پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) جلد 4

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیام امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) - جلد 4

آیة الله العظمی مکارم شیرازی با همکاری: جمعی از فضلاء و دانشمندان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 174

ضدّ است و به گفته شاعر:




  • بر مال و جمال خويشتن غرّه مشو
    كان را به شبى برند و اين را به تبى!



  • كان را به شبى برند و اين را به تبى!
    كان را به شبى برند و اين را به تبى!



با توجّه به اينكه «عقابيل» جمع «عقبوله» (بر وزن جرثومه) به معناى بقاياى بيمارى و مشكلات و آثارى كه از «تب» به صورت «تبخال» بر لبها باقى مىماند، مىباشد; تعبير بالا نشان مىدهد كه مشكلات و گرفتارى ها و آثار و بقاياى آن، همواره در كنار خوشى ها و راحتى ها قرار دارد و هرگز از آن جدا نمى شود و جمله «بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا» تأكيد ديگرى بر اين معنا است; چرا كه «أَتْرَاح» جمع «ترح» (بر وزن فرح) به معناى غم و اندوه است; در نتيجه امام (عليه السلام) مىفرمايد: «شادى ها با اندوه ها آميخته و غصّه ها در كنار شادمانى نشسته است».

دومين نكته اى كه از امام (عليه السلام) در ادامه اين سخن بيان مىفرمايد، زمان دار بودن زندگى است، كه بالأخره پايانى دارد و دير يا زود به پايان مىرسد و چيزى كه براى هيچ كس از آن گريزى نيست، مرگ است. مىفرمايد: «سرآمد زندگى و پايان عمر را آفريد، آن را گاه طولانى و گاه كوتاه قرار داد، و گاه مقدّم و گاه مؤخّر داشت». (وَ خَلَقَ الآجَالَ فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا، وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا).

«سرانجام مرگ را با عوامل پايان عمر، پيوند داد; (و بيمارى ها را بهانه هايى براى سرآمدِ زندگى مقرّر داشت.) و با آن رشته هاى طولانى حيات را درهم پيچيد، و پيوندهاى محكم زندگى (توانمندان و اقويا) را با آن قطع كرد!» (وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا، وَ جَعَلَهُ خَالِجاً (1) لأَشْطَانِهَا (2)، وَ قَاطِعاً لَمَرائِرِ (3) أَقْرَانِهَا).


1. «خالج» از مادّه «خلج» (بر وزن خرج) به معناى جذب كردن است و خلجان چيزى در ذهن انسان به معناى مجذوب شدن ذهن در برابر چيزى است; و «خليج» را از آن جهت «خليج» گفته اند كه بخش عظيمى از آب دريا را به خود جذب مىكند.

2. «أشطان» جمع «شطن» (بر وزن وطن) به معناى طناب يا طناب طويل است. اين واژه گاهى به معناى دورى نيز آمده است و «شيطان» را به اين مناسبت شيطان مىگويند كه دور از هدايت و رحمت خداست.

3. «مَرائر» جمع «مرير» به معناى طناب محكم است.

/ 627