پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) - جلد 2

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمى كردند و به گفته ابن خلدون، به خاطر طبيعت توّحشى اى كه داشتند، آن چنان تمايل به غارتگرى و فساد داشتند كه هر چيزى را كه به دستشان مىافتاد، غارت مىكردند و از اين كار خود لذّت مىبردند آنها، رزق خود را در سايه نيزه هايشان مىدانستند و حدّ و مرزى براى غارت اموال قائل نبودند.

نقل مىكنند يكى از آنها از پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله وسلّم) توصيف بهشت و نعمت هاى بهشتى را شنيد. پرسيد آيا در آنجا جنگ و خونريزى وجود دارد و هنگامى كه جواب منفى شنيد، گفت: «اِذَنْ لاخَيْرَ فيها; بنابراين فايده اى ندارد».

در بعضى از تواريخ آمده است كه در ميان اعراب جاهلى، يك هزار و هفتصد جنگ رخ داد كه بعضى از آنها يكصد سال يا بيشتر ادامه داشت و نسل هاى متعددى آمدند و رفتند و آتش جنگ همچنان زبانه مىكشيد. و چه بسا اين جنگ هاى طولانى، به بهانه هاى واهى و بى ارزش رخ مىداد.

عرب جاهلى، معتقد بود كه خون را جز خون نمى شويد، بلكه گاهى بابت يك موضوع كوچكى چندين برابر انتقام مىگرفتند.

در بعضى از تواريخ آمده است كه مردى به نام شَنْفَرى به خاطر اهانتى كه از طرف فردى كه از قبيله موسوم به «سلامان»، به او شد، با خود عهد كرد كه يكصد نفر را از آنان به قتل برساند. نود و نه نفر را كشت و فرار كرد و همچنان در فكر نفر صدم بود كه از دنيا رفت. تصادفاً، جمجمه او به فردى از همان قبيله اصابت كرد و او را از پاى در آورد. اهل قبيله او گفتند: «او، به عهدش وفا كرد و انتقام خود را گرفت». (1)

ممكن است كه بعضى از اين داستان ها، مبالغه آميز باشد، ولى به هر حال، نشان مىدهد كه آنها در چنان شرايطى زندگى مىكردند كه اين گونه داستان ها، متناسب حالشان بود.

(د): در بُعد مفاسد اجتماعى نيز وضع بسيار اسفناكى داشتند. زندگى آنها

1 ـ آلوسى، در بلوغ الادب، داستان شنفرى (شاعر معروف جاهلى) را به صورت گسترده آورده است و آنچه در بالا آمد، خلاصه اى از آن بود. (بلوغ الادب، جلد 2، صفحه 145).

/ 665