بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 40ولى با دقّت بيشتر مىتوان در ميان هر دو جمع كرد و تضاد را برطرف نمود، نه از يك راه، بلكه از دو راه:نخست اينكه بگوييم: «راسخان در علم» هر قدر والامقام باشند حتّى امامان معصوم، ذاتاً از معانى متشابهات قرآن و اسرار صفات حق آگاهى ندارند; آنچه مىدانند به تعليم الهى و وحى يا الهام غيبى است، همان گونه كه در بحث علم غيب و شفاعت، درباره آيات نفى كننده علم غيب از آن بزرگواران و آيات اثبات كننده علم غيب براى آنها گفته شده است كه ذاتاً چيزى از غيب نمى دانند بلكه آنچه مىدانند به تعليم الهى است; همچنين ذاتاً قادر به شفاعت نيستند، امّا با اذن پروردگار حقّ شفاعت پيدا مىكنند.ديگر اينكه: متشابهات و اسرار پيچيده معارف دينى بر دو گونه است; بخشى از آن را «راسخان در علم» مىدانند (مانند تفسير بسيارى از آيات متشابه قرآن) در حالى كه درك بخش ديگرى از تفسير آيات قرآن كه مربوط به ذات و صفات پروردگار است، به طور تفصيلى براى هيچ انسانى ممكن نيست آنچه انسانها از آن درك مىكنند، همان معرفت و علم اجمالى است كه در بالا با ذكر مثالهايى كاملا تبيين شد.به تعبير ديگر: متشابهات، بر دو گونه است; بخشى از آن را معصومين و راسخان در علم مىدانند و بخشى ديگرى را كه مربوط به كنه ذات و صفات خداست هيچ كس نمى داند و روايات مزبور مربوط به بخش اوّل است و خطبه مورد بحث، مربوط به بخش دوّم.نتيجه اينكه: «واو» در آيه شريفه، واو عاطفه است و مفاد آيه چنين مىشود كه خدا و راسخان در علم، تفسير متشابهات را مىدانند ولى جمله «يَقُولوُنَ آمَنَّابِهِ كُلُّ