بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نخست خطبه مورد بحث، اشارات پرمعنايى به آن موضوع كرده است، لازم است نكات تازه اى را در زمينه محورهاى چهارگانه اى كه امام (عليه السلام) در اين فراز مورد توجه قرار داده است، يادآور شويم:(الف): در مورد اعتقادات خرافى آنها، سخن بسيار است. بت پرستى، بر تمام جامعه آنها حاكم بود، اعم از بت هايى كه همه قبايل به آن احترام مىگذاشتند و در خانه كعبه نصب شده بود و بت هاى قبيلگى و بت هاى خانوادگى، بت هايى كه به اشكال مختلف ساخته بودند و بت هايى كه بدون شكل بودند و مثلا قطعه سنگى، آن را تشكيل مىداد.فرشتگان را، دختران خدا مىپنداشتند، در حالى كه خودشان از دختر شديداً متنفّر بودند.قيامت را انكار مىكردند و بسيارى از آنها، براى انجام هر كار مهمّى، با بت ها، مشورت مىكردند.طريق مشورت آنها با بت ها، اين بود كه چوبه هاى تيرى را كه روى آنها «افعلْ» و «لاتفعل» نوشته بودند، زبان بت مىانگاشتند و آنها را در كيسه اى ريخته، به هم مىزدند و يكى را بيرون مىآوردند و آن را، به عنوان فرمان بت، واجب العمل مىپنداشتند.اعتقادات آنها به خرافاتى مانند، غول هاى بيابانى و پرنده هاى شوم و مبارك و امور ديگرى از اين قبيل، سايه شومى بر افكار آنها افكنده بود.(ب): در محور دوم، يعنى وضع دردناك اقتصادى آنها، همين بس كه نه تنها دختران، بلكه پسران را كه سرمايه زندگى آنها محسوب مىشد، از ترس فقر، به زير خاك مىكردند. درآمد بسيارى از آنها، از طريق غارتگرى و چپاول اموال ديگران و غافله ها بود. پاهاى برهنه اندام نيمه عريان بسيارى از آنان، از فقر اقتصادى حاكم بر آنها حكايت مىكرد و اگر يكى از آنها صاحب لباس ساده اى مىشد، افتخار مىكرد كه لباسى دارد كه هم تابستانه است و هم بهاره و هم زمستانه!