كه، آنها، «در اصلاح شهرها و ديار خود مىكوشند، در حالى كه شما، مشغول فساد هستيد، (وَ بِصَلاَحِهِمْ في بِلاَدِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ).به اين ترتيب، آنها، داراى اتحاد و انضباط و امانت و اصلاح در بلاد خويش اند و شما، پراكنده و نافرمان و خيانتكار و مفسد هستيد و بسيار طبيعى است كه چنان افرادى، بر چنين افرادى، پيشى گيرند و پيروز شوند.مديريت و تدبير و حاكميت، هر قدر حساب شده و قوى باشد، با وجود چنين افرادى، به نتيجه نمى رسد; چرا كه بازوان مدير و حاكم، مردم اند.آرى، حق، با ضعف و ناتوانى و فساد يارانش، ضعيف مىشود. و باطل، با قوّت و قدرت و اتحاد اعوانش، قوى مىگردد.حضرت، سپس براى تكميل سخنان خود مىافزايد: «من، چگونه مىتوانم به شما اعتماد كنم در حالى كه اگر من، قدحى را به رسم امانت، به يكى از شما بسپارم، از آن بيم دارم كه دسته، يابند آن قدح را بربايد! (فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْب (1) ، لَخَشِيْتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ (2)).1 ـ «قعب» به گفته بعضى از ارباب لغت به معناى «قدح چوبى» و به گفته بعضى ديگر، «قدح بزرگ ضخيم» است.2 ـ «علاقه»، اين واژه اگر به فتح عين استعمال شود، به معناى «پيوندهاى معنوى» است و اگر به كسر عين استعمال شود، به همين معنا يا به معناى «پيوندهاى مادّى»، است. و در جمله بالا، به معناى «دسته يا بندى است كه ظرف را به آن آويزان مىكردند».