در اينجا سؤالى مطرح مىشود و آن اينكه مطابق آنچه در اين فراز از خطبه آمده است، امام (عليه السلام) مىفرمايد: راسخان در علم نيز از فهم كنه صفات خدا عاجزند و به عجز خود اعتراف دارند و اين اعتراف نشانه رسوخ و استوارى آنها در علم است و مىدانيم اين سخن اشاره به آيه 7 سوره آل عمران است كه مىفرمايد: «وَ مَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللهُ وَ الرّاسخُونَ فِى الْعِلْمِ يَقُوُلوُنَ آمَنَّابِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا» و به اين ترتيب مفهوم آيه چنين مىشود كه: تأويل آيات متشابه قرآن را فقط خدا مىداند و راسخان در علم در برابر آن اظهار عجز مىكنند. يعنى - به اصطلاح - جمله «وَالرَّاسخُونَ...» جمله استينافيه است.ولى از سويى در روايات زيادى كه از ائمّه معصومين نقل شده و - شايد بالغ بر سى روايت بشود آمده است كه «راسخان در علم» ماييم! يعنى از تأويل آيات متشابه باخبريم و به اين ترتيب «الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ» در آيه، عطف به «ألله» خواهد شد.سؤال اين است كه اين تضاد را كه بين اين خطبه از نهج البلاغه و آن همه از روايات است، چگونه حلّ كنيم و به تعبير ديگر: آيا راسخان در علم - به هر معنى كه آن را تفسير كنيم - بر متشابهات قرآن و اسرار صفات خداوند آشنايى و آگاهى دارند؟ يا آنكه قناعت آنها به همان علم اجمالى و عدم غور و تعمّق در ماوراى آن، سبب شده كه عنوان «راسخان در علم» بر آنها اطلاق شود؟از يك سو، روايات بى شمارى نظر اوّل را تأييد مىكند و صرف نظر كردن از اين همه روايات بسيار دشوار است و از سوى ديگر، خطبه بالا با صراحت نظر دوم را دنبال مىكند، و اين چيزى است كه بسيارى از محقّقان و متفكّران در مسائل اسلامى را حيران ساخته است.