بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 279ناپايدارى امور و بلاى جهل حيران و سرگردان بودند». (وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِليَّةُ الْجَهْلاَءُ; حَيَارَى فِي زَلْزَال مِنَ الأَمْرِ، وَ بَلاَء مِنَ الْجَهْلِ).به اين ترتيب، ريشه اصلى بدبختى آنها جهل و گمراهى وهواپرستى و فتنه گرى و تكّبر بود; صفات زشت و ناپسندى كه هر يك از آنها در جامعه اى پيدا شود، براى سقوط آن كافى است; تا چه رسد كه همه آنها يكجا جمع باشد!از اينجا روشن مىشود كه مشكلات عصر جاهليّت تا چه اندازه زياد، و پيچيده و نگران كننده بود و نيز روشن مىشود كسى كه بر آنها غلبه يافت، به يقين مؤيَّد به تأييدات الهى و امدادهاى غيبى بوده است.در پايان اين خطبه، به برنامه هاى پيامبر (صلّى الله عليه وآله) اشاره كرده و در جمله هاى كوتاهى حقّ سخن را ادا مىكند; مىفرمايد: «در اين هنگام، پيامبر (صلّى الله عليه وآله) در نصيحت آنها نهايت كوشش را به خرج داد، (و با سخنان دلنشين و منطقى و حساب شده خود و استمداد از وحى آسمانى، به تدريج در آنها نفوذ كرد!)». (فَبَالَغَ (صلّى الله عليه وآله) فِي النَّصِيحَةِ).«و در راه راست حركت مىنمود (و مردم را به دنبال خود به حركت وا مىداشت) و به سوى حكمت و دانش و موعظه نيكو دعوت مىكرد». (وَ مَضَى عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِكْمَةِ، وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ).در واقع، ابزار پيشرفت پيامبر اكرم (صلّى الله عليه وآله) در چهار چيز خلاصه شده: نخست، نصيحت و خيرخواهى، به طورى كه مردم باور كرده بودند او براى نجات آنها تلاش مىكند. سپس، اهل عمل بودن كه خود بر طريقه اى گام بر مىداشت كه به آن دعوت كرده بود و سوم، مردمى را كه گرفتار جاهليّت سخت و بلاى نادانى و حيرت و سرگردانى بودند به علم و دانش فرا خواند و سرانجام، به مواعظ حسنه و خطابه هاى عاطفى كه در اعماق قلب نفوذ مىكرد، دعوت نمود.جمعى از «شارحان نهج البلاغه» براى دو جمله اخير، تفسير ديگرى ذكر كرده اند و